اكبر فلاح، قهرمان پيشين كشتي جهان ميگويد براي بهتر شدن اوضاع كشتي بايد دو مورد تغيير پيدا كند: يكي نحوه انتخاب مربيان تيم ملي و ديگري تغيير چرخه انتخابي؟
تيم كشتي آزاد ايران در مسابقات جهاني آلباني كه در 4 وزن غيرالمپيكي برگزار شد با كسب تنها يك برنز به كار خود پايان داد كه نتيجه قابل قبولي نبود. اكبر فلاح از مربيان باسابقه كشتي ايران در مورد اين رقابتها به «اعتماد» گفت: «ما تيم خوبي داشتيم. دو نفر از اينها عنواندار جهان بودند. دو تا هم در وزنهاي پايين دنبال كسب مدال بودند و بايد خودشان را نشان ميدادند.»
فلاح ادامه داد: «كامران دو طلاي اين وزن را داشت كه وارد رقابت شد. او يك سال هم به خاطر آسيبديدگي دور از ميادين بود. كامران بهترين نفر اين وزن بود كه ميتوانست اعزام شود. رقيب او سعداللهيف هم مصدوميت داشت هم وزن كم كرده بود به همين دليل كامران از نظر بدني و روحي از او سرتر بود. در كشتي هم ديديم كه كامران يك زير گرفت و خاك كرد و دو بار ديگر هم تلاش كرد ولي نتوانست خاك كند و حريفش در رفت. او دو، سه تا سر و گردن هم گرفت كه ميتوانست برود پشت رقيبش. كامران ميتوانست با اختلاف 6 امتياز اين كشتي را تمام كند، ولي متاسفانه درحالي كه 3 بر يك جلو بود در عرض چند ثانيه كشتي را از دست داد. در آن لحظات هم ميتوانست حتي برود بيرون از تشك و يك امتياز از دست بدهد و باز برنده شود. متاسفانه اشتباه كرد و كشتي را واگذار كرد و طلا را با پنجمي عوض كرد. در مقابلِ تيلور هم حرفي براي گفتن نداشت. از نظر روحي هم ديديم كه خوب نميجنگد و در عوض تيلور هم خيلي باانگيزه و باهوش ظاهر شد و مدال را از دست كامران گرفت. در وزن 92 اين نتيجه براي ما فاجعه بود. صددرصد ما اين كشتيگير را گذاشته بوديم براي طلا و آنهم خوشرنگترينش.»
فلاح در مورد نتيجه محمد نخودي اظهار داشت: «در وزن 79 كشتيگير ما چندين دوره نقره جهان را گرفته بود و به جردن باروزي باخته بود كه طلاي او را تبديل به نقره ميكرد، اما امسال انتقامش را گرفت و توقع ميرفت آقاي نخودي امسال بتواند طلا را بگيرد، چون حريف ديگري در اندازهاش نبود، ولي ديديم او هم با آن همه امتيازي كه جلو بود در يك لحظه امتيازات را از دست داد و او هم طلا را با برنز عوض نكرد. توقع از كامران و نخودي خيلي بيشتر بود.»
او ادامه داد: «در دو وزن ديگر هم نمايندگان ما كشتيهاي اولشان را خيلي انفجاري و باهوش كشتي گرفتند ولي تا به يك كشتيگير خوب خوردند حرفي براي گفتن نداشتند. حريفانشان هم باختند و اين دو نفر حذف شدند. روي هم رفته كشتي ما ضعيف عمل كرد و آن انتظاري كه ميرفت برآورده نشد. نه تنها كشتيگيران كه مربيان ضعيف عمل كردند، چون تايمهايي كه براي مربيان بود و آنها بايد به كشتيگيران ميرسيدند و حواسشان را جمع ميكردند ما واگذار كرديم.»
باخت كامران قاسمپور و نخودي در ثانيههاي پاياني رويهاي است كه مدام در كشتي ايران در مسابقات جهاني تكرار ميشود. از اكبر فلاح سوال كرديم اين باختهاي ثانيه آخري به چه دليل است؟ ضعف بدني؟ مشكل ذهني يا كوچينگ اشتباه؟ فلاح پاسخ داد: «به همه اينها بستگي دارد. به تمريناتشان بستگي دارد. ما بايد تمرين دفاع و حمله را داشته باشيم مخصوصا براي ثانيههاي آخر. شما ببينيد تيلور وقتي از كامران جلو بود چقدر دفاع فعال و قشنگي داشت. اين نشان ميدهد او روي اين مساله كار كرده است. او منتظر بود قاسمپور حمله كند تا برگشتهايش را بگيرد. دو، سه بار هم اين كار را كرد و روي حملات كامران برگشتهاي او را گرفت و نه تنها امتيازش را حفظ كرد كه بيشترش هم كرد. شايد اگر وقت بود با هر حمله كامران او برگشتهايش را ميگرفت و اختلاف به 10 ميرسيد. مربيان ما روي اين لحظهها كمتر كار كردند يا اصلا كار نكردند. هم اشتباه خود كشتيگير بود هم اشتباه كوچينگ.»
در چند سال گذشته خيليها ميگفتند اگر قاسمپور را جاي يزداني براي تقابل با تيلور بفرستيم نتيجه بهتر ميشود. با اين حال كامران قاسمپور در تنها فرصتي كه براي تقابل با تيلور نصيبش شد، باخت. اكبر فلاح در اين رابطه اظهار داشت: «كامران را اگر در 86 ميفرستاديم جلوي تيلور از حسن راحتتر ميباخت. چون وزن كم ميكرد. بهترين شرايط همين بود كه تيلور بيايد 92 و كامران او را شكست دهد كه ديديم در همين شرايط هم كامران خوب كشتي نگرفت. ما بايد براي حريفاني كه چند بار ما را شكست دادند، بنشينيم و تحليل كنيم. كارشناساني كه صاحبنام هستند و از كشتي سر در ميآورند بايد برنامهريزي كنند. ما آناليز درستي بعد از المپيك هم نديديم. اصلا مشخص نيست چه كسي آناليزور كشتي ما در المپيك بود. فقط يك بار گفتند فردي در اردو آمده و شده آناليزور ما. الان هم براي جهاني يك خبرنگار آوردند به عنوان آناليزور. بايد بيايند پاسخ بدهند كه چطور آناليز كرده كه هر كشتي بدتر شده. چرا در مورد اينها صحبت نميشود؟ در مورد مربياني كه هليكوپتري ميآيند؛ مربياني كه به يكباره در اردوها پيدا ميشوند و كشتيگير هم ندارند. اين افراد بر چه مبنايي ميآيند؟ بايد از نفر اول فدراسيون تا مابقي توضيح بدهند. رييس فدراسيون بايد توضيح بدهد كه چرا در كار كادر فني دخالت ميكند؟ چرا به سرمربيها و مربيان اعتماد نميكند؟ اين دخالتها كشتيگير را گيج ميكند. در مسابقات ديديم كشتيگير گاهي به سمت تماشاچيها نگاه ميكرد. خود مربي به رييس فدراسيون نگاه ميكرد. همه اينها دست به دست هم داد تا كشتي ما اين نتايج ضعيف را بگيرد.»
باتوجه به خداحافظي تيلور از اكبر فلاح پرسيديم جايگاه اين كشتيگير در تاريخ كشتي دنيا كجاست؟ او جواب داد: «تيلور يك استثنا بود. از نظر ما ايرانيها پهلوان بود يعني هيچوقت پا عقب نگذاشت. شما دي ديد جلوي سعداللهيف هم مدام حمله كرد. سعداللهيف از اشتباهات او بهره برد. من هيچوقت نديدم تيلور رو به عقب كشتي بگيرد. جردن باروز هم همينطور. كشتيگيران امريكايي اصلا دنده عقب ندارند. شجاعت دارند و اين پهلواني كشتي گرفتنشان ميتواند درسي براي كشتيگيران جوان ما باشد. كسي كه قهرماني ميخواهد بايد شجاعت داشته باشد و رو به جلو كشتي بگيرد.»
فلاح در مورد اينكه يزداني كشتيگير بهتري است يا تيلور گفت: «حسن يزداني 10 تا مدال رنگارنگ دارد. 4 تا طلا دارد. وقتي يك كشتيگير اين همه افتخار دارد يعني استثنا است. يعني كشتيبلد است. اما در مقابل تيلور هيچوقت با يك برنامهريزي درست نرفت. شما همه كشتيهاي او را مقابل تيلور ببينيد متوجه ميشويد كه هميشه با يك سبك كشتي گرفت و هيچ تغييري نكرد. تيلور هميشه ميتوانست تغيير تاكتيك بدهد ولي حسن تغيير تاكتيك نداد. هميشه با يك سلاح به مصاف تيلور رفت. نه تنها مقابل تيلور كه در همه كشتيهايش با يك سلاح وارد شده است؛ آنهم دست زير كتف. او بايد اين سلاحها را افزايش ميداد و حتما ميتوانست تيلور را شكست دهد و نقرههايش را تبديل به طلا كند.»
قهرمان پيشين جهان در پايان در مورد راههاي بهتر شدن شرايط كشتي و كسب مدالهاي بهتر در مسابقات آتي گفت: «مسابقات انتخابي ما قشنگ نيست و بيروح است. مردم در مسابقات انتخابي نيستند. گاهي هم انتخابيها را ميفرستيم خارج. مردمي كه بايد بيايند پشتوانه كشتي باشند مدام فاصله ميگيرند. بايد انتخابيهاي منظم داشته باشيم. همه نفرات تيم ملي بايد بيايند در انتخابي تا شور و حال افزايش پيدا كند. نبايد انتخابي بين دو كشتيگير باشد. بايد در مسابقات داخلي شركت كنند. مثلا جام تختي. بايد براي جام تختي ارزش بيشتري قائل شويم. مردم بايد بيشتر اين قهرمانان را ببينند. نبايد بگذارند مردم لحظه آخر در يك كشتي اين قهرمانها را ببينند. مثلا الان ميگويند اميرحسين زارع با معصومي كه تعداد زيادي كشتي گرفته در لحظه آخر در كشور خارجي مسابقه بدهد. اگر هم در خارج به هم نخوردند معلوم نيست چه ميشود. بايد اين انتخابيها نظم بگيرد و تغييراتي صورت بگيرد. مساله بعدي نحوه انتخاب مربيان است. رييس فدراسيون حتما بايد توضيح بدهد كه مثلا فلان شخص بر چه مبنايي بالاتر از بقيه به عنوان سرمربي برگزيده شده است. بقيه كه كنار هستند بايد چه كار كنند؟ يعني چه شرايطي داشته باشند و چه اقداماتي انجام دهند و چه زحماتي بكشند كه به عنوان سرمربي برگزيده شوند؟ آيا صرفا بايد دوست رييس فدراسيون باشد؟ يا بايد تفكراتش شبيه باشد؟ يا چيزهاي ديگر. پس دو موضوع اهميت سرمربيان تيمها.»