در باب اهميت هويت فرهنگي در آهنگسازي
از ريشه تا نوآوري
سيد محمد تنكابني
چرا بايد به هويت ملي خود در آهنگسازي توجه كنيم؟ هويت ملي و پيشينه فرهنگي آهنگساز تاثير مستقيم بر نحوه تجربه، درك و تحليل آثار او توسط مخاطبان دارد. آهنگسازاني كه به اين ابعاد توجه ميكنند، نه تنها آثار عميقتري توليد ميكنند، بلكه آثارشان بازتابدهنده جهانبينيهاي فرهنگي و اجتماعي نيز ميشود.
يك سوال كليدي اين است كه چگونه آثار موسيقي معاصر با نقاط عطف فرهنگي كه توسط نيروهاي تاريخي و اجتماعي كنوني شكل ميگيرند يا شكل گرفتهاند، درگير ميشوند؟ پاسخ به اين سوال به ما كمك ميكند تا بفهميم چگونه تحولات اجتماعي و فرهنگي، آثار هنري و موسيقي معاصر را تحت تاثير قرار ميدهند و آهنگسازان چگونه به اين تغييرات پاسخ ميدهند. به عنوان مثال، پس از جنگ جهاني دوم، بسياري از آهنگسازان اروپايي با به چالش كشيدن سنتهاي پيشين، تلاش كردند تا آثارشان با جريانهاي فرهنگي جديدي كه اقتدار و سنتهاي گذشته را زير سوال ميبرد، همسو شود. اين آثار با تغييرات اجتماعي و تكنولوژيكي همراه بوده و به نوعي آن را بازتاب دادهاند.
مخاطبان نيز موسيقي را تحت تاثير پيشينههاي فرهنگي خود تجربه و تفسير ميكنند. بافت فرهنگي و تاريخي، نوع درك آنها از هارموني، فرم و حتي صداهاي موسيقي را تعيين ميكند. به طور مثال، شنوندگان گذشته ممكن بود بيشتر به هارموني و فرم توجه كنند، درحالي كه امروزه بيشتر به بافت، فرآيند و تنوع صوتي علاقه دارند. اين تغييرات شنيداري، نشانگر تغييرات عميقتر در ارزشهاي فرهنگي است. در دنياي امروز، موسيقي به عنوان يك رسانه چندبعدي نميتواند فقط در دو بعد صدا و زمان محدود شود. آهنگسازان معاصر ابعاد مختلفي مانند هويت ملي، تاريخ، فرهنگ، سياست، جنسيت، مذهب و حتي علوم گوناگون ازجمله رياضيات و فلسفه را به آثار خود اضافه ميكنند. اين ابعاد به عنوان تكنيكهايي جديد در آهنگسازي بهكار ميروند و نيازمند دانش در حوزههاي مختلف هستند. بنابراين آثار امروزي در دو سطح مورد بررسي قرار ميگيرند: سطح خُرد (بررسي ساختارهاي موسيقايي دقيق) و سطح كلان (معاني فرهنگي، تاريخي و زيباييشناختي). هر دو سطح براي تحليل و درك آثار معاصر ضرورياند و تركيب اين دو سطح در نهايت به عمق بخشيدن به موسيقي كمك ميكند. به عنوان مثال، جورج ليگتي در «پيانو كنسرتو» از مفاهيم رياضياتي مندِلبِرات و جوليا استفاده كرده است. اين رويكرد نهتنها به فرم و هارموني عمق بخشيده است، بلكه لايههاي مفهومي جديدي به اثر اضافه كرده كه نشانگر تعامل او با علوم و تغييرات فرهنگي معاصر است. موسيقي «بابان»، ساخته «چِن يي» آهنگساز چيني-امريكايي نيز با تركيب تكنيكهاي موسيقي سنتي چين و روشهاي آهنگسازي رايج غربي (سرياليزم و تماتيزم)، بازتابدهنده فرهنگ و تاريخ آهنگساز در چارچوب موسيقي جهاني بوده است و علاوه بر آن، اين اثر را ميتوان از ديدگاههاي فرهنگي، مانند فمينيسم، تحليل كرد كه نشاندهنده توانايي اين نوع موسيقي در ارائه معاني فرهنگي عميقتر است. آهنگسازان ايراني نيز بايد به اين نكته توجه كنند كه تعامل تكنيكهاي آهنگسازي با هويت فرهنگي ميتواند به خلق زباني شخصي منجر شود. نوآوريهاي هنري نه تنها انتخابهاي زيباييشناختي، بلكه بازتاب مستقيم زمينههاي فرهنگي و تاريخياند. شناخت عميق از تكنيكهاي موسيقايي و درك پيشينههاي فرهنگي و اجتماعي، به آهنگسازان كمك ميكند تا آثاري خلق كنند كه به جز ابعاد فني، به لحاظ مفهومي نيز غني باشند. بسياري از آهنگسازان جوان ايراني تنها به تقليد از تكنيكهاي برجسته تمركز دارند، اما تزريق معاني فرهنگي و تاريخي، ميتواند آثار آنان را به گونهاي عميقتر و چندلايهتر كند، به طوري كه از منظر رشتههاي مختلف نيز قابل تحليل باشد. اين چندلايگي نه تنها باعث ايجاد زبان شخصي ميشود، بلكه به درك بهتر مفاهيم فرهنگي، تاريخي و اجتماعي در جامعه نيز كمك ميكند. ناديده گرفتن هويت ملي و فرهنگي در آهنگسازي، در بلندمدت به هنر يك كشور آسيب خواهد رساند. آهنگسازان با تركيب اين مفاهيم با تكنيكهاي معاصر، ميتوانند آثاري خلق كنند كه در سطحي فراتر از مرزهاي فني موسيقي قرار گيرد و به عنوان پلي فرهنگي بين جوامع مختلف نقش ايفا كند. به عنوان يك آهنگساز ايراني، هميشه از خود ميپرسم كه چگونه مواد موسيقايي من ميتوانند نماد جنبههاي تاريخ، فرهنگ يا هويت ملي من باشند؟ و چگونه ميتوانم اين نمادها را با مدرنيسم در تعامل نشان بدهم؟
بخشهاي مختلف اين يادداشت با بهرهگيري از مطالعات و منابع معتبر تدوين شده است. براي درك عميقتر تاثيرات فرهنگي و تاريخي در موسيقي، از آثار
«Judy Lochhead» در زمينه تحليل و تئوري موسيقي معاصر استفاده شده كه او به روشهاي جديدي براي تحليل ساختارهاي موسيقي پرداخته است. همچنين، برخي از ايدهها درباره تاثيرات تكنيكهاي آهنگسازي در موسيقي چين و استفاده از پنتاتونيسم در آثار آهنگسازان مدرن، از مقالات «Man Ching» و «John Roeder» الهام گرفته شدهاند. به طور خاص، برخي آثار «Chen Yi»، آهنگساز چيني- امريكايي، مورد بررسي قرار گرفته كه در يكي از آنها به نام «Ba Ban»، تركيبي از تكنيكهاي سنتي موسيقي چيني و روشهاي آهنگسازي مدرن را به كار برده است. در اين راستا، تحليلهاي «John Roeder» و ديگر محققان همچون «Toru Momii» درباره استفاده از موسيقي فولكلور و تكنيكهاي مدرن در آثار موسيقي نيز در اين يادداشت انعكاس يافته است. براي درك بهتر رابطه بين رياضيات و موسيقي، از مطالعات «Cynthia Wong» درباره استفاده از مفاهيم رياضياتي در آثار «György Ligeti» بهره برده شده است.
* آهنگساز و مدرس موسيقي