ريشههاي ظهور مجدد گروههاي سلفي در سوريه
ظهور ناگهاني هيات تحريرالشام و گروههاي همپيمان بلافاصله پس از توافق آتشبس در لبنان و همزمان با خلأ وجود حزبالله در سوريه و عمليات برقآسا و غافلگيركننده اين گروهها در تصرف مناطق استان ادلب و شهر حلب و پيشروي به سوي جادههاي استراتژيك سوريه آشكارا نشان ميدهد كه جنگجويان اين گروههاي برآمده از داعش از آسمان به زمين نيامدهاند، بلكه همان جواناني هستند كه در اردوگاههاي تحت نظر امريكا و قسد يا در ادلب زندگي ميكردند . با آموزشهايي كه دريافت كردهاند، تلاش دارند با استفاده از فرصت و در شرايط كنوني كه حزبالله در حال بازسازي آسيبهاي خود است، راههاي تنفسي حزبالله از طريق سوريه، عراق و ايران را ببندند . در تقسيمبنديهاي جديد اين افراد كه در داعش و القاعده متمركز بودند و سپس به جبهه نصرت تغيير نام دادند پس از پوستاندازي در جرياني سلفي سنتي به نام جبهه تحريرالشام بازسازي شدهاند . آنچه مسلم به نظر ميرسد، اين است كه ادعاي امريكاييها مبني بر داشتن برنامههاي اصلاحي در زندانها و اردوگاههاي تحت نظر آنان براي انصراف اين جوانان از گرايش به افراطيگري نه فقط موفق نبوده، بلكه به احتمال زيادگرايشافراطي آنهاتشديد هم شده است . كودكان زير 18 سالي كه از طريق شبكههاي اجتماعي و ساختارهاي خويشاوندي علاوه بر آموزش نظامي، آموزش ايدئولوژيك هم ديدهاند در محيطي كه براي سربازگيري آنان فراهم بوده است، ترويج خشونت را نيز آموختهاند . اعضاي اين گروه سلفي در اين فرصت با سازماندهي و جذب نيرو از نسل جديد خود، فرزندان اين خانوادهها را در حالي كه به سرعت بزرگ ميشوند در خدمت گروه قرار دادهاند . سربازان تازه نفس از ميان فرزندان اعضاي زنداني، خانوادههاي كشتهشدگان داعشي و مفقودان به اندازه كافي انگيزه انتقامجويي براي انجام اعمال خشونتبار و بيرحمانه را يافتهاند . مشخص است ضعف اطلاعاتي دولت سوريه و بيبرنامگي سياسي آنان از يكسو و نيز حمايتهاي مالي، آموزشي و تسليحاتي برخي قدرتها نظير امريكا و نيز قدرتهاي منطقهاي ذينفع، بار ديگر اين آتش زير خاكستر را شعلهور كرده است . گروههاي سلفي - جهادي صرفا به تعدادي كه در سوريه مستقرند، ختم نميشوند، بلكه اين گروهها در جنوب يمن، ليبي، سومالي و بسياري از مناطق آفريقا، افغانستان، سودان و مانند آنها حضور فعال دارند، آنان با زيست در مناطق كوهستاني يا غيرقابل كنترل و ناهموار تلاش دارند تا با ايجاد خطوط امن انتقال و با قدرت تحرك جابهجايي سريع در صورت نياز، در هر جاي كشورهاي اسلامي حضور پيدا كنند و بجنگند، همچنانكه در سوريه از حدود 60 كشور جهان با تابعيتهاي مختلف براي جنگيدن گسيل شده بودند . بديهي است حاميان اين جريانهاي تكفيري از آنان در جهت اهداف استراتژيك خود سود ميبرند . ضمن آنكه كشورهاي آلوده معمولا ناتواني اقتصادي دارند و از ناكارآمدي سياسي و مشكلات اجتماعي رنج ميبرند، همين امر است كه زمينه را براي رشد نيروهاي تكفيري فراهم ميكند . همچنين به دليل محدوديت آزاديها در اين كشورها و بالا بودن سطح نارضايتي و خشم عمومي نسبت به شيوههاي حكمراني، احساس تبعيض و بيعدالتي، حاشيهنشيني و طرد وجود دارد . در عين حال تنشهاي قومي، مذهبي و فرقهاي بستر مناسبي را براي رشد اين جريانها فراهم ميكند . شايد به همين دلايل وجود سنيها در سوريه، محيط را براي رشد و تكثير افراطگرايي سلفي آماده ساخته است . افزون بر آن برخي قدرتهاي مستقر در منطقه نظير تركيه نيز از اين اهرمها استفاده ميكنند . در حالي كه گرايش افكار عمومي در منطقه خاورميانه در پي صلح و آرامش است، قدرتهاي بينالمللي و منطقهاي نه تنها اراده سياسي را براي مقابله با خشونت از خود بروز نميدهند، بلكه خود به خشونت دامن ميزنند، بدين ترتيب خشونت در خاورميانه يك چرخه بازگشتپذير يافته است كه ميزان آن به زمان و مكان مناسب و نيز منافع متغير قدرتهاي بينالمللي و منطقهاي بستگي دارد. در صورتي كه در عمليات اخير جبهه تحريرالشام و گروههاي همپيمان با مانع جدي روبهرو نشوند، قطع ارتباطي گذرگاههاي سوريه – لبنان و عراق - سوريه محتمل خواهد بود و اين امر روابط استراتژيك عراق - سوريه، ايران و حزبالله را هم به خطر خواهد افكند . به نقل از راديو ارتش اسراييل گفته شده است حمله نيروهاي مخالف سوري به حزبالله و جناحهاي طرفدار ايران ممكن است تا حدي به منافع اسراييل خدمت كند . البته در عين حال اسراييليها نگران بيثباتي سوريه و فقدان حكومت مركزي نيز هستند . تركيه نيز از يكسو نگران قدرت گرفتن كردها در شمال سوريه است و از سوي ديگر از سقوط حلب و ادلب و قدرت گرفتن جبهه تحريرالشام سود ميبرد. ظاهرا جريان اخوانالمسلمين تركي - قطري هم با گروه مزبور نوعي قرابت فكري و راهبردي دارند . به ويژه آنكه اين عمليات در حيطه راهبردي تركيه رخ ميدهد. در اين ميان چنين مينمايد كه امريكا بيش از ديگران در پيشروي جبهه تحريرالشام منافع راهبردي داشته باشد، زيرا از يكسو نوعي تسويه حساب با رژيم اسد و حامي اصلي آن روسيه در كار است، به ويژه آنكه معمولا ارتشهاي كلاسيك نظير ارتش سوريه و نيروي هوايي روسيه در برابر نيروهاي شبه نظامي قدرت مانور كامل و مسلطي ندارند و در عين حال موفقيتهاي نظامي تاكتيكي در مقابله با گروههاي افراطي هم نميتواند نابودي آنان را رقم بزند، لذا اين جريان ميتواند مزاحمتهاي جدي بر سر حضور روسيه در سوريه ايجاد كند. تصور بر اين است كه چنين وضعي بتواند روسيه را به امتيازدهي در اوكراين وادار كند . از سوي ديگر در صورت تداوم پيشروي جبهه تحريرالشام به سوي جادههاي استراتژيك و مسدود كردن راههاي زميني عراق - سوريه و سوريه لبنان، ارتباط زميني حزبالله با محور مقاومت عراق دچار مشكل شده و پشتيباني از حزبالله و احتمالا پشتيباني زميني ايران از سوريه دچار وقفه شود . امري كه بيش از همه امريكا و رژيم اسراييل در پي آن هستند . اگرچه امريكا اعلام كرده است، حمله جبهه تروريستي تحريرالشام ربطي به اين كشور ندارد، اما گفته است اين شرايط محصول عدم مشاركت رژيم اسد در فرآيند سياسي و تكيه اين كشور به روسيه و ايران است كه باعث درهم شكسته شدن خطوط دفاعي اين كشور شده است . سوريه نيز عقبنشيني ارتش خود را از حلب، اقدامي تاكتيكي دانسته و گفته است خود را براي يك ضد حمله آماده ميكند . نتيجه اين جنگ جديد در منطقه هر چه باشد، نشانهاي از بازگشت دور تازهاي از خشونتها در منطقه است و همانگونه كه نزديك چهار سال طول كشيد تا سوريه با كمك ايران، حزبالله و روسيه توانست داعش را از حلب پس بگيرد البته اگر تا آن موقع اين نيروها اهداف تازهتري را تصرف نكرده باشند. اينبار نيز ممكن است بازپسگيري حلب زمانبر باشد . به نظر ميرسد موضع اروپاييها و نيز كشورهاي عربي فعال كردن روند سياسي براي سهيم كردن گروههاي معارض قدرت در سوريه باشد. كشورهاي عربي به ويژه عربستان به دليل راهبرد توسعه محوري كه در پيش گرفته است از افزايش تنش در خاورميانه استقبال نميكنند . آنان ترجيح ميدهند، نوعي انتقال قدرت يا مشاركت در قدرت آرام در سوريه انجام شود . ضمن آنكه مايلند حزبالله نيز به عنوان يك حزب سياسي در لبنان عمل كرده و در درگيريهاي سوريه براي حمايت از اسد مداخله نكند. به نظر ميرسد در ايران نيز اولويت با بازيابي حزبالله و ترميم آسيبهاي وارده باشد . در چنين حالتي دولت سوريه راه دشواري در مقابله با گروههاي تكفيري در پيش خواهد داشت .
رييس مركز پژوهشهاي علمي و مطالعات استراتژيك خاورميانه