درباره نقاشيهاي علي خسروي
تماشاي آزادي و تغزل لابهلاي رنگها
امير سقراطي
علي خسروي علاوه بر كار گرافيك و تصويرسازي، نقاش زبردستي هم هست و بسياري از پوسترهاي سينمايي كه در دهه ۶۰ و ۷۰ خورشيدي خلق كرده را با نقاشي كشيده. پرترههاي متعددي كه براي روي جلد نشريات كشيده هم تبحر او را در نقاشي نشان ميدهد.
اگرچه او با نمايشگاههاي نقاشياش و حضور در حراج تهران بيش از گذشته به عنوان يك نقاش شناخته ميشود، اما مهمترين نمايش نقاشيهاي او را بايد در سال ۱۳۹۴ در گالري هفت ثمر دانست كه نگاهها را به سمت «خسروي نقاش» بيش از پيش جلب كرد. برگزاري اين نمايشگاه موجب شد كه جهانبيني و ذهنيت نقاشانه او بيش از پيش تثبيت و معرفي شود.
در آن نمايشگاه سه عنصر بصري درخت، پرنده و انسان كاراكترهاي اصلي نقاشيهاي او را تشكيل ميدادند. او با ترسيم فضايي وهمآلود بر وجوه رازآميز زندگي تاكيد ميورزيد. خسروي با تصوير كردن شكل اعجابانگيز درختان و پرندگان بر رازآميزي نقاشيهايش افزوده بود. يكي از مهمترين اين نقاشيها اثر باغ سنگي (۱۳۹۲) است كه ميتواند اشارهاي به باغ سنگي باشد؛ فضايي هولانگيز با درختاني عجيب و رنگي كه در خاكي سرخ روييدهاند و دو انسان را به نظاره دعوت كردهاند. فلسفه علي خسروي در اين آثار، نمايش يك فضاي دوگانه از شادي و رنج است.
خسروي در نقاشيهايش تلفيق توامان عشق و تنهايي را به تماشا ميگذارد. او در نقاشيهاي قبلياش انسان را در ورطههاي تنهايي به تصوير ميكشيد. اما انسان او در اين فضاي وهمآلود، سرگردان نيست، بلكه صبور و آرام به نظر ميرسد. مانند نقاشي «باغ اناري» كه زن در پيوند با طبيعتي زيبا، خموش و نظارهگر است. در اغلب اين نقاشيها انسانها يا تنهايند يا در فاصلهاي از هم سر ميكنند. در اثري به نام گفتوگو دو انسان در دو پهنه معلق و جدا از هم با فاصلهاي درهمانند با يكديگر گفتوگو ميكنند. هر يك از اين دو نفر پشت سر خود درختي دارد. يك درخت آبي و ديگري قرمز است. تاكيد هنرمند بر افتراق رنگها، تاكيدي بر تنوع انديشه و جهان رنگين عاطفههاست.
به نظر ميرسد خسروي در برخي آثارش ما را به جهان دورِ خاطراتي ميبرد كه در ذهن دارد. دستكم اين تلقي را ميتوان در سه اثر خلق شده به نامهاي «سرزمين ما»، «مزرعه» و «ملاقات» ديد. جهاني خوابگونه و هراسآور كه كاراكترهاي نقاشي شاهدي منفعل و صبور در برابر اتفاقات هستند. در نقاشي «ملاقات»، مردي به ديدار سه نيمتنه غولپيكر رفته است. فضايي رازگونه و اسرارآميز كه با تاش زمخت قلم مو تشديد شده است. تمهيد هنرمند در ساخت فضا و ايجاد دورنما در بكگراند به ايجاد اين اتمسفر رازآميز كمك كرده.
اسامي سادهاي كه خسروي براي بيشتر آثارش انتخاب ميكند به بيننده كمك ميكند تا سر نخي از محتواي رازآميز اثر را به دست بياورد.
انسان در نقاشيهاي خسروي بدون سيما و چهره است و حتي فيگورها در بيشتر اوقات نقش اساسي را در خوانش اثر ايفا نميكنند، بلكه رازآميزي فضا و بيمكاني و بيزماني روايت، نقش مهم در خوانش اثر را دارند. ضمن آنكه بايد گفت سنگ، درخت و پرنده نكته كليدي در گشودن زبان رمزي نقاشيهايش در دورههاي قبلي است. نقاشيهاي او اگرچه كاراكترهاي كمي دارد، اما خسروي در نقاشيهايش با ايجاد بافت رنگي، پرسپكتيو رنگ و ايجاد انعطاف در پيكره كاراكترهايش (مانند درختها) سطحي از معنا را ميسازد كه به درك ايده نقاشيهايش كمك ميكنند. يكي ديگر از مولفههاي نقاشيهاي او چرخش رنگهاي متضاد و مكمل در كليت اثر است كه باعث ايجاد ريتم در نقاشيهايش ميشود.
در نقاشي «خواب پيكره لميده» يك انسان را در طبيعت ميبينيم كه مواج و ابرگون و پيچان به تصوير كشيده شده. در اين نقاشي ۵ درخت رقصان را ميبينيم كه بافتشان از جنس آن انسان خوابيده است. اين يكي از آثار لطيف و شاعرانه خسروي است كه احساس سرخوشانه يك روياي نيمه شب را به تماشا ميگذارد. خيالورزي، لطافت و رويابافي را ميتوان در پيكره مواج و رقصان و متغير انسان و درختان ديد. نكته مهم در اين نقاشي نحوه كشيدن پيكره انسان است كه بهرغم گنگ بودن هيبت انساني، اما شبيه به كاراكترهاي مينياتورهاي ايراني است كه اين احساس به دليل قلمگيريهاي نرم و منعطف خسروي تشديد شده است.
موسيقي يار و همدم خسروي است. چه در مجموعه پرترهها از موسيقيدانان در كتاب «نقشي به ياد... » و چه در مجموعه نقاشي از زنان خنياگر اين علاقه و اشتياق را نشان ميدهد. حتي در پوسترهاي موسيقي اين شوق و علاقه به موسيقي نمايان است.
مجموعه زنان خنياگر يكي از مهمترين مجموعههاي نقاشي علي خسروي است. او برخلاف پرترههايي كه با خط و هاشور كشيده در نقاشيهايش، معمولا صورت انسان را نميكشد. خسروي در مجموعه خنياگران كه زنان را به تصوير كشيده بدون سيما و چهرهاند. شايد اين تاكيدي باشد بر رنج مضاعفي كه بر زنان موسيقي رفته است و بهرغم عشقشان به موسيقي، چهره و صداي آنها به ما نرسيده. اين زنان بيچهره در نقاشيهاي خسروي همچون مادراني هستند كه بر پاي كودكشان با لالاييها (موسيقي) صبر و بردباري نثار كردهاند.
در نقاشيهاي او حركت، عاطفه و سيلان ديده ميشود. اين مشخصه در طراحيهاي پرتره او هم قابل بررسي است. شورانگيزي خطها و رهاشدگي و سياليت خط در طراحيهايش همانند فوران انرژي رنگ در نقاشيهايش به چشم ميخورد. خسروي اين ويژگي را در طراحي لوگو و آرم هم دارد. شكلي از تغزل و شاعرانگي و رهاشدگي كه در مجموعه آثارش، چشمنوازي ميكند. آزادي، تغزل، شاعرانگي، لطافت و انحنا در قلمگيري خطها و طراحي فونت و حروف به مشخصه ديداري كارهايش بدل شده است.
خسروي در آبرنگهايي كه از طبيعت زادگاهش يعني دشتهاي كرمان كشيده هم اين شور و انرژي و شاعرانگي و لطافت طبع را به نمايش ميگذارد. با اين تفاوت كه طبيعت وسيع و گسترده و روشن را با سكوتي ملايم و عميق ترسيم ميكند. كارهاي او لطيف و آرام هستند و سِحر و رازآميزي طبيعت در لكههاي رنگي خود را نشان ميدهند. با اين همه، انرژي زنده و فراگيري كه در لكههاي رنگي خسروي است وجه تغزلي آثارش را هويدا ميكند.
او در ترسيم پرترههاي مشاهير ايران سيماي زيبا و انديشمندانهاي از ايران ارايه ميدهد كه در عين صبوري و استواري و ساختارمندي، لطيف، متين، زيبا و ملايم هستند. اين كلمات همانقدر كه گوياي وضعيت آثار علي خسروي هستند در عين حال توصيفي دقيق از شخصيت هنرمند را هم به دست ميدهند: در واقع شور و انرژي، استواري، صبوري، ساختارمندي و نظم، در كنار لطافت، متانت، آرامش و ملايمت، تعريفي دقيق از شخصيت و رفتار علي خسروي است كه آنهايي كه از نزديك او را ميشناسند، اين مجموعه صفات را در او ديدهاند. به عبارتي اثر هنري آيينهاي از شخصيت هنرمند است و شخصيت هنرمند در اثرش تجلي ميبايد.
دو نمايشگاه انفرادي نقاشي علي خسروي با عنوان روياي قرنطينه و باغ اناري در سالهاي ۱۴۰۲ و ۱۴۰۳ در گالري سهراب برگزار شده. نمايشگاه روياي قرنطينه را بايد بزرگترين دستاورد هنري علي خسروي دانست، زيرا بيش از۱۰۰ نقاشي اين مجموعه را در دوره خانهنشيني كرونا كشيد و۵۰ نقاشي را براي نمايش در دو طبقه گالري سهراب انتخاب كرد.
در دوران كرونا چندين بار به ديدن علي خسروي رفتم. در همان زمان مشغول كشيدن نقاشيهاي مجموعه روياي قرنطينه بود. علي خسروي در دوران كرونا و ناامني از آينده در تنهايي و در منزلش به دامان نجاتبخش نقاشي پناه برده بود. بهرغم تلخي ايام و اخبار وحشتانگيز، نقاشيهاي اين دوره تلخ و تيره نيستند. خسروي كه عمري را در تنهايي زندگي كرده، هيچ وقت انساني منزوي و سرخورده و تلخانديش نبوده. آثار او هميشه از بارقههايي روشن و اميدوارانه آكنده هستند. فرهنگ يعني روشني و خرد و نور و اميد و هنرمندي كه چند دهه نامداران فرهنگ ايران را (كه همچون شعلههايي از نور خرد هستند) به تصوير كشيده، انساني باورمند به روشني و اميد و زندگي است. خسروي خودش يكي از همين نامداران روشن فرهنگ ايران است.
در اين مجموعه آدمها در كنار هم تصوير شدهاند. تنهايي نااميدكننده محصول دوران قرنطينه كروناست. اما بهرغم وجود اين تنهايي در اتمسفر دوران قرنطينه، فضاي انساني در كارهايش به جمع شدن افراد در كنار يكديگر منجر شده. دسته موسيقيدانان و نوازندگاني كه در كنار يكديگر به نواختن ساز مشغول هستند به شور و طربي منجر شده كه در فضاي زيست آن دوران كرونا در دسترس نبود. در واقع خسروي رنج دوران و تلخي ايام را در كارهايش بازتاب نميدهد. آثارش در چنبره تاريخ و زمان مصرف نميشوند.
نقاشي در دوران كرونا، براي خسروي همچون پناهگاهي است كه او را از ناهماهنگي وحشت و ترس موجود در بيرون از خانه ميرهاند.
اگر به دو نمايش اخير اين هنرمند در گالري سهراب نگاه كنيم، درمييابيم كه نقاشي براي او احساسي از شعف و گشايش و شوق است.او براي نمايش اين سرزندگي و شور و شعف به سمت نشان دادن چيزهاي زيبا ميرود. بخشی از اين زيبايي و هماهنگي را ميتوان در هنرهاي قديمي ايران ديد. مثلا مينياتورهاي ايراني كه در آنها انسان در زيبايي و لطافت تصوير شده است. خسروي در اين مجموعه به ساختمان تصويري مينياتورها و فيگورهاي آنها نظر مياندازد و سعي دارد كه از لطافت و هماهنگي و زيبايي نقاشي ايراني در كارهايش بهره ببرد.
خسروي نقاشيهاي ادوارد مونش و بهمن محصص را دوست دارد و به امپرسيونيستها علاقهمند است. اما كارهايش نه مانند ادوارد مونش تلخند و نه مانند بهمن محصص تكفيگور و تنها. آثار دورههاي اخيرش به شدت پُرگو و پر از كاراكتر هستند. اما علاقه او به امپرسيونيستها را ميتوان در كارهايش به تماشا نشست. شكل رنگگذاري امپرسيونيستها در طبيعت و فضاي باز، به نحوي بود كه براي از دست ندادن نور و انتقال سريع حالات روحي ايده بايد با سرعت دست به كار ميشدند. شايد خسروي اين سرعت و كيفيت بصري پُرپرداخت رنگها را از امپرسيونيستها گرفته است كه نميخواهد فرصتي را از دست بدهد و مدام ميخواهد به نقاشي مشغول باشد.از نقاشياي به نقاشي ديگر، از تابلويي به تابلوي ديگر. فوران رنگها و شادابي تصاوير و حركت و شور اين آثار از شور و حركت دروني نقاش سرچشمه گرفته است و به قول خود او فوران و شادابي رنگ در ذهن خود او است و نقاشي را همچون پناهگاهي امن ميبيند و آن را گذري از تلخي به يك روزنه شفاف ميداند.