اعتماد| «هوشنگ كامكار» چند سال پيش بعد از ساخت آثار «در گلستانه»، «شباهنگام»، «دور تا نزديك»، «محاق» تصميم ميگيرد آلبومي بر اساس اشعار «محمدرضا شفيعي كدكني» خلق كند؛ آلبومي تنها مختص او. «شفيعي» مدتها در زمينه انتخاب اشعار به تحقيق ميپردازد و ابتدا اشعاري را كه در زمان جوانياش دوست ميداشته انتخاب ميكند و بعد چند شعر ديگر را نيز به آنها اضافه ميكند و نتيجهاش ميشود همين اثر «كوچ بنفشهها»، اثري در موسيقي ملي ايران براي اركستر بزرگ سازهاي غربي و ايراني با آواز سولو و گروه كر. حالا هم ميگويد: «استاد كدكني را همه ميشناسيم و من نميخواهم درباره ايشان صحبت كنم. ايشان اجازه ندادند عكسشان در آلبوم منتشر شوند و به خاطر تواضعشان حتي در اين مراسم هم حضور پيدا نكردند.»
او در مراسم رونمايي خود به اين مساله اشاره كرد: «اين آلبوم را به پاس احترامي كه براي شفيعي كدكني قايل بودم، ساختم. من با ايشان از ساليان گذشته آشنا بودم و در دوره جواني، وقتي كه در سنندج زندگي ميكردم با كتاب «در كوچهباغهاي نيشابور»، آشنا شدم. وقتي هم كه به دانشگاه آمدم اشعار ايشان را در دانشگاه ميخوانديم. جناب كدكني وقتي خوانش شعر مرا ديد، بسيار خوششان آمد و خيلي استقبال كردند. شايد بسياري از كساني كه اين آلبوم را بشنوند، صداي دكلمه من را دوست نداشته باشند، اما خوشبختانه جناب كدكني ايرادي از نظر خواندن شعر من نگرفتند و از اين بابت بسيار خوشحال هستم.»
اين براي نخستين بار است كه «هوشنگ كامكار» در اثري دكلمه كرده است. او تاكيد ميكند كه اثرش در «موسيقي ملي» ايران است. اتفاقي كه البته پيش از اين نيز بارها تجربهاش كرده است: «بيست و چند سال پيش كه آلبوم «در گلستانه» را نوشتم، توضيح دادم كه موسيقي ملي ايران چه تعريفي دارد. متاسفانه هنوز هم ميبينم عدهاي به موسيقي ايران به اشتباه اركسترال ميگويند. موسيقي ايران، موسيقياي است كه در آن از تكنيكهاي موسيقيهاي جهاني استفاده شده باشد و در عين حال هسته اصلي كار براساس ملوديهاي ايراني باشد تا وقتي در نهايت اثر را گوش ميكنيم، هويت ايراني را حس كنيم.»
كامكار از برخي تعاريف نادرست در اين روزها در حوزه موسيقي گلايهمند است. ميگويد كه موسيقي ملي ميتواند با سازهاي ايراني و با بهرهگيري از تكنيكهاي چندصدايي و كنