• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5904 -
  • ۱۴۰۳ دوشنبه ۲۱ آبان

مروري تفصيلي بر تاريخ مالكيت ايران بر جزاير سه‌گانه - بخش نخست

خليج فارس از عيلاميان تا قاجار

عليرضا روشنايي

  ما در گروه دين و فلسفه معمولا به مباحث ديني، الهياتي و فلسفي يا تاريخي مرتبط با مباحث ديني و الهياتي مي‌پردازيم. اما گاه در مسائل مهم روز كه جنبه سياسي يا تاريخي دارد نيز ورود مي‌كنيم كه هر چند ممكن است در نگاه نخست با نامي كه براي اين صفحه برگزيده شده چندان مرتبط به نظر نيايد، اما با نگاهي عميق‌تر مي‌توان توضيح داد اين مباحث به‌‌رغم تفكيك‌هاي منطقي در نوعي پيوستگي و تلازم با يكديگر قرار دارند.  علاوه بر آن دغدغه‌مندي و حساسيت روزنامه اعتماد از سويي و نويسندگان اين صفحه از سوي ديگر گاه موجب مي‌شود ما در اولويت‌هاي‌مان براي تهيه و انتشار مطالب استثنائاتي قائل شويم.  از‌جمله اين استثنائات مساله مهم جزاير سه‌گانه ايران عزيزمان است كه هيچ فعال فرهنگي در صورتي كه استطاعت ورود به آن را داشته باشد، نمي‌تواند نسبت به آن سكوت پيشه كند. لذا ما در گروه دين و فلسفه سعي كرديم به فراخور حساسيت اين مساله، مطالبي را تهيه و براي انتشار آن اقدام كنيم. علي‌رضا روشنايي پيش از اين در يادداشتي در همين صفحه به صورت فشرده تاريخ اين جزاير را بازخواني كرده بود و حالا در متن زير به صور مبسوط‌تري و با ذكر جزييات بيشتري آن را توضيح داده است. اين نگاه مبسوط‌تر در دو شماره تهيه شده كه بخش نخست آن اكنون در مقابل شما قرار دارد و بخش ديگر آن نيز در شماره بعدي تقديم خواهد شد. 


جزاير سه‌گانه ابوموسي، تنب بزرگ و تنب كوچك در خليج‌فارس از اهميت استراتژيك و ژئوپليتيكي بالايي برخوردارند. اين جزاير به دليل موقعيت جغرافيايي خاص خود، نقش مهمي در كنترل و نظارت بر تنگه هرمز ايفا مي‌كنند. در دهه‌هاي اخير، با كشف منابع نفتي و تغييرات ژئوپليتيكي در منطقه، اهميت اين جزاير بيش از پيش افزايش يافت. ايران همواره بر حاكميت خود بر اين جزاير تاكيد كرده و آنها را بخشي از خاك خود مي‌داند. تنگه هرمز يكي از مهم‌ترين گذرگاه‌هاي دريايي جهان است كه بخش عمده‌اي از نفت و گاز صادراتي كشورهاي خليج‌فارس از طريق آن به بازارهاي جهاني (سه قاره اروپا، آفريقا، آسيا) منتقل مي‌شود.

 

اهميت جزاير سه‌گانه به چند دليل عمده قابل توجه است:

1- كنترل بر تنگه هرمز (اهميت اقتصادي): از جنبه اقتصادي، كنترل اين جزاير به ايران اجازه مي‌دهد تا بر ترانزيت انرژي و كالا در خليج‌فارس نظارت داشته باشد. اين امر مي‌تواند در تسهيل صادرات نفت و گاز ايران و ايجاد فرصت‌هاي اقتصادي جديد موثر باشد. همچنين توسعه زيرساخت‌هاي بندري و گردشگري در اين جزاير مي‌تواند به رشد اقتصادي منطقه كمك كند.

2- موقعيت جغرافيايي و اهميت نظامي: از منظر نظامي، تسلط بر اين جزاير به ايران امكان مي‌دهد تا نظارت كاملي بر تنگه هرمز داشته باشد؛ تنگه‌اي كه بيش از يك‌سوم نفت حمل ‌شده در درياهاي جهان از آن عبور مي‌كند. حضور نظامي ايران در اين جزاير به تقويت قابليت‌هاي دفاعي كشور در برابر تهديدات خارجي كمك كرده و امنيت خطوط كشتيراني را تضمين مي‌كند.

3- ذخاير طبيعي: علاوه بر موقعيت استراتژيك، اين جزاير ممكن است داراي ذخاير طبيعي مانند نفت و گاز باشند كه مي‌تواند به اقتصاد كشور كمك كند.

4- سياسي و تاريخي: از ديدگاه سياسي، حاكميت ايران بر جزاير سه‌گانه نمادي از تماميت ارضي و وحدت ملي است. اين جزاير از ديرباز جزئي از سرزمين ايران بوده‌اند و اسناد تاريخي متعددي بر اين امر دلالت دارند. تاكيد بر اين حاكميت در عرصه بين‌المللي به حفظ موقعيت راهبردي ايران در منطقه كمك كرده و پيام روشني درباره حقانيت تاريخي و قانوني كشور ارسال مي‌كند.

در مجموع، جزاير سه‌گانه به دليل موقعيت جغرافيايي و منابع طبيعي، نقش كليدي در سياست‌هاي امنيتي و اقتصادي ايران در منطقه خليج‌فارس ايفا مي‌كنند. تاريخچه مالكيت ايران بر جزاير سه‌گانه در خليج‌فارس به شرح ذيل است:

 

دوره عيلامي

در دوره عيلامي، به‌ويژه در زمان پادشاهي اين‌شوشيناك (1165-1151‌ق. م)، بخش‌هايي از خليج‌فارس و جزاير واقع در آن تحت كنترل دولت عيلام بودند. عيلاميان يكي از مهم‌ترين تمدن‌هاي باستاني در ايران و خاورميانه بودند كه تاريخ آنها به 2700 سال قبل از مسيح باز مي‌گردد و در جنوب غربي ايران بودند (عمدتا در استان‌هاي امروزه خوزستان و بخش‌هايي از فارس و ايلام) كه در دوره‌هاي مختلف تاريخي نفوذ و قدرت زيادي در منطقه داشتند و توانستند كنترل خود را بر مناطق مختلفي از جمله خليج‌فارس گسترش دهند.

 

دوره مادها

ماد‌ها يكي از اقوام آريايي بودند كه در قرن هشتم قبل از ميلاد به فلات ايران مهاجرت كردند. يكي از نخستين حكومت‌هاي ايراني بود كه اولين پادشاه به نام دياكو، بنيان نهاده شد. در حدود سال‌هاي 708 تا 550 پيش از ميلاد در مناطق غربي و مركزي ايران كنوني زندگي مي‌كردند. لذا در اين دوره، مناطق مختلفي تحت كنترل اين دولت قرار داشتند كه به صورت ايالت‌ها يا ساتراپ‌ها اداره مي‌شدند. يكي از اين ساتراپ‌ها، «درنگيانه» نام داشت كه شامل جزاير خليج‌فارس و بخش‌هايي از جنوب غربي ايران بود. اين منطقه در آن زمان بخشي از كرمان محسوب مي‌شد. دولت ماد با ايجاد ساختارهاي اداري و نظامي منظم، پايه‌هاي حكومتي را در اين مناطق مستحكم كرد.

 

دوره اشكانيان

دوره اشكانيان، به‌ويژه در زمان حكومت مهرداد اول، مناطق جنوبي ايران از جمله خليج‌فارس و بنادر و جزاير آن تحت كنترل و نفوذ دولت اشكاني قرار داشتند. مهرداد اول يكي از پادشاهان قدرتمند اشكاني بود كه توانست قلمرو اشكانيان را به‌طور قابل توجهي گسترش دهد و مناطق مختلفي را تحت سلطه خود درآورد. كنترل بر خليج‌فارس و بنادر آن از نظر اقتصادي و نظامي اهميت زيادي داشت و به اشكانيان امكان مي‌داد تا تجارت دريايي و ارتباطات با ساير مناطق را بهبود بخشند.

 

دوره ساسانيان

جزاير خليج‌فارس تحت كنترل اين امپراتوري ساسانيان قرار داشتند و به عنوان بخشي از ساتراپ پارس اداره مي‌شدند. ساسانيان، مانند سلسله‌هاي پيشين، اهميت استراتژيك اين منطقه را درك كرده و تلاش مي‌كردند تا كنترل خود را بر آن حفظ كنند. اين جزاير به دليل موقعيت جغرافيايي خود، نقش مهمي در تجارت و ارتباطات دريايي داشتند و به همين دليل تحت نظارت دقيق حكومت ساساني بودند. پس از ساسانيان و با ورود اسلام به ايران، تغييراتي در ساختار اداري و سياسي اين مناطق رخ داد.

 

ورود اسلام به ايران

احمد اقتداري در كتاب خليج‌فارس مي‌نويسد: بخشي از كتاب «خليج‌فارس» نوشته احمد اقتداري است كه به بررسي تاريخي نفوذ و استقرار اقوام در مناطق ساحلي خليج‌فارس و درياي عمان مي‌پردازد. در اين بخش، نويسنده بيان مي‌كند كه اردشير ساساني اولين شهرياري بود كه به اعراب اجازه داد پس از دوره‌اي از آوارگي، پراكندگي و تحمل فشار سياهان شبه‌جزيره عربستان (كه از آفريقا آمده بودند)، به سواحل خليج‌فارس و درياي عمان نزديك شوند.

قبل از اين دوره، شواهدي مبني بر حضور اقوام عرب‌نژاد در ناحيه وسيع بحرين، عمان، مسقط و همچنين سواحل دجله و فرات و سرزمين بين‌النهرين وجود نداشته است. به‌ عبارت ديگر، تا پيش از اردشير ساساني، مستنداتي از زندگي اقوام عرب در اين مناطق در دست نيست.

نويسنده ادامه مي‌دهد كه پس از ظهور امپراتوري‌هاي بزرگ ايراني و تا قبل از ظهور اسلام، درياي پارس و برخي شهرهاي ساحلي به عنوان مراكز مهم سكونت و تجارت شناخته مي‌شدند. درياي پارس نقش تعيين‌كننده‌اي در ساماندهي و توسعه اين شهرها داشت و تمامي اين نقاط و مراكز تجاري مهم تحت سلطه و اقتدار ايرانيان بودند. به ‌بيان ديگر، دامنه قلمرو امپراتوري ايران آب‌هاي خليج‌فارس را نيز در بر مي‌گرفت.

 

سابقه حضور اعراب در حاشيه خليج‌فارس

اردشير ساساني (قرن سوم ميلادي) نخستين شهرياري بود كه عرب‌ها را پس از آوارگي و پراكندگي و تحمل فشار سياهان شبه جزيره عربستان (كه از آفريقا آمده بودند) اجازه داد تا در كنار خليج‌فارس و درياي عمان به خط ساحلي نزديك شوند و پيش از اين قرينه‌اي بر اينكه در ناحيه وسيع بحرين و عمان و مسقط از يك سو و در سواحل دجله و فرات و سرزمين بين‌النهرين از سوي ديگر قومي عرب‌نژاد زندگي كرده باشند، در دست نيست.

بنابراين آنچه از تاريخ اين دوره خليج‌فارس بر مي‌آيد، اين است كه پس از پيدايش امپراتوري‌هاي بزرگ ايراني تا قبل از ظهور اسلام، درياي پارس و برخي شهرهاي ساحلي از مراكز مهم سكونت و تجارت به شمار مي‌رفتند و درياي پارس در ساماندهي سكونت در اين شهرها نقش تعيين‌كننده‌اي داشت و بالاخره تمام اين نقاط و مراكز مهم تجاري تحت سلطه و اقتدار ايرانيان بوده يا به ديگر سخن دامنه قلمرو امپراتوري ايراني آب‌هاي خليج‌فارس را نيز در بر گرفته است.

 

يعقوب ليث و حكومت صفاريان

يعقوب ليث صفاري يكي از شخصيت‌هاي مهم تاريخ ايران است كه در قرن سوم هجري (نهم ميلادي) به قدرت رسيد و سلسله صفاريان را بنيان نهاد. او از منطقه سيستان برخاست و توانست با استفاده از قدرت نظامي و حمايت مردمي، بخش‌هاي وسيعي از ايران را تحت كنترل خود درآورد. يعقوب ليث به عنوان يك رهبر نظامي و سياسي، تلاش كرد تا استقلال ايران را پس از سقوط ساسانيان و ورود اسلام به ايران بازگرداند. قلمرو حكومت صفاريان عمدتا در جنوب و شرق ايران بود و شامل مناطقي مانند سيستان، كرمان، فارس و خراسان مي‌شد. يعقوب ليث و برادرش عمروليث توانستند كنترل بنادر و جزاير خليج‌فارس را نيز به دست آورند. اين اقدامات نشان‌دهنده تلاش‌هاي آنها براي گسترش نفوذ و قدرت خود در منطقه بود. حكومت صفاريان به عنوان نخستين دولت مستقل ايراني پس از ورود اسلام به ايران، نقش مهمي در تاريخ ايران ايفا كرد و زمينه‌ساز ظهور ديگر سلسله‌هاي ايراني مانند سامانيان و ديلميان شد.

 

حكومت آل بويه

آل‌بويه را مي‌توان اولين حكومت قدرتمند ايراني - شيعي در قرون ميانه دانست كه نقش مهمي در تاريخ ايران و منطقه ايفا كرد. اين سلسله در قرن چهارم هجري (دهم ميلادي) به قدرت رسيد و توانست بخش‌هاي وسيعي از ايران و مناطق اطراف آن را تحت كنترل خود درآورد. آل‌بويه به عنوان يك حكومت شيعي، تاثير زيادي بر تحولات سياسي و مذهبي آن زمان داشت. در اين زمان تمام بخش‌هاي جدا شده از سرزمين ايران را مجددا تصرف كرده و حتي كار را بدانجا برسانند كه خلفاي عباسي را تحت انقياد خود درآورند. يكي از دستاوردهاي مهم آل‌بويه، تصرف مناطق مختلف از جمله جزاير خليج‌فارس بود. در سال 323 هجري قمري، علي عمادالدوله ديلمي، يكي از حكام آل‌بويه، توانست جزاير درياي پارس از جمله جزيره ابوموسي را فتح كند. اين اقدام نشان‌دهنده قدرت و نفوذ آل‌بويه در منطقه بود.

 

حكومت سلجوقيان

سلجوقيان در دوره حكومت خود توانستند مناطق وسيعي از ايران و نواحي اطراف آن را تحت كنترل خود درآورند. تسلط بر مناطق جنوبي ايران و جزاير خليج‌فارس نشان‌دهنده اهميت استراتژيك و اقتصادي اين مناطق در آن زمان است. فتح كرمان، مكران، فارس و سپس جزاير خليج‌فارس، از جمله بحرين، بوموسي، تنب‌ها، كيش و خوزستان، به سلجوقيان امكان كنترل بر مسيرهاي تجاري و دريايي مهم را مي‌داد. اداره اين مناطق به ملوك كيش كه به بني‌قيصر معروف بودند، سپرده شده بود. اين امر نشان‌دهنده اعتماد سلجوقيان به اين خاندان محلي براي مديريت و حفظ امنيت و ثبات در اين مناطق بود. جزاير ابوموسي و تنب‌ها تا اواخر قرن ششم هجري تحت حاكميت سلجوقيان كرمان باقي ماندند كه نشان‌دهنده اهميت طولاني‌مدت اين مناطق براي سلجوقيان است. اين مناطق نه تنها از نظر تجاري و اقتصادي مهم بودند، بلكه از نظر نظامي و استراتژيك نيز اهميت داشتند، زيرا كنترل بر آنها به معناي كنترل بر مسيرهاي دريايي و تجاري مهم منطقه بود.

 

شاه شجاع و جزاير ايران

در قرن هشتم هجري قمري (چهاردهم ميلادي) در منطقه فارس و كرمان حكومت مي‌كرد. پس از سقوط سلسله اتابكان فارس، آل‌مظفر به قدرت رسيدند و توانستند بر بخش‌هاي وسيعي از جنوب ايران تسلط پيدا كنند. شاه شجاع (معاصر حافظ شيرازي از بزرگ‌ترين شعراي ايران) يكي از معروف‌ترين پادشاهان اين سلسله بود كه به دليل مهارت‌هاي نظامي و سياسي‌اش شناخته مي‌شود.

پس از سرنگوني حكومت ملوك كيش، جزاير خليج‌فارس از سوي ابوبكربن‌سعد زنگي (اتابك فارس) به ملوك هرمز واگذار شد و اين خاندان تا سال 779.‌ق بر تمامي جزاير خليج‌فارس حكمراني كردند. در زمان حكومت آل‌مظفر، جزاير خليج‌فارس نيز تحت كنترل آنها بود و خراج اين مناطق به شيراز، مركز حكومت آنها فرستاده مي‌شد. اين وضعيت تا سال 795 هجري قمري ادامه داشت، زماني كه امير تيمور گوركاني به ايران حمله كرد و سلسله آل‌مظفر را منقرض كرد. تيمور با فتح مناطق مختلف ايران، قدرت خود را در اين سرزمين‌ها گسترش داد و بسياري از سلسله‌هاي محلي را از بين برد.

 

حكومت تيموريان

تيمور گوركاني در حملات خود به ايران، مناطق گسترده‌اي از كشور از جمله ايالت فارس و بنادر و جزاير سه‌گانه خليج‌فارس را به تصرف خود درآورد. در دوره حكومت تيموريان، خراج اين جزاير تا سال 873.ق توسط حكومت فارس دريافت مي‌شد. با اين حال، منابع تاريخي نشان مي‌دهند كه در دوره تيموريان و ايلخانان مغول، هر چند كه تمام ايران از جمله خليج‌فارس و جزاير آن تحت حاكميت آنان بود، اما اداره اين مناطق به واسطه حكمرانان محلي ايراني انجام مي‌شد. اين نشان‌دهنده نوعي خودمختاري محلي در مديريت جزاير خليج‌فارس در آن دوره است.

 

حكومت صفويان

پس از انقراض حكومت ايلخاني در ايران و بروز دوره‌اي از هرج‌ومرج، سرانجام صفويان حكومت را در ايران به دست گرفتند. صفويان يكي از سلسله‌هاي مهم تاريخ ايران بودند كه از اوايل قرن شانزدهم تا اوايل قرن هجدهم ميلادي بر بخش‌هاي وسيعي از ايران حكومت كردند. اين سلسله به ويژه به خاطر تلاش‌هايش در تقويت مذهب شيعه اثني‌عشري به عنوان مذهب رسمي ايران شناخته مي‌شود. اما البته صفويان جهت استقرار پايه‌هاي حكومت خويش مجبور به جنگ و ستيز با دولت‌هاي قدرتمند در همسايگي خود بودند. اين امر موجب شد آنان براي مدت‌هاي طولاني از سواحل و جزاير واقع در خليج‌فارس غافل شوند. با ورود قدرت‌هاي استعماري به منطقه خليج‌فارس در اوايل قرن 16 ميلادي با حضور پرتغالي‌ها آغاز شد. پرتغالي‌ها با تسلط بر درياي پارس و اشغال جزايري مانند ابوموسي و تنب‌ها، نفوذ خود را در اين منطقه گسترش دادند. در اين دوره، پادشاه هرمز تحت فشار پرتغالي‌ها قرار گرفت و به تابعيت آنها درآمد.

 

اتحاد شاه عباس با كمپاني هند شرقي

شاه عباس صفوي كه به دنبال فرصتي براي اخراج پرتغالي‌ها از خليج‌فارس بود، با كمپاني هند شرقي انگليس متحد شد. اين اتحاد به شاه عباس كمك كرد تا در سال 1602 ميلادي پرتغالي‌ها را از بحرين بيرون كند. همچنين بندر گمبرون (كه بعدها به بندرعباس تغيير نام يافت) توسط نيروهاي ايراني به فرماندهي امام‌قلي خان تسخير شد و پرتغالي‌ها از آنجا رانده شدند. در ادامه شاه عباس در سال 1620 ميلادي موفق به تصرف «رأس‌الخيمه» شد. شكست نيروي دريايي پرتغال در جنگ دريايي 1625 ميلادي از نيروي انگليس و اخراج آنها از عمان و مسقط در سال 1660 ميلادي، به تسلط 150 ساله پرتغالي‌ها در خليج‌فارس پايان داد. اين تحولات نشان‌دهنده تغييرات مهمي در توازن قدرت‌هاي استعماري در منطقه بود.

 

دزدان دريايي و حضور استعمارگران در خليج‌فارس

در اواخر دوره صفوي، حضور قدرت‌هاي استعماري در خليج‌فارس افزايش يافت و رقابت بين آنها شدت گرفت. هلندي‌ها كه در ابتدا نقش مهمي در تجارت و سياست منطقه داشتند، به تدريج موقعيت خود را به نفع انگليسي‌ها از دست دادند. انگليسي‌ها با استفاده از بهانه سركوب دزدان دريايي، نفوذ و سلطه خود را در خليج‌فارس گسترش دادند. حضور دزدان دريايي عرب در خليج‌فارس از اواخر دوره صفويه آغاز شد و تا مدت‌ها ادامه يافت. اين دزدان دريايي تاثيرات زيادي بر معادلات سياسي منطقه و جزاير آن داشتند. فعاليت‌هاي آنها باعث شد كه قدرت‌هاي استعماري به بهانه حفظ امنيت و تجارت، حضور خود را در منطقه تقويت كنند و به تدريج كنترل بيشتري بر مسيرهاي تجاري و جزاير استراتژيك خليج‌فارس به دست آورند. اين تحولات بخشي از تغييرات گسترده‌تر در نظام سياسي و اقتصادي منطقه در آن دوره بود.

در اواخر دوره صفوي، تحولات مهمي در خليج‌فارس رخ داد كه تاثيرات بلندمدتي بر منطقه داشت. يكي از اين تحولات، كاهش نفوذ هلندي‌ها و افزايش قدرت انگليسي‌ها بود. انگليسي‌ها با ادعاي مبارزه با دزدان دريايي، نفوذ خود را در منطقه گسترش دادند. حضور دزدان دريايي عرب در خليج‌فارس از اواخر دوره صفويه آغاز شد و براي سال‌ها ادامه يافت. اين دزدان دريايي تاثيرات زيادي بر معادلات سياسي و اقتصادي منطقه و جزاير آن داشتند. اين تحركات باعث تغيير در توازن قدرت و روابط بين‌المللي در خليج‌فارس شد و زمينه‌ساز حضور بيشتر قدرت‌هاي استعماري در منطقه شد.

جزاير ايران نادر شاه افشار

در طي دوره صفوي، جز ۱۵۰ سال نخست كه سواحل و جزاير خليج‌فارس تحت اشغال نيروهاي دريايي پرتغال بود، تمامي جزاير منطقه، از جمله جزاير سه‌گانه، تحت حاكميت ايران قرار داشتند. با حمله افغان‌ها و سقوط صفويان، هرج و مرج ايجاد شده به دزدان دريايي فرصت داد تا برخي جزاير را تصرف كنند. حكومت‌هاي محلي عرب در جنوب خليج فارس نيز از نفوذ ايران كاستند. نادرشاه افشار با سركوب افغان‌ها، قدرت را به دست گرفت و براي بازپس‌گيري نفوذ ايران در خليج‌فارس اقدام كرد. نادرشاه دستور تشكيل نيروي دريايي قدرتمندي را داد كه با آن توانست بحرين و عمان را تصرف كند و امنيت و نظم را به خليج‌فارس بازگرداند. برخي اعتقاد دارند كه نام «رأس‌الخيمه» به دليل خيمه‌هايي است كه لشكريان نادرشاه در اين منطقه برپا كرده بودند تا عبور و مرور كشتي‌ها در تنگه هرمز را كنترل كنند. در زمان نادرشاه، چهار حمله نظامي براي تصرف كرانه‌هاي جنوبي و جزاير خليج‌فارس انجام شد.

نادرشاه افشار در دوران حكومت خود تلاش‌هاي بسياري براي بازپس‌گيري مناطق از دست ‌رفته و تثبيت قدرت ايران انجام داد. در سال ۱۱۴۷ قمري، او لطيف‌خان دشتستاني را به عنوان حاكم ايالت دشتستان، شولستان و فرمانده كل سواحل، بنادر و جزاير خليج‌فارس منصوب كرد. لطيف‌خان نقش مهمي در پاكسازي جزايري مانند كيش، ابوموسي و تنب‌ها از وجود دزدان دريايي داشت و امنيت دريايي منطقه را تامين كرد. در سال ۱۱۴۹ قمري، لطيف‌خان به دستور نادرشاه به بحرين لشكركشي كرد. او پس از نبرد با حاكم محلي بحرين و شكست دادن او، كنترل اين جزيره استراتژيك را به دست گرفت. سپس كليد دژ بحرين را به عنوان نماد تسليم و پيروزي براي نادرشاه فرستاد. اين اقدام موجب تقويت نفوذ ايران در خليج فارس و تامين امنيت تجاري و دريانوردي در اين منطقه مهم شد. اقدامات نادرشاه و فرماندهان او مانند لطيف‌خان دشتستاني، نقش بسزايي در توسعه قدرت دريايي ايران و تثبيت حاكميت بر جزاير و بنادر خليج‌فارس داشت.

 

جزاير ايران در دوران زنديه

پس از مرگ نادر شاه افشار، كريم‌خان زند بر خليج‌فارس و جزاير سه‌گانه حكومت كرد. كريم‌خان زند با سياست‌هاي مدبرانه خود سعي در جلب حمايت و همكاري طوايف مختلف منطقه داشت. او با احترام به ساختارهاي قبيله‌اي و اعطاي مناصب محلي به سران قبايل، توانست ثبات و امنيت نسبي در مناطق تحت كنترل خود ايجاد كند. در اين راستا، شيخ صالح قاسمي، رييس طايفه جواسم، به عنوان ضابط بندر لنگه منصوب شد. اين مقام در سال‌هاي بعد به فرزندان و نوادگان شيخ صالح نيز رسيد، اما چون اين افراد تحت تابعيت ايران بودند، حكومت آنان ناقض حاكميت دولت ايران بر اين منطقه تلقي نمي‌شد. در اين دوره، جزاير كيش، تنب، ابوموسي، سيري و بيست‌وشش جزيره ديگر بخشي از حكمراني لنگه بودند. اين اقدام نه تنها به تقويت روابط بين حكومت زنديه و قاسمي‌ها كمك كرد، بلكه به كنترل بهتر تجارت و امور دريايي در خليج‌فارس انجاميد. قاسمي‌ها با داشتن ناوگان دريايي قوي، نقش مهمي در تجارت و دريانوردي خليج‌فارس ايفا مي‌كردند. آنها توانستند با تسلط بر مسيرهاي دريايي، به قدرت اقتصادي و نظامي دست يابند. با اين حال، وابستگي آنها به حكومت ايران و دريافت مناصب رسمي، باعث مي‌شد كه حاكميت ايران بر منطقه محفوظ بماند.

 

تحولات پس از كريم‌خان زند

پس از مرگ كريم‌خان و با تضعيف حكومت مركزي، قاسمي‌ها به تدريج به سمت خودمختاري بيشتر پيش رفتند. در سواحل جنوبي خليج فارس، آنها بندر رأس‌الخيمه و شارجه را به عنوان مراكز اصلي خود قرار دادند. اين امر باعث افزايش تنش‌ها با قدرت‌هاي استعماري، به ويژه بريتانيا شد كه به دنبال كنترل مسيرهاي تجاري و منابع منطقه بودند. در اوايل قرن نوزدهم، بريتانيا قاسمي‌ها را به دزدي دريايي متهم كرد و در چندين نوبت به پايگاه‌هاي آنها حمله كرد. اين درگيري‌ها منجر به تضعيف قدرت قاسمي‌ها در منطقه و تحميل قراردادهايي شد كه نفوذ بريتانيا را در خليج‌فارس افزايش داد. اگرچه قاسمي‌ها از قبايل عرب بودند، اما تحت تابعيت حكومت ايران قرار داشتند و به عنوان نمايندگان دولت مركزي عمل مي‌كردند. جزايري مانند كيش، تنب بزرگ و كوچك، ابوموسي، سيري و ساير جزاير خليج‌فارس در اين دوره تحت حاكميت ايران و مديريت ضابطان منصوب از سوي دولت بودند. نتيجه‌گيري: بررسي دقيق تاريخ قاسمي‌ها نشان مي‌دهد كه آنها به عنوان ضابطان و مديران محلي، نقش مهمي در حفظ تماميت ارضي و تقويت حاكميت ايران بر سواحل و جزاير خليج‌فارس داشته‌اند.

 

آغاز دوران قاجار

با به قدرت رسيدن قاجاريان، آقامحمدخان قاجار به عنوان اولين پادشاه اين سلسله بر تخت نشست. او به دليل درگيري‌هاي شديد سياسي و نظامي در مناطق شمالي ايران، به‌ويژه در قفقاز، نتوانست به مسائل خليج‌فارس توجه كافي داشته باشد. به همين دليل، اداره امور گمركات بندرعباس، بندر لنگه و جزاير تابع آنها را از طريق اجاره به امام عمان و مسقط واگذار كرد. در ادامه، قواسم (قاسمي‌ها) كه مدتي از بندر لنگه دور شده بودند، دوباره به اين منطقه بازگشتند. آنها با پذيرش فرمانبرداري از والي فارس، از سوي او مسووليت اداره بندر لنگه و جزاير تابع آن را بر عهده گرفتند. همزمان با اين تحولات داخلي، در سطح منطقه و جهان نيز تغييرات مهمي رخ مي‌داد. از اوايل قرن هجدهم ميلادي، دولت استعماري بريتانيا به منظور تامين امنيت مستعمرات خود در شبه‌قاره هند و كسب منافع بازرگاني، به تسلط بر خليج‌فارس علاقه‌مند شد. از سال ۱۸۲۰ ميلادي، بريتانيا با استفاده از بهانه‌هاي مختلف تلاش كرد حضور خود را در خليج‌فارس گسترش داده و عملا اين منطقه را تحت نفوذ و كنترل خود درآورد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون