گردشگري؛ گنجينه نهفته اقتصاد ايران
تصريح كرد كه با هدفگذاري بلندمدت و همكاري با بخش خصوصي ميتوان گردشگري را به منبعي پايدار براي توسعه اقتصادي و فرهنگي تبديل كرد.
دروازهاي به دوستي و درك متقابل- ديپلماسي فرهنگي در دنياي معاصر، به عنوان ابزاري موثر براي تقويت روابط بينالمللي و ترويج فهم متقابل ميان ملتها شناخته ميشود. به عبارتي، آنجا كه ديپلماسي سنتي، با تكيه بر تعاملات سياسي و قدرت نظامي، بر حل و فصل منازعات و مديريت روابط سياسي بين كشورها متمركز است، ديپلماسي فرهنگي به تقويتِ پيوندهاي فرهنگي ميان ملتها ميپردازد. اين نوع ديپلماسي، مطابق نظر پاتريشياام. گاف، استاد علوم سياسي دانشگاه ويلفرد لوريه كانادا، بر دو اصل استوار است: نخست، ايجاد روابط سازنده در بستري از فهم و احترام متقابل و دوم، اين باور كه هنر، زبان و آموزش از مهمترين مسيرهاي ورود به هر فرهنگي هستند. طبقِ همين نگرش، ديپلماسي فرهنگي در طيف ايدههاي ديپلماتيك، كنار قدرت نرم، برندسازي، پروپاگاندا و ديپلماسي عمومي جاي ميگيرد و نه از طريق جبر كه از طريق جذب به تحقق اهدافش دست مييابد. البته نبايد از نظر دور داشت كه ديپلماسي فرهنگي به تنهايي توانايي تغيير در ساختارهاي عميق قدرت را ندارد و از آنجايي كه بيشتر بر جذب اتكا دارد، در برابر فشارهاي منفي سياسي آسيبپذير است.
از تحريم تا تصوير منفي جهاني- ايران به عنوان پل بين شرق و غرب، داراي مزيتهاي متعددي در حوزه گردشگري است و اين صنعت ميتواند منبع مهمي براي درآمدزايي و ايجاد شغل در كشور باشد و به رونق اقتصادي و كاهش وابستگي به نفت كمك كند. در گردشگري تاريخي به دليل وجود آثار متعدد باستاني، در اكوتوريسم به دليل برخورداري از تنوع زيستي و جاذبههاي طبيعي منحصربهفرد و در گردشگري مذهبي، به دليل وجود مكانهاي زيارتي مربوط به اديان و مذاهب مختلف داراي مزيتهاي خاصي است كه ميتواند آن را به مقصدي جذاب براي گردشگران تبديل كند. اما اين همه ماجرا نيست. در يك نگاه گذرا، شايد بزرگترين موانع رونق گردشگري در ايران، تحريمهاي بينالمللي، كاهش سرمايهگذاريها، نبود زيرساختهاي مناسب مثل هتلها، خدمات حمل و نقل، منابع انساني آموزشنديده و ... به نظر بيايد. اما در يك نگاه كلانتر، به مسائل بزرگتري برميخوريم كه دشواريهاي پيشگفته به نوعي تابع و تالي آنها به حساب ميآيد. مسائلي كه مهمترين آنها شايد فقدان يك استراتژي جامع براي توسعه صنعت گردشگري و از آن بالاتر، شكلگيري تصويري منفي از ايران نزد افكار عمومي ديگر كشورهاست. ذيلِ اين دو مانع اصلي بايد به موانع مهم ديگري چون نگاهِ غالب امنيتي به موضوع گردشگري، مقاومت در برابر تغيير سياستهاي فرهنگ عمومي، ايجاد محدوديتهاي اجتماعي براي گردشگران، اختلافات سياسي داخلي، برخي اخبار منتشره قضايي، فيلترينگ اينترنت، قطع ارتباط نظام بانكي با نظام بانكي جهاني، عدم دسترسي به خدمات بينالمللي و بيتوجهي به جاذبههاي طبيعي و فعاليتهاي تفريحي در كنار جاذبههاي تاريخي و فرهنگي پرداخت كه از چالشهاي مهم براي توسعه گردشگري و جذب گردشگران خارجي در ايران به شمار ميآيد.
