روزبه دلاور
رقابتهاي كشتي فرنگي قهرماني جهان در اوزان غيرالمپيكي طي دو روز در شهر تيرانا كشور آلباني برگزار شد و تيم ايران بعد از آذربايجان با 85 امتياز و بالاتر از ارمنستان با 35 امتياز نايب قهرمان شد. براي مليپوشان فرنگي پوريا دادمرزي مدال نقره و محمدعلي گرايي نشان ارزشمند طلا را به دست آوردند. پس از پايان بازيها با جمشيد خيرآبادي تماس گرفتيم تا نظر وي را درخصوص اين مسابقات جويا شويم. در ادامه گفتوگوي اختصاصي «اعتماد» با سرمربي سابق تيم ملي كشورمان را ميخوانيد.
مسابقات جهاني با نايب قهرماني كشورمان به پايان رسيد. ارزيابي كلي شما از عملكرد مليپوشان ما در اين مسابقات چيست؟
خب در كشتي فرنگي چهار نماينده داشتيم كه دو نفر از آنها در كمال ناباوري متاسفانه اوت شدند و دو تا هم فيناليست داشتيم كه جاي خوشحالي داشت و هم نشان از غناي كشتي فرنگي. قبلا هم گفته بودم الدانيز عزيزلي كه شاگرد خودم در آذربايجان بود كشتيگير زيركي است كه بايد باهوش با او كشتي گرفت. مربيان او طراحي كرده بودند كه در مسابقه با دادمرز خاك اول را بنشيند و خاك دوم را بگيرد كه ديديد توانست مقابل كشتيگير ما برنده شود. ميشد برنده شد و شكستهاي قبلي را جبران كرد كه متاسفانه برنامهريزي تاكتيكي درستي انجام نشد و دادمرزي نايب قهرمان جهان شد هرچند كه واقعا مدال باارزش و مهمي را گرفت و جاي تبريك دارد. از آن طرف هم دلاور خوشفكر و فني كشتي ما توانست طلا كسب كند و طلسم برنزهايش را شكست كه اين هم درس بزرگي به ما ميدهد تا زماني كه كشتيگير وزن كم نكند ميتواند بيايد و قابليتهايش را به منصه ظهور بگذارد و گرايي هم طلاي خوشرنگي گرفت و همينجا به او تبريك ميگويم. بعد از طلاي اميد نوروزي و محمدرضا گرايي، علي همتوانست طلا بگيرد.
سطح مسابقات چطور بود؟
واقعيت اين است هر سال بعد از مسابقات المپيك رقابتهاي جهاني برگزار ميشود و سطح اين مسابقات پايينتر است اما چون اين چهار وزن در المپيك شركت نكرده بودند و انگيزه خاصي داشتند ميشود اين دوره از مسابقات را استثنا كرد و سطحش خيلي خوب بود . ميشود نمره قابل قبولي داد.
شما سابقه كار در آذربايجان را داريد.آنها چقدر پيشرفت داشتند؟
من كه به آنجا رفتم به عنوانمديرفني و از رده پايهها كار را شروع كردم همه آن بچهها را به اردوهاي مختلف آوردم و آنها را پرورش داديم تا اين نتايج خوب را كسب كردند، اما بخش مهم در كشتي مسابقات المپيك است كه نتوانستند در المپيك مديريت كنند و نتايج خوبي نگرفتند با اين حال در مسابقات جهاني كه در اوزان غيرالمپيكي بود نتايج خوبي گرفتند كه به آنها هم تبريك ميگويم!
محمدرضا گرايي بازهم ناكام بود. آيا او ديگر نميتواند به دوره اوج برگردد؟
اصلا اينطور نيست كه نتواند. وقتي برادر بزرگتر او هنوز مدال ميگيرد پس برادر كوچكتر هم ميتواند موفق شود. به لحاظ علمي هم بگويم او سالهاي سال رژيم بود و بافتهاي عضلانياش صدمه ديد و شديدا آسيب ديده است. تا برگردد و كاملا ريكاوري شود زمانبر است به همين دليل زمان ميخواهد تا بازهم در اين وزن در سطح دنيا بدرخشد. او به لحاظ سني در شرايط خوبي قرار دارد و ميتواند بازهم براي مملكتمان افتخارآفريني كند. در آينده خواهيد ديد كه صحبتهاي من درست خواهد بود.
مربيان تيم ملي چطور ميتوانند به او كمك كنند؟
سوال خيلي خوبي پرسيديد. مثلا يكي كه قهرمان المپيك ميشود يك استثنا است حالا هم از نظر روحي و رواني و هم جسماني. در اين مرحله دوره افت را كه ميخواهد طي كند يك مساله وجود دارد كه به آن پايداري ذهني ميگويند. يك قهرمان بزرگ ميتواند تمام مشكلات و موانع را حل كند تا به آن هدف اصلياش برسد و بازهم برگردد. دوستاني كه علمش را دارند ميتوانند كمك كنند، يك مطلب ديگر درباره بازيابي تمركز است. ما تمركز داريم درباره يك مسالهاي اما بعد از مدتي تمركز خودمان را از دست ميدهيم، بازيابي تمركز خيلي مهمتر از تمركز است. خود آقاي گرايي عزيز قطعا به اين مساله توجه دارد و مربيان و كادرفني و مربيان سازندهاش و خانوادهاش هم بايد كمك كنند تا بتواند همان گرايي قبلي شود.
علي ارسلان هم هرچند براي كشوري ديگر اما مدال برنز اين مسابقات را به دست آورد. درباره اين كشتيگير صحبتي داريد؟
بله. علي ارسلان و گرايي را زماني كه سرمربي اميدها بودم به مسابقات جهاني بردم و به ارسلان هم گفتم ميتواني قهرمان جهان شوي و چندين مدال المپيك را هم كسب كني. او اگر يك مقدار پختهتر عمل ميكرد قطعا ميتوانست طلاي المپيك و جهان را كسب كند. او كشتيگير فوقالعاده مستعدي است. نكته مهم اينكه اگر ما انتخابيهاي خودمان را قانونمند برگزار كنيم و افرادي كه اول ميشوند را به مسابقات ببريم ديگر احساس نميكنند كه حقشان پايمال ميشود. اگر ايشان را هم وقتي اول ميشد به مسابقات جهاني ميبردند قطعا براي مملكت ما كشتي ميگرفت و اين مدالها و افتخارات او براي مملكت ما بود. او از استثناهاي كشتي است و به نظرم اين مدال او ميتوانست طلا باشد كه حيف شد.
چطور ميشود جلوي مهاجرت كشتيگيرهاي ديگر را گرفت؟
اگر مسوولان ورزش، حرفهاي به ورزش نگاه كنند قطعا اين اتفاق رخ نميدهد. همه زحمت ميكشند براي شغل و آيندهشان اما ورزشكاران ما شغل و اين آينده را ندارند. آنها حتي بيمه هم ندارند. اگر مسائل مالي و شغل ورزشكاران ما حل شود قطعا هيچ كدامشان عرق به وطن و پرچم خود را از دست نميدهند. البته رفتن ارسلان هم ربطي به عرق ندارد حالا يك مدت ميخواهد ورزش حرفهاي كند. ايران كه نشد ميرود جاي ديگر و بعد از مدتي هم همه اينها مثل فرزندان ملت و اين آب و خاك به آغوش ايران برميگردند و در ايران زندگي ميكنند.
ارسلان يكي از شاگردان شما بوده. طي اين مدت كه از كشور رفته با او صحبت كرديد؟
بله . يك زماني در ليگ همكشتيگير من بود. يكي، دوباري كه باهمصحبت كرديم، ميگفت در ايران به من فرصت ندادند تا لياقت و شايستگيام را ثابت كنم دليل رفتن او هم فقط و فقط همين بود. در يك مقطعي به عنوان كشتيگيري كه ميتوانست و لياقتش را داشت تا در تيم ملي كشتي بگيرد اين اجازه را به او ندادند و ايشان هم فقط به خاطر كشتي رفت. دكتر دبير همرضايتنامهاش را داد و بدون مشكلي رفت، چون بحثش فقط ورزشي بود و خدا را شكر كه توانسته يك سفير خوب براي كشورمان باشد. مثل خودم كه تيمم در المپيك سوم شد و سفير كشورم بود . كشتي مملكت ما آنقدر رشد كرده كه ميتواند ورزشكار صادر كند حالا چه مربي يا ورزشكار چه ماساژور يا برنامهنويس.مثل فوتبال برزيل يا آلمان و اسپانيا كه متخصصين فوتباليست را صادر ميكنند. همين هم لياقت مملكتمان را نشان ميدهد.