سيمين سليماني
آموزش موسيقي در ايران به شيوههاي مختلفي شكل ميگيرد همچون بسياري ديگر از رشتهها؛ گاهي هنرجويان در آموزشگاههاي آزاد و گاه در دانشگاهها، موسيقي را فرا ميگيرند؛ گاهي مستركلاسها و وركشاپها به آموزش كمك ميكنند. در روزگار كنوني حتي آموزشها به سمت آموزش آنلاين هم رفته است. در اين گزارش، ما بر فراگيري و آموزش موسيقي در ساحت آكادميك تمركز داريم كه البته نظرات مختلفي درباره آن وجود دارد و از چند نفر از فارغالتحصيلان و مدرسان موسيقي سوالاتي را پيرامون اين موضوع مطرح كرديم و پرسيديم كه آيا از نگاه آنها درحال حاضر آموزش آكادميك در دانشگاهها به حد كافي بهروز است يا بر شيوههاي تدريس قديمي و سنتي تكيه دارد؛ از آنها خواستهايم درباره موضوع خلاقيت در دانشگاهها نظرات خودشان را بگويند و همچنين درباره بستر آموزشي دانشگاهها و نحوه تدريس اساتيد صحبت كنند. در ادامه نظرات اين افراد را خواهيد خواند با اين توضيح كه نميتوان اين نگاهها را تعميم داد اگرچه صحبتهاي اين افراد بازتابدهنده رويكردهاي مختلفي در حوزه آموزش آكادميك موسيقي است.
جاي خالي خلاقيت و دروس تخصصي
شهرام صارمي
در ابتدا به يك نكته اشاره كنم كه آموزش آكادميك قطعا براي موسيقيهاي مختلف نميتواند به يك شكل باشد به دليل اينكه در دانشگاههاي ايران هم رشته موسيقي غربي و هم موسيقي دستگاهي ايراني تدريس ميشود و هر كدام از اين موسيقيها را در ساختار خودش درس ميدهند. يك نكته كلي كه در اين رابطه بايد بگويم اين است كه دروس تخصصي موسيقي در دانشگاههاي ما بسيار كم است و دروس اضافه زيادي داريم كه اين دروس مازاد، ارتباطي به رشته موسيقي پيدا نميكنند و فقط در حكم اين است كه تعداد واحد را پر كند. نتيجه اينكه در وهله اول دروس تخصصي موسيقي در دانشگاهها كم است و به طور طبيعي با كمبود اين درسها نميتوان استاندارد آكادميك جهاني را داشت. در رابطه با موسيقي دستگاهي ايران هم همين موضوع وجود دارد كه دروس تخصصي آن كم است، ضمن اينكه اشكالاتي به روش تدريس رديف كه يكي از مهمترين درسهاي دانشگاه به شمار ميآيد، وارد است كه بحث آن در اينجا لازم نيست و بايد جداگانه و مفصل درباره آن صحبت شود.
در ادامه بايد عنوان كنم كه وقتي ما در موسيقي دستگاهي ايراني وارد مبحثي به نام رديف ميشويم كه تعداد زيادي از واحدهاي درس دانشگاهي موسيقي دستگاهي را دارد و سپس آنچه بايد سراغش رفت، خلاقيت است؛ پس از اينكه دانشجويان رديف را بهطور كامل فرا ميگيرند و حفظ و تكرارش ميكنند بايد روي اين موضوع يعني خلاقيت تمرين شود و اين مساله از دانشجويان خواسته شود كه براساس رديف، طراحي ذهني خودشان را هم ارايه دهند يعني رديف به عنوان دستمايهاي باشد كه هر روز ميتواند چيزهاي جديدي را به نمايش بگذارد و مورد استفاده قرار گيرد ولي اغلب متاسفانه چنين برخوردي وجود ندارد و رديف نعل به نعل درس داده ميشود و به همان شكل هم امتحان گرفته ميشود و در اينجاست كه جاي خلاقيت را خالي ميبينيم.
اين موضوع كه به آن اشاره داشتم ربطي به سنتي بودن يا نبودن روش تدريس ندارد اگر به آثار استادان نسلهاي گذشته نگاه كنيم مخصوصا آثار استادان تارنواز و سهتارنواز و شاگردان مستقيم ميرزاعبدلله و حسينقلي كه معمولا رديفها را مستقيم از دو استاد فرا گرفتهاند، به وفور در اجراهاي آنها مشاهده ميكنيم كه موضوعاتي كه در رديف تعريف شده اصلا وجود ندارد و شاگردان آنها مقلد صرف تربيت نشده و نبودهاند؛ البته كه موضوعات تعريف شده بيرابطه با رديف نيستند ولي اين افراد ساخته و پرداخته ذهن خودشان را هم اجرا ميكردند و اينطور نبود كه فقط يك موضوع تكراري را به نمايش بگذارند در نتيجه اين مساله بايد هم در رابطه با شرح دروس و هم در رابطه با مدرسان باشد و به شكلي پيش برود كه كمكم اين شيوه پوستاندازي كند و نگاه خلاقانه به رديفِ موسيقي ايراني ارايه شود.
نوازنده و مدرس كمانچه، فارغالتحصيل دانشكده موسيقي دانشگاه هنر
دانشگاههاي ما از برآيند غرب عقب نيستند
امين هنرمند
در ابتدا اشاره كنم كه من تنها در مورد رشته آهنگسازي كه در آن تخصص دارم، صحبت ميكنم. واقعيت اين است كه پنج نفري كه در 10 سال گذشته در دو دانشگاه تهران و هنر، به عنوان اعضاي هيات علمي رشته آهنگسازي فعاليت داشتهاند، همگي در قرن بيست و يكم و به جز يك مورد، در مراكز معتبري تحصيلات تكميلي را گذراندهاند كه به گواه مراجع، در شمار 100 دانشگاه برتر دنيا براي تحصيل در رشتههاي عملي هنر هستند، ازجمله دانشگاه كلن، دانشگاه تورنتو و كنسرواتوار سنپترزبورگ به اضافه دانشگاه اِسِن آلمان. از طرفي، اين اساتيد غالبا از فرصتهاي مختلف براي ارتقاي خود در قالب آهنگسازي يا پژوهش استفاده كردهاند. مثلا در پنج سال گذشته، دو مقاله از من توسط انتشارات دانشگاه آكسفورد در نشريه «ميوزيك تئوري اسپكترام» كه در آخرين اعتبارسنجي سايماگو رتبه نخست را در بين تمام نشريات آكادميك موسيقي دنيا كسب كرده است و انتشارات وايلي در نشريه «ميوزيك انلِسيس» منتشر شده است. اين نشريات تنها دستاوردهاي بديع در رشته موسيقي را با سختگيريهاي غيرقابل تصوري در داوري منتشر ميكنند و مخاطبان آنها كه دانشگاهيان در بالاترين سطح هستند، مكررا به آنها ارجاع ميدهند. بنابراين، بهروز نبودن نگرش اساتيد در اين رشته در مقايسه كلي با غرب، كمي دور از منطق به نظر ميرسد؛ اما موارد متعددي بر كليت آموزش اثر ميگذارد كه يكي از مهمترين آنها بسترهاي تاريخي و فرهنگي ماست كه موضوع مفصلي است. كوتاه اينكه برآيند آموزش و تجربيات فردي پيش از دانشگاه، در بسياري موارد باعث كاهش تاثير آموزش عالي و تواناييهاي نهان در دانشجو ميشود. تاريخ موسيقي ما و به تبع آن تجربيات فردي در آهنگسازي در مقايسه با غرب بسيار نوپاتر است و خلاقيت در كار هنري (برخلاف مثلا الگوبرداري از ساختار چرخ) قابل تقليد نيست و نيازمند بينش و زيست هنري است كه معمولا راه ميانبُر ندارد. از طرف ديگر، گرايشهاي آهنگسازي و شيوههاي تدريس در همه دنيا متنوع است و برخي به اشتباه تصور ميكنند كه مثلا آهنگسازي يا ترويج گرايشهاي تنال (صدالبته با ابداعات شخصي در جزييات) بهروز نيست، كه اتفاقا من اين نگاه را كاملا واپسگرا ميبينم. همينطور، ادامه تحصيل دهها نفر از فارغالتحصيلان ما در مراكز معتبر دنيا و كسب افتخارات بينالمللي آنها در دوران اخير، نشان ميدهد كه در كنار عواملي مثل تلاش فردي و دسترسي مناسب به منابع، در يك نگاه كلي، عملكرد دانشگاههاي ما نميتواند بسيار عقب ماندهتر از برآيند غرب باشد؛ هر چند كه ما بهتر از هر كسي نقاط ضعف را ميدانيم و براي برطرف كردن آنها تلاش ميكنيم.
آهنگساز و عضو هيات علمي دانشگاه تهران
ضرورت آموزش كاربردي و علمي
نيما فريدوني
در دانشگاه به طور معمول در رشتههاي عمليتر مثل رشته موسيقي كه بنده در آن بودم، در برخي كلاسها به متدهاي روز و سيستم آكادميك اهميت زيادي داده ميشد اما در برخي موضوعات يا متون درسي، تدريس سنتي غلبه داشت.
بايد بگويم بافت كلي با توجه به بازخوردها و چيزي كه از جامعه ميبينيم اين است كه بايد با سيستم آكادميك نو پيش رفت البته ممكن است سيستمهاي سنتي ما به شكل آكادميك باشند ولي آنچنانكه بايد بهروز نيستند يا براي جامعه و زندگي روزمره امروزي به كار نميآيند اين درحالي است كه فراگيري و آموزش بايد عمليتر، كاربرديتر و علميتر اتفاق بيفتد كه درنهايت با اين شيوه، دانشگاه و آثاري كه از فارغالتحصيلان آن ارايه ميشوند مطلوب واقع شود.
فارغالتحصيل دانشكده هنرهاي زيبا و دكتراي موسيقي از كنسرواتوار دولتي مسكو
روشهايي در مرحله آزمون و خطا
سجاد پورقناد
شايد بهتر باشد اين سوال به اين صورت مطرح شود كه تا چه اندازه متدها كارآمد هستند، چراكه بسياري از متدهاي آموزشي موسيقي كلاسيك در كشورهاي پيشرفته هم الزاما هر چند سال تعويض و بهروز نميشوند، چون به سطحي از كارآمدي رسيدهاند كه همچنان توسط اساتيد تدريس ميشوند، اما در موسيقي كلاسيك ايراني ماجرا كمي متفاوت است، چراكه هنوز بسياري از متدها در مرحله آزمون و خطاست. قطعا آموزش تئوري موسيقي ايراني در دانشگاههاي ايراني وضعيتي بحراني دارد. شما با چند سوال ساده در مورد متدهاي موسيقي ايراني ميتوانيد متوجه شويد كه معتبرترين اساتيد موسيقي ايراني چه نادانستهها و ابهاماتي در مورد موسيقي ايراني دارند.
خوشبختانه چند سالي است كه رشته موسيقيشناسي و شاخه اتنوموزيكولوژي آن در ايران تاسيس شده است و هر سال شاهد انتشار تحقيقات و پژوهشهايي در مورد تئوري موسيقي ايراني هستيم. بنده هم در اين زمينه تلاشهايي داشتهام كه با كمك يك تيم شامل آقايان فرهود اميراني، آروين صداقتكيش، فرشاد توكلي و پوريا نصيري مشغول انتشار كتابي در زمينه تئوري موسيقي ايراني هستيم كه اميدواريم در ماههاي آينده به انتشار برسد. بهطور كلي اگر بخواهم وضعيت آموزش تئوري موسيقي ايراني براساس رديف را در يك مثال براي اهالي موسيقي كلاسيك بينالمللي توضيح دهم اينطور است كه: هنرجويش از استادش بپرسد كه لامينور يعني چه؟ استادش جواب بدهد، برو كنسرتو ويولن لامينور باخ را بزن تا بفهمي!
كارشناس ارشد اتنوموزيكولوژي، نوازنده و مدرس دانشگاه
نبود شيوههاي كارآمد آموزشي
مظفر فرزين ابراهيمي
نبود شيوههاي كارآمد و سيستماتيك آموزشي، آموزش موسيقي آكادميك در ايران را بيشتر مبتني بر «روشهاي فردي» كرده است. ولي متاسفانه به دليل نبود ارتباطهاي موثر بين اعضاي هيات علمي و همچنين وجود برخي نگاههاي سليقهاي و نگاه مغرضانه بين هنرمندان و اساتيد منجر شده همين روشها اگر كارآمد هم باشند در محدوده فارغالتحصيلان همان دانشكده قرار بگيرند و فرصتي براي آزمون و خطا و توسعهشان پيش نيايد.
به عنوان مثال در موسيقي كلاسيك يا دستگاهي ايراني در قرن گذشته روايتهاي مختلفي «بيش از 20 روايت» داشتهايم. در ابتداي تاسيس رشته موسيقي در دانشگاه تهران به دلايلي تقريبا همه رديفها بدون در نظر گرفتن ظرفيتها و ظرايفشان به كل كنار گذاشته شدند و فقط رديف ميرزاعبدالله به عنوان تنها رديف، مرجع تدريس شد؛ اتفاقي بد در جهت تقويت راديكاليزه شدن موسيقي.
امروز نتيجه اين برخورد سلبي در بدنه جامعه قابل مشاهده است و آن اينكه موسيقي دستگاهي ايراني از ماركت و رسانههاي موثر كنار گذاشته شده است، چون با اين نگاه انحصاري، موسيقي دستگاهي ايراني نتوانست خود را با بدنه جامعه تطبيق دهد. امروز هم بعد از گذشت سالها هنوز اين تشتت آرا وجود دارد. مثلا در بحثهاي تحليلي و نظري شيوههاي متفاوتي مطرح است، از جمله «شيوه علينقي وزيري و روحالله خالقي»، «شيوه محمدتقي مسعوديه و حنانه»، «شيوه مجيد كياني»، «شيوه هرمز فرهت»، «شيوه داريوش طلايي»، «شيوه هومان اسعدي» و ديگران. همه اين شيوهها با وجود اختلافات ريز و درشتي كه با هم دارند سعي در توضيح يك مفهوم مشترك دارند و آن موسيقي ايراني است اما هنوز توافق بر سر يك شيوه جامع و كامل آنچنان ميسر نشده كه به عنوان مرجع اصلي در همه محافل آموزشي پذيرفته شود.
در بحث مديريت دانشگاه هم بايد گفت كه ارتباط موثر و بهروزي با مجامع آكادميك دنيا نداريم. گاهي هم اگر در گذشته ارتباطي محدود يا مستركلاسي شكل ميگرفت، بيشتر به واسطه تلاشها و ارتباطات شخصي افرادي بود كه يا در خارج از كشور تحصيل موسيقي كرده بودند يا به نحوي پل ارتباطي ايجاد كرده بودند، وگرنه اكثر دانشگاهها برنامه مدوني براي بهروز نگه داشتن سيلابسهاي درسي يا متدهاي تدريس يا حتي دعوت از اساتيد خارجي براي همافزايي علمي ندارند.
عموما دانشجويان ما در طول دوران تحصيل خود به جز چند كتاب سلفژ يا رپرتوار ساز تخصصيشان عملا به هيچ منبع خارجي و بهروزي ارجاع داده نميشوند. فقط در دوره تحصيلات تكميلي آنهم بيشتر در مرحله دفاع از رسالهها و پاياننامهها و آن هم به صورت محدود و البته بالاجبار كه محتواي ظاهرا علمي بگيرد، اتفاق ميافتد. در پايان بايد خاطرنشان كنم ارتقاي سطح موسيقايي جامعه اعم از توليد، اجرا و آموزش نيازمند برنامهريزيهاي كلان و مديريت صحيح فرهنگي در كشور است كه متاسفانه ما در اين موضوع بسيار ضعف داريم.
دانشآموخته موسيقي دانشگاه هنر تهران و دكتراي مديريت و برنامهريزي فرهنگي
بسترهاي آموزشي منفعل
فاطمه دهقاني
به طور كلي در سيستم آكادميك ما هيچ چيزي به حد كافي نيست. قطعا بستر پويايي وجود دارد اما اين پويايي چندان وامدار امكانات نرمافزاري و سختافزاري سيستم آموزشي ما نيست. هر دو نگاه يعني هم نگاه مدرن و هم نگاه سنتي، در دانشگاهها وجود دارند كه به نظر من هر يك هم كاركرد خود را دارد و اين انتخاب دانشجوست كه در كدام مسير حركت كند؛ خود را به جريانات بهروز بسپارد يا اينكه بر سنتها تكيه كند.
درباره جايگاه خلاقيت در دانشگاه و آموزش آكادميك هم بايد بگويم كه در اغلب بسترهاي آموزشي آكادميك، رويه خلاقهاي به چشم نميخورد، شايد بتوان گفت كه فضاي آموزشي خارج از سيستم دانشگاهي خلاقتر و حتي پژوهندهتر است. كار خلاقه در بسترهاي آموزشي، نيازمند ابزار و افراد و در واقع، اساتيد خلاق و ويژه است. نميدانم چرا در هر چيز مدام مجبور به استفاده از كلمه «تصادف» ميشويم، اتفاقها در بيشتر مواقع تصادفي ميافتند، اگر از روي تصادف، مركزي يا دانشگاهي از اساتيد خلاق و بهروز و با ذهني باز و پذيرا بهره ببرد، طبعا ايدههاي بهروز و خلاق، مجالِ رشد پيدا خواهند كرد.
پرورش و بسط و گسترش ذهن خلاق، برنامهريزي و روشمندي ويژهاي ميطلبد كه اين مهم در برنامهريزيهاي مراكزِ آكادميك ما كمتر ديده ميشود اما نبايد از حق گذشت كه گاه هدايت برخي اساتيد هم منجر به ايجاد جريانات ارزشمندي شده است.
در پايان اين نكته را اضافه كنم كه ريشههاي موسيقي اصيل و مقامي ما جاي پژوهش و تحقيق بسياري دارند، ايراد از درست تعريف نشدنِ رويكردها و شيوههاي مواجهه ما با اين ريشهها و پايههاي مهمِ موسيقايي است، در اصل بسترهاي آموزشي بسيار پوسيده و منفعل هستند، طبقهبندي آكادميك درستي صورت نگرفته و اين غمانگيز است كه غرب هنوز به كنكاش و پژوهش در موسيقي ما ميپردازد و عجيبتر اينكه سرمايههاي بينظير حوزههاي موسيقايي ما كه عمر و جواني خود را در راه به دست آوردن و تحقيق و پژوهش صرف كردهاند، خانهنشين هستند. كاش تصميمگيرندگانِ دانشگاههاي ما از خود بپرسند براي مثال جناب محمدرضا درويشي كجاست، نفسِ ايشان كه به دانشجو بخورد بهارستاني اتفاق ميافتد و كم نيستند اساتيدِ شريفي همچون او...
كارشناسي ارشد نوازندگي موسيقي ايراني
نياز به تحول ساختاري در سيستم آموزشي
علي موميوند
به نظر من، آموزش آكادميك در دانشگاهها تركيبي از روشهاي سنتي و تلاش براي بهروزرساني متدهاي آموزشي است. با اين حال، بسياري از دانشگاهها، از جمله دانشگاه تهران، همچنان تا حد زيادي به شيوههاي سنتي وابستهاند. اين مساله بيارتباط با امكانات در دسترس اساتيد نيست. به عنوان مثال، در رشته موسيقي، استفاده از فناوريهاي جديد مانند نرمافزارهاي توليد موسيقي، ابزارهاي ضبط و تركيب صدا ميتواند در بهروزرساني آموزش نقش موثري داشته باشد، اما اين ابزارها هنوز به طور گسترده وارد برنامههاي آموزشي نشدهاند.
ازسوي ديگر، دانشگاه با سرمايهگذاري در بخشهاي وسيعتر ميتواند بستر مناسبي براي پروژههاي عملي دانشجويان فراهم كند. اين امر فرصت خوبي براي همكاري دانشگاه با نهادها و سازمانهاي مستقل است كه اين، خود با مشاركت دانشجويان همراه ميشود، اما اين حركتها هنوز جنبه كامل و جامعي به خود نگرفتهاند و نياز به تحولي ساختاري در سيستم آموزشي براي بهروز شدن بيشتر حس ميشود. با اين حال، برخي اساتيد تلاش ميكنند تا با مشاركت دادن دانشجويان در پروژههاي عملي و معرفي فناوريهاي جديد، آنها را با جريانهاي مدرن روز همراه كنند.
اساتيد ميتوانند نقش مهمي در تقويت خلاقيت دانشجويان ايفا كنند. اساتيدي كه روشهاي تدريس خود را بهروز كرده و فضايي براي بحث و تبادل ايده ايجاد ميكنند، زمينه مناسبي براي بروز خلاقيت فراهم ميكنند؛ چراكه مسائل جديد و چالشهاي روز، به رشد خلاقيت كمك ميكنند. در سالهاي اخير، با ورود فناوريهاي نوين به آموزش، بسترهاي جديدي براي بروز خلاقيت به وجود آمده است. يادگيري آنلاين و استفاده از ابزارهاي ديجيتال ميتواند فضاي بيشتري براي تفكر خلاق و نوآورانه ايجاد كند.
به طور كلي، سيستم آكادميك ايران هنوز تا حدي سنتي است كه اين مساله به دو عامل بستگي دارد، اول نحوه تدريس اساتيد و دوم زيرساختهاي آموزشي دانشگاهها. برخي اساتيد ممكن است به دليل استفاده از روشهاي قديمي كمتر به بهرهگيري از فناوريهاي نوين تمايل داشته باشند؛ از سوي ديگر، دانشگاهها نيز بايد زيرساخت لازم را فراهم كنند. به عنوان مثال، در رشته موسيقي، تجهيز كلاسها و استوديوها به نرمافزارهاي ديجيتال و ابزارهاي مدرن ضروري است. اگر اين زيرساختها بهروزرساني نشوند، حتي در صورت تمايل اساتيد به استفاده از فناوري، با محدوديتهايي مواجه خواهند شد.
نوازنده، تنظيمكننده و دانشآموخته دانشكده هنرهاي زيبا