موانع مذهبي و سياسي، تصوير رسانهاي و نقش شبكههاي اجتماعي- در توضيح چالشهاي پيشگفته، برخي پررنگتر از بقيه به نظر ميرسند. پس از انقلاب، دو عامل كليدي بر كاهش جذابيت ايران به عنوان مقصد گردشگري تاثير بسزايي داشتهاند: نخست، برخي گروههاي مذهبي كه بدون توجه به الزامات اقتصادي و حكمراني، حتي به قيمت گسترش فقر ميان مردم، با پافشاري بر ايجاد قوانين محدودكننده، هرگونه تغيير و انعطاف در سياستهاي فرهنگي و اجتماعي را نفي ميكنند و دوم، گروههاي سنتي سياسي كه از سر نگرانيهاي ايدئولوژيك و با ادعاي حفظ هويت بومي، گسترش گردشگري را عامل تضعيف فرهنگ محلي و راه نفوذ فرهنگهاي بيگانه تلقي ميكنند. رفع اين دو عامل، ذيل ايده وفاق دولت چهاردهم، از فوريتهاي صنعت گردشگري ما به شمار ميآيند. در سطح جهاني نيز رسانههاي غربي اغلب با تصويرسازيهاي منفي و جهتدار، ايران را در چارچوب مسائل حساس حقوق بشري، محدوديتهاي اجتماعي همچون حجاب اجباري، فعاليتهاي هستهاي و سياستهاي خارجي بازنمايي ميكنند و بدين ترتيب به گسترش ايرانهراسي دامن ميزنند. اين نگاه جانبدارانه و تكبعدي به ايران ميتواند با اقدامات مثبت و هوشمندانهاي چون ديپلماسي فرهنگي فعال، برگزاري رويدادهاي بينالمللي، همكاريهاي فرهنگي و ارايه اطلاعات صحيح در پاسخ به اخبار مغرضانه، به تدريج تغيير يابد. در اين ميان، اينترنت و بهويژه شبكههاي اجتماعي نقش بيبديلي در ديپلماسي فرهنگي و تعامل بينفرهنگي ايفا ميكنند. اين سكوها از سويي به كاربران امكان دسترسي سريع به فرهنگهاي مختلف را ميدهند و از سوي ديگر، ظرفيت ترويج گفتوگوهاي بينفرهنگي و افزايش آگاهي جهاني از تنوع فرهنگي ايران را دارند. با استفاده از شبكههاي اجتماعي ميتوانيم چهرهاي مثبتتر از خود به جهان ارايه بدهيم. در مقابل، سياستهاي فيلترينگ گسترده، حس انزوا و عدم پذيرش فرهنگي را در جامعه تقويت كرده و به فرصتهاي فراگير براي همكاريهاي فرهنگي آسيب ميزند؛ چراكه اين محدوديتها مانع از ارتباط آزاد، دسترسي به اطلاعات جهاني و گفتمان با ديگر فرهنگها ميشوند و در نتيجه به شكلگيري تصوير منفي از كشور در سطح جهاني كمك ميكنند.
گردشگري در متن ايدههاي بزرگ - براي دستيابي به اهداف وزير محترم ميراث فرهنگي، ضروري است كه نهادهاي دولتي و حكومتي با هماهنگي در اهداف و استراتژيها، ديپلماسي فرهنگي را به عنوان يكي از اولويتهاي اصلي كشور در نظر بگيرند. در دوراني كه تكنولوژي باعث پيوند بيشتر جهان شده، فرصتهاي زيادي براي توسعه و ترويج گردشگري در قالب ايدههاي بزرگ مانند «گفتوگوي تمدنها» يا «جاده ابريشم» وجود دارد؛ ايدههايي كه ميتوانند بستري براي همفهمي و همزيستي فرهنگي ايجاد كنند. اين رويكرد، با تاكيد بر همگرايي تاريخي و فرهنگي ميتواند به تبادل گستردهتر ايدهها، هنرها و تجربيات كمك كند و اين امكان را فراهم سازد كه روايتهاي فرهنگي متنوع ما در قالبي يكپارچه ديده شوند. به اين معنا كه با ايجاد شبكهاي از همكاريهاي بينالمللي، رويدادهاي فرهنگي مشتركي برگزار شود كه به گردشگران اجازه دهد عمق تاريخ و زيباييهاي فرهنگي ايران را تجربه كنند. اين اقدامها علاوه بر اينكه به تجربه غنيتري براي گردشگران منجر ميشوند، ميتوانند در برابر فشارهاي خارجي به عنوان يك استراتژي قوي عمل كنند. در اين ميان، هنر و صنايعدستي ايران، با تنوع و غناي خود، نقشي كليدي در پيشبرد اين ايدههاي بزرگ و گفتوگومحور دارند. با بهروزرساني هنرهاي سنتي در قالبي مدرن و ايجاد تورهاي گردشگري كه شامل بازديد از كارگاههاي صنايعدستي و تعامل مستقيم با هنرمندان محلي باشد، ميتوان ارتباط دقيقتري بين گردشگري و فرهنگ و هويت بومي برقرار كرد. با اين تفاصيل، ديپلماسي فرهنگي ميتواند به عنوان ابزاري موثر در تحقق اهداف اقتصادي و فرهنگي ايران عمل كند. اگر به درستي از اين ظرفيت بهرهبرداري كنيم، ميتوانيم به آيندهاي روشنتر براي كشور در عرصه گردشگري اميدوار باشيم؛ آيندهاي كه نه تنها به تقويت هويت ملي و ايجاد درآمدزايي پايدار كمك ميكند، بلكه ميتواند پلي براي روابط عميقتر و سازندهتر با ديگر ملتها باشد.