مهدي بيك اوغلي | روز دانشجو 1403 در شرايطي با حضور مسعود پزشكيان در دانشگاه شريف گرامي داشته ميشود كه پس از زخمهاي فراوان به نهاد علم در جريان رخدادهاي اعتراضي سال 1401، تشكيل دولت چهاردهم و آغاز پروسه بازگشت استادان و دانشجويان اخراجي به دانشگاهها، دورنماي اميد بخشتري را براي دانشجويان و استادان دانشگاهي شكل داده است. حل مشكل «دانشجويان و استادان اخراجي» يكي از پروندههايي بود كه مسعود پزشكيان از زمان مناظرههاي انتخابات رياست جمهوري توجه ويژهاي به آن داشت. پس از انتخابات نيز پزشكيان در مراسم توديع و معارفه وزير علوم بر بازنگري پرونده همه اساتيدي كه به هر طريقي توسط دانشگاه لغو قرارداد يا اخراج شدهاند و بازگرداندن دانشجويان تاكيد كرد. وي با به رسميت شناختن اعتراض دانشجويان اعلام كرد: «دانشجو كه اعتراض ميكند، من هم بايد جوابش را بدهم؛ يا حرفش حق است كه بايد اطاعت كنم يا اشتباه ميكند كه هدايتش ميكنم. دانشجو نميتواند آدم بدي باشد؛ دانشجو فرداي مملكت ماست و بايد بتواند سوال كند.» با يك چنين دورنمايي بود كه فرآيند تحقق مطالبات دانشجويان و استادان دانشگاهي در ايران آغاز شد. بازنگري شيوهنامه انضباطي دانشجويان از ديگر اقداماتي بود كه دولت چهاردهم آن را در دستور كار قرار داد. در گذشته دست باز كميتههاي انضباطي و حراست دانشگاهها باعث بروز انتقادات و اعتراضات فراواني در دانشگاهها شده بود. اين روند در دولت چهاردهم تغيير كرد. سعيد حبيبا، رييس سازمان امور دانشجويي در اظهاراتي كه 30 مهرماه داشت، پرونده دانشجويان اخراجي را در مجموع ۳۵۰ پرونده برشمرد. او در عين حال اعلام كرد كه يك گروه از حقوقدانها توسط وزير علوم تشكيل شده تا اين پروندهها را بررسي كرده و ايرادات آن را احصا و به وزير علوم گزارشي بدهند. «اعتماد» در گفتوگو با غلامرضا ظريفيان، معاون وزير علوم دولت اصلاحات و يكي از چهرههايي كه همواره پيگير مسائل دانشجويان بوده، تلاش كرده به ابعاد مختلف كنشگري دانشجويان و استادان دانشگاهي در فراز و فرودهاي تاريخ معاصر كشورمان بپردازد. دوراني كه از جنگ ايران و روسیه در عصر قاجار و احداث دارالفنون توسط اميركبير آغاز ميشود و سپس با كنشگري خاص دكتر مصدق در نهضت ملي نفت و پس از آن انقلاب سال 57، دوران اصلاحات و... تداوم پيدا ميكند. به اعتقاد ظریفيان، دولت چهاردهم بايد تلاش كند دانشگاهها را به محيطي امن و نه امنيتي براي دانشجويان بدل سازد.
نقش دانشگاهها در جامعه ايراني و تحولات سياسي، اجتماعي، فرهنگی و...، نقش برجستهاي است. اين ظرفيت در تاريخ معاصر كشورمان از چه زمان و چه دورهاي شكل گرفته است؟
دانشگاه در دوره جديد با تاسيس دارالفنون در ايران عينيت پيدا كرد. البته قبل از دارالفنون هم عباس ميرزا در زمان فتحعلي شاه تلاشهايي را صورت داد تا دانشجوياني به فرانسه و ساير كشورهاي اروپايي اعزام شوند. اميركبير اما دارالفنون را احداث كرد و از اين مرحله دانشگاه طي 150 سال اخير در وهله نخست در تحولات علمي و پس از آن به دليل خلأ احزاب قوي در ايران، در تحولات سياسي، فرهنگي و اجتماعي نقشآفريني كرد. اين روند با شكلگيري دانشگاه تهران در 1313، پر رنگتر شد. نهايتا دانشگاههاي ايران در جايگاه تربيت نيروي انساني و تامين نيازهاي تخصصي كشور قرار گرفتند و به دليل خلأ نهادهاي مدني در ايران، دانشگاه هم نبض تپنده دفاع از استقلال ايران، هم مقابله با ستمهاي بيگانگان و هم دفاع از هويت ملي، ديني و آزاديهاي مردم شد. در دوران مرحوم مصدق كه معمار نهضت ملي است، دانشگاه نقش مهمي را در دفاع از آرمانهاي مرحوم مصدق و مردم ايران كه مهمترين آنها استقلال كشور، بازگشت به آرمانهاي مشروطه و توسعه كشور بود ايفا كرد. نبايد فراموش كرد در دوره پهلوي در عين حال كه به برخي مسائل سختافزاري مشروطه يعني نوسازي كشور توجه شده بود اما از عرصههاي نرمافزاري مشروطه، يعني بحث آزادي مردم، حق تعيين سرنوشت جامعه، عدالت اجتماعي و... فاصله گرفته بود. دانشگاه به مصدق در جريان نهضت ملي نفت كمك كرد اين اصلاحات ضروري را محقق كند. اين مسير با كودتاي 28مرداد 32 با بنبست مواجه شد. دردناك اينكه نخستين قرباني دفاع از آزادي، استقلال و عدالت كشور دانشجوبان و دانشگاهها بودند كه در 16آذر با انتقام سخت حكومت وقت مواجه شدند. در واقع دانشگاه هزينه دفاع از استقلال، آزادي، ارزشهاي مشروطه و... را با شهادت 3 دانشجو پرداخت كرد.
در واقع روز دانشجو به صورت بنيادين در راستاي حمايت از آزاديهاي عمومي، استقلال كشور و توسعه، معنا و مفهوم پيدا ميكند؟
درست است، در اين دوران است كه 16آذر توسط خود دانشگاهيان به عنوان روز دانشجو ناميده شده و به عنوان يك نماد در دانشگاه تهران و ساير دانشگاههاي بزرگ گرامي داشته شد. اين گراميداشت در زمان حكومت نظامي صورت ميگرفت كه اساسا با يك چنين نمادگراييهايي مخالف بود. بسياري از اساتيد و دانشجويان از آن زمان تا زمان پيروزي انقلاب هزينههاي گزافي را پرداخت كردند. برخي اعدام شدند و برخي زندانهاي طويلالمدتي دريافت كردند. در ادامه دانشگاهها در ايران نقش تعيينكنندهاي را در تاسيس و شكلگيري انقلاب اسلامي ايفا كردند.
دانشجويان و استادان دانشگاهي با چه هدف و آرماني در رخدادهاي منتهي به انقلاب سال 57 مشاركت كردند؟ در واقع دورنمايي كه دانشگاهيان در آن زمان در نظر داشتند، چه ويژگيهايي داشت؟
اين تلاشها با اين نگاه صورت گرفت كه قطار مديريت و برنامهريزي كشور به مسير آرمانهاي بنيادين و كليدي جامعه ايراني در مشروطه و نهضت ملي و... بازگردد. آرمانهايي كه هم معطوف به پيشرفت مادي و رفاهي ايرانيان است و هم معطوف به تحقق معنويت و قرائتي از اسلام كه در آن هم آزادي، هم عدالت و هم حق تعيين سرنوشت مردم به رسميت شناخته ميشود. در اين كشاكش موضوع جنگ 8ساله عليه ايران هم مطرح ميشود. دانشگاه نقش مهمي را در دفاع ميهني ايفا ميكند.تعداد شهداي دانشجويي در اين دوران به نسبت جمعيت دانشجويان دومين ميانگين شهدا در كشور است. هر زمان كه به حضور دانشجو براي دفاع از ايران و آرمانهاي ايرانيان نياز بود، دانشجو در صحنه حاضر بود و نقش خود را ايفا كرد. از سوي ديگر بسياري از پيشرفتهاي علمي كشور كه براي دفاع از ايران ضروري بود توسط دانشجويان و دانشگاهها تامين شد. بسياري از پلها، نيازهاي الكترونيكي، رويكردهاي علمي و...توسط دانشگاهها تامين شدند. دانشجويان كلاسهاي ويژهاي براي رزمندگان تشكيل ميدادند تا جوانان از درسشان هم عقب نمانند.
درباره سالهاي پاياني دهه 60 و پذيرش قطعنامه 598 و دوران پس از آن بحثها و ابهامات زيادي طرح شده است. دانشجويان در يك چنين فضايي چگونه كنشگري كردند؟
پس از قطعنامه 598 مساله جهاد علمي توسط رهبر انقلاب مطرح ميشود. درست در سالهاي پس از جنگ با گسترش دانشگاهها در كشور مواجه شديم. در ابتداي انقلاب 170هزار دانشجو در مقاطع مختلف حضور داشتند كه اغلب با 200سايت دانشگاهي در مقاطع كارداني و كارشناسي و كمتر در مقاطع كارشناسي ارشد و دكترا فعاليت ميكردند. پس از جنگ اين روند گسترش چشمگيري پيدا كرد و با 2600 سايت دانشگاهي و حدود 4.5ميليون دانشجو به تربيت نيروهاي جوان اقدام ميكردند. امروز كار به جايي رسيده كه حدود 63درصد ظرفيت آن را دانشجويان دختر تشكيل داده و اين جمعيت با گستره بنيادين در عرصه تحصيلات تكميلي، دكترا و...فعاليت ميكنند. دهها مركز پژوهشي، صدها پارك علمي و فناوري وحدود 90هزار عضو هيات علمي، دانشگاهها توسعه قابل توجهي پيدا كردند.
اما همين رشد كمي از منظر بسياري از تحليلگران باعث شد تا دانشگاهها از منظر كيفي رشد مورد نظر را نداشته باشند. اگر قرار باشد آسيبشناسي از اين روند در سالهاي پس از انقلاب داشته باشيد به چه مواردي اشاره ميكنيد؟
نظام ايران نتوانست از همه ظرفيتهاي دانشگاهها بهرهبرداري كند. اساسا دانشگاهها ريشه توسعه هستند نه ميوه توسعه! نگاهي كه به دانشگاهها شد اين بود كه دانشگاهها مانند ساير احزاب توسعه ميوه توسعه هستند. در حالي كه اگر برنامههاي توسعهاي كشورهاي پيشرفته و كشورهاي در حال توسعه بررسي شود، مشخص ميشود كه توسعه ملي كشورها يك پيوند بنيادين با توسعه علمي آنها برقرار كرده است. يعني استقلال دانشگاهها به رسميت شناخته شد، نقش دانشگاهها به رسميت شناخته شد و كشورها به سمت توسعه دانشبنيان حركت كردند. در شعار اصلي بسياري از كشورها، عبارت « توسعه علمي شرط بقا»گنجانده شد. اساسا هيچ كشوري طي 70 تا 80 سال اخير نتوانسته به توسعه پايدار دست پيدا كند، بدون اينكه توسعه علمي را به عنوان ريشه توسعه و نه ميوه آن محسوب كرده باشد. متاسفانه در ايران با نگرشهاي كمي در گسترش دانشگاهها روبهرو شديم. عليرغم اينكه دانشگاه همچنان نقش مهمي را در توسعه كشور دارد اما جايگاه اصلي دانشگاهها به رسميت شناخته نشد. به خصوص در برخي دولتها به جاي اينكه دانشگاه را مناسب با وضعيت ذاتياش به سمتي ببرند كه دانشگاه نقش خودش را در استخدام اساتيد، پذيرش دانشجو، آموزش و برنامهريزيهاي درسي، پروتكلها و قواعد و قوانين مورد نياز دانشگاه و...ايفا كند، به سمت دخالت ساير نهادها و ارگانها سوق دادند. اينگونه شد كه جريانات مختلف، سازمانهاي مختلف و مراكز مختلف را بر سر دانشگاهها گماشتند. يكي از نقاط ضعف در توسعه ايران كه منجر به ناترازيهاي مختلف انرژي، محيط زيست، اشتغال، علوم انساني و...شده ناشي از آن است كه نگاه استراتژيك به دانشگاهها وجود نداشت. به يك معني دانشگاهها به سمت نظارت بيشتر سوق داده شدند. در واقع به جاي آن كه به سمت دانشگاههاي امن برويم به سمت دانشگاههاي امنيتي رفتيم.
اين امنيتيسازي دانشگاهها چه تبعاتي را به روند توسعه و پيشرفت كشور وارد ساخت؟ ما با امنيتيسازي دانشگاهها چه چيزهايي را باختيم؟
وقتي دانشگاه نتوانست پيوند بنيادين خود را با توسعه ملي برقرار كند ايران از يك توسعه پايدار دور ماند. همه آمارها حاكي از بحرانهاي جدي فرهنگي، اجتماعي، زيست محيطي، اقتصادي و... است. از يك طرف پديدههاي بحران كيفيت در آموزش عالي رخ داد و از سوي ديگر نيروهاي كيفي كشور هم جلاي وطن كردند. موضوع مهاجرت دانشجويان به عنوان سرمايههاي ارزشمند كشور، به اندازهاي بحراني شد كه در شمايل ابربحران خود را نمايان كرد. بسياري از دانشجويان ايراني كه دورههاي كارشناسي و كارشناسي ارشد خود را در ايران گذراندهاند مهاجرت ميكنند. امروز با مهاجرت اساتيد دانشگاهي هم در وزارت علوم و هم در وزارت بهداشت مواجه هستيم كه آسيبهايي به مراتب بيشتر به روند توسعه كشور وارد ميسازد. از ديگر موانع و مشكلاتي كه دانشگاه با آن روبه رو است، استقلال دانشگاههاست. موضوع آزاديهاي علمي به خصوص در علوم انساني يك ضرورت غير قابل انكار است. در همه دنيا دانشگاهها با آزاديهاي علمي و آكادميك به رسميت شناخته ميشوند تا دانشگاه بتواند براي مسالهها در جامعه پاسخ متناسب با نياز كشور تدارك ببيند. دانشگاه علاوه بر اينكه كانون توسعه ملي است اما در عين حال يك كانون بينالمللي و جهانشمول هم هست. در ايران بايد سرشت جهاني علم به رسميت شناخته شود. به خصوص اينكه در ايران با مشكلات ديپلماتيك در ارتباط با جهان پيراموني روبهرو هستيم، ديپلماسي علمي ميتواند نقش برجستهاي در پر كردن اين خلأ ايفا كند. همچنين بحران كيفيت به دليل گسترش بيش از حد دانشگاههاي پيراموني، يكي از مسائل اساسي است. با توجه به اينكه دانشگاهها نقش برجستهاي در توليد و توزيع دانش، دفاع از آزاديهاي مصرح و قانوني، عدالت اجتماعي و...دارد، در برخي دورهها شاهد هستيم كه با اين نقش دانشگاهها برخوردهاي تندي صورت گرفت. در اين برهه با پدیدههايي چون محروميت دانشجويان، محروميت اساتيد، ستارهدار كردن دانشجويان و...روبه رو شديم.
در دولت چهاردهم با حضور مسعود پزشكيان چه تغيیر و تحولي در وضعيت نهاد علم در ايران رخ داده است؟ آيا ميتوان گفت كه ريلگذاريها، تصميمگيريها و روندهاي اشتباه قبلي اصلاح شده است؟
دولت چهاردهم با نوع نگاهي كه آقاي پزشكيان دارد و خودش يك دانشگاهي تمام عيار است که اصلاحاتي را در دستور كار قرار داده است. با انتخاب بسيار خوبي كه در ارتباط با وزراي علوم و بهداشت صورت گرفت، مسير پر فراز و نشيبي در فراروي مديران دانشگاهي قرار گرفته است. در وهله نخست اين مديران بايد تلاش كنند اعتماد آسيب ديدهاي كه باعث مهاجرت يا دوري اساتيد از عرصههاي تخصصي ميشود بازسازي شود. اقدامات خوبي در دو ماه اخير در بازگرداندن اساتيد دانشگاهي و دانشجوياني كه به دليل رويكردهاي سياسي آسيب ديده بودند انجام شود. اين اقدامات اميدهاي جدي را ايجاد كرده است. هرچند روند كندي در انتخاب مديران وجود دارد اما مديران كاربلدي انتخاب شدهاند. معتقدم اگر نقش توسعهاي دو وزارتخانه بهداشت و علوم به رسميت شناخته شود و همه قبول كنند كه دانشگاه است كه ريشه توسعه، موتور حركت توسعه سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي است، بخش قابل توجهي از مشكلات حل ميشود.
اگر قرار باشد، فهرستي از مهمترين اقداماتي كه دولت چهاردهم در بحث رشد دانشگاهها بايد مد نظر قرار دهد، تهيه كنيد به چه مواردي اشاره ميكنيد؟
به دليل بحرانهاي جدي روابط خارجي ايران، راهبرد مواجهه با جهاني شدن و فناوريهاي ارتباطات و اطلاعات در آموزش عالي و عموم جامعه بسيار مهم است. موضوع هوش مصنوعي در توسعه دانشگاهها بسيار مهم است. اگر از اين ضرورت عقب بمانيم نميتوانيم به كارآمدي نظام توسعه برسيم. يكي از فرصتهاي انقلاب اسلامي بحث گسترش دانشگاهها بود اما اين گسترش نامتوازن است. گسترش فيزيكي بايد متوقف شده و به سمت گسترش متوازن حلقههاي آموزش كيفي (نظري، فني و حرفهاي و مهارتي) حركت كنيم. راهبرد تضمين كيفيت آموزش عالي بسيار مهم است. ايران بين كشورهاي جهان كيفيت آموزش خوبي داشته، اين كيفيت به دلايل گوناگون آسيب ديده و بايد به وضع مطلوب بازگردد. موضوع بالندگي هياتهاي علمي هم بسيار كليدي است. آموزشهاي دوره جديد با دورههاي گذشته تفاوتهاي بسياري كرده است. هياتهاي علمي ايراني بايد با اين شيوهها مسلح شوند. منابع مالي آموزش عالي با مشكلات عديدهاي مواجه شده است. برخي دانشگاهها براي حل مشكلات مالي به سمت اعطاي مدرك بيكيفيت سوق پيدا كردهاند. بايد توجه ويژهاي به اقتصاد دانشگاهها شود. نكته آخر من هم درباره نسلهاي دانشگاهي است. برخي معتقدند 4 نسل يا 5نسل دانشگاهي وجود دارد. دانشگاههاي ايران در نسل اول و دوم سير ميكنند. دانشگاههاي مختلف ايران بايد ماموريتهاي مشخصي پيدا كنند. دانشگاه بايد به سمت حل مسائل جامعه برود. مسائل زيست محيطي، ناترازيهاي اقتصادی، سرمايه اجتماعي، اميد به آينده و... معادلاتي است كه بايد توسط دانشگاهها حل و فصل شود. البته دانشگاههاي ايران در این زمينه تلاشهاي بسياري كردهاند اما به دليل عدم پيوند ارتباطات ارگانيك و اينكه نقش دانشگاه به عنوان پيشران توسعه به رسميت شناخته نشده، نتوانسته نقش بنيادين خود را ايفا كند.
فكر ميكنيد مديران دولت چهاردهم ظرفيت و توانايي لازم براي حل اين معادلات مهم در نهاد علم ايران را دارند؟
معتقدم دولت چهاردهم هم در سطح رياست جمهور و هم در سطح مديران اجرايي و ساير بخشها اين ظرفيت را دارد كه بتواند اين نقش بنيادين توسعه دانشبنيان را به دانشگاهها بازگرداند.