...چه خانواده ركن ركين و پايه و اساس اجتماع است و هرگونه سرمايهگذاري و صرف انرژي روي خانواده نوعي بيمهكردن سلامت جامعه محسوب ميشود: «از نظر اسلام آنچه از اين كانون كوچك ساخته است از هيچ چيز ديگر ساخته نيست و لهذا خدمت به اين كانون مقدس، چه از نظر مرد و چه از نظر زن، نوعي جهاد مقدس به شمار ميرود.» (يادداشتهاي استاد مطهري، ج 5، ص44)
نقطهاي كه معمولا طرفداران ديدگاه فمينيستي روي آن انگشت تاكيد مينهند اين است كه چرا بايد زن و مرد نقش يكساني را در جامعه ايفا نكنند و در حق نيمي از افراد جامعه يعني زنان در سپردن مناصب و مقامات اجتماعي تبعيض شود؟ استاد شهيد در پاسخ به اين پرسش – كه در بادي امر معقول و منطقي به نظر ميرسد – به اين واقعيت اشاره ميكند كه تفاوتهاي زن و مرد «تناسب» است نه نقص و كمال (نظام حقوق زن در اسلام، ص 163). طبعا اين تفاوتهاي طبيعي كه دست خلقت براي يك هدف بزرگ ايجاد كرده است، سبب ميشود كه حقوق و تكاليف متفاوتي نيز براي زن و مرد تعريف شود. از قضا در صدر اسلام، برخي زنان مسلمان، مضمون پرسش فمينيستها را در قالب گلايه و شكوه از رسول اكرم(ص) بيان ميكردند و استاد مطهري اين موضوع را چنين نقل ميكنند: «اسماء از طرف زنان مسلمان مدينه مامور شد پيام گلايهآميز زنان مدينه را به رسول خدا ابلاغ كند. پيام زنان اين بود كه چگونه است كه ما در زحمتها شريك شما مردان هستيم اما در وظايف بزرگ و مقدس و كارهاي پر اجر و پاداش شركت نداريم و از همه آنها محروميم؟ رسول گرامي اسلام در پاسخ فرمودند: «زن اگر خوب خانهداري و شوهرداري كند، نگذارد محيط پاك خانه با غبار كدورت آلوده شود، اجر و پاداش و فضيلت و توفيقش معادل است با همه آن كارها كه مردان انجام ميدهند.» »
استاد در ادامه خاطرنشان ميسازند كه «اسماء و همفكرانش تقاضاي مساوات زنان و مردان را داشتند، اما در چه؟ در ربودن گوي فضيلت و انجام وظيفه مقدس. چيزي كه در مخيله آنان هم خطور نميكرد اين بود كه شهوات فردي را نام «حقوق» نهند و جنجال راه بيندازند.» (مساله حجاب، ص 204-206).
از منظر استاد مطهري قدرت اساسي حاكم بر خانواده «عواطف طبيعي» است و علت اينكه در مغرب زمين عواطف خانوادگي سست و ضعيف شده، اين است كه آن چيزي كه پايه اصلي زندگي خانوادگي است متزلزل شده است. استاد اظهار ميدارند: «به عقيده ما علاقه پدر و فرزند يا برادر و برادر يا برادر و خواهر فرع بر علاقه و صميميت زن و شوهر است. علاقه و يگانگي و صميميت زن و شوهر هم فرع بر اين است كه آن تدابيري كه اسلام در مورد آن به كار برده است عملي شود، يعني محيط اجتماع تنها محيط كار و فعاليت و معاشرتهاي مقرون به ادب و احترام باشد و اما محيط التذاذ و كاميابي منحصرا خانواده باشد. لهذا اسلام ميان زن و مرد حريم قايل شده است.» (يادداشتهاي استاد مطهري، ج 5، ص 43 و 44).
استاد مطهري در مقايسه ديدگاه اسلام با ديدگاه مكاتب غربي به اين نكته مهم اشاره ميكنند كه فرنگيها به فلسفه اجتماع خانوادگي و وظايف سنگين آن توجه ندارند و تمام هم و كوشش را در راه تامين آزادي فردي به كار ميبرند (همان، ص 47). بنابراين طبيعي است كه در فلسفه و تفكر غربي مسووليت سنگين مادري كه مسووليت تربيت نسل آينده است، با تعبير تحقيرآميز «خانهنشين شدن زنان» هدف انتقاد و اعتراض قرار گيرد. اما جالب اينجاست كه اين تفكر وارداتي غربي – كه با اجزا و ابعاد ديگر مكاتب اومانيستي مغرب زمين سازگاري دارد و در مجموع يك پازل را تشكيل ميدهند – توسط پارهاي شبه روشنفكر وطني تبليغ ميشود. به عنوان نمونه، اين شيفتگان مكاتب غربي، طرحهايي چون مرخصي زايمان براي زنان را باعث «خانهنشين شدن زنان» ميدانند (رك: روزنامه شرق، شماره 2338، ص 17) و در نتيجه لابد بر اين باورند كه بهتر است زنان براي اجتناب از خانهنشيني، قيد مادرشدن را بزنند، چنانكه متاسفانه زدهاند!
به هرحال نگارنده به جد بر اين اعتقاد است كه تا جامعه ما اعم از مردان و زنان به احكام نوراني اسلام با تبيين منطقي و مستدل بزرگاني چون استاد مطهري اقبال نكنند و حريم اصالت خانواده را چنان كه شايسته است پاس ندارند، مشكلات فرهنگي و اخلاقي و خانوادگي و به تبع آن مشكلات فراوان در حوزههاي ديگر قابل حلورفع نخواهند بود.
چرا افسار فساد گسيخته شد؟
علت اصلي مخالفت مطلق با گذشته و كوشش براي زيروزبر كردن ساختارهاي اداري و اجتماعي و حذف عدهاي و جايگزين كردن عدهاي ديگر در قالب طبقهاي جديد بود. آنان بسيار سادهلوحانه و ارادهگرايانه گمان ميكردند كه ساختارها و وضعيت گذشته را ميتوانند تغيير دهند، زيرا وضعيت گذشته را محصول اراده افراد پيش از خود ميدانستند از اين رو گمان كردند كه اگر افراد پيشين توانستند آن گروهها و ساختارها را شكل دهند، چرا ما نتوانيم چنين كنيم. اين بزرگترين خطاي آنان بود و به همين دليل كوشيدند كه در درجه اول نظام اداري و مديريتي كشور را زيرورو كنند و به اصطلاح ويران كردند در مرحله بعد و شايد همزمان، قواعد و مقررات را ناديده گرفتند و اراده افراد را جايگزين آن كردند. و بالاخره براي تكميل اين حلقه سعي كردند افرادي را به كار گمارند كه مجري بلااراده اين ايده باشند و پول و ثروت را نيز به سوي افراد جديدي سرازير كردند تا طبقه خاص خود را شكل دهند، به همين دليل است كه در دوره آنان تعداد قابل توجهي از نوكيسهها ظاهر شدند كه يكي از آنها بابك زنجاني است.
مشكل اينجا بود كه روساي جمهور پيشين بيش از اينكه آفريننده اصلي آن ساختارهاي اداري و طبقاتي باشند، نقش تقويتكننده يا تضعيفكننده آنها را بازي ميكردند و هيچ كدام خالق آنها نبودند. اين ساختارها در طول زمان شكل ميگيرند و تاحدي انعطافناپذير هستند. بنابراين وقتي كه آن ساختارها تخريب شدند و از ميان رفتند، هيچ قدرتي نميتواند ساختار جديدي را به سرعت جايگزين آن كند، در نتيجه هرجومرج و اتلاف و فساد جايگزين آن ميشود، حتي اگر با هدف عدالت و نفي فساد آن ساختارها تخريب شده باشد.
اگر بخواهيم مثالي بزنيم، اين كار دولت پيش را ميتوان مثل زلزلهاي دانست كه نه تنها خانهها را تخريب كرده، بلكه زيرساختهاي خدمات شهري و نيز نيروهاي نظارتي را هم از ميان برده است. در چنين فضايي هرجومرج حاكم ميشود، حتي آن اخلاق اوليه كه پيش از زلزله وجود داشت در ميان مردم ديده نميشود، زيرا مبارزه براي بقا شكل ميگيرد به همين دليل است كه وضعيت اخلاقي نيز در دوره 8 ساله مذكور افت كرد، هرچند ريس دولت خود را منادي اخلاق ميدانست و سادهزيستي و... را تبليغ ميكرد. اشتباه فاحش آن دولت اين بود كه گمان ميكردند؛ ويرانگري با ساختن برابر است و اگر چيزي ويران شود، به سرعت جاي خالي آن پر ميشود، در حالي كه چنين نيست.
از همه بدتر طبقه اقتصادي جديدي بود كه از آن دولت سربرآورد؛ طبقهاي كه هيچ ريشهاي در توليد نداشت و صرفا از طريق توزيع رانت شكل گرفته بود. اين طبقه به صورت شهودي ميداند كه ريشه در خاك اين سرزمين ندارد. بنابراين هميشه در حال آمادهباش بودند تا فرار را بر قرار ترجيح دهد. نتيجه اين اقدامات نابخردانه همين شد كه در طول اين دوره به نسبت قابل توجه، نه يك نفر كارآفرين برجسته به جمع كارآفرينان كشور اضافه شد و نه فساد يك قدم به عقب رفت و نه بر بهرهوري نيروي كار و سرمايه افزوده شد و نه يك طبقه يا گروه متعهد در عرصه توليد در كشور شكل گرفت. فقط روسياهي آن مانده است براي كساني كه هنوز هم از فرط ناآگاهي و لجاجت نميخواهند حقيقت را بپذيرند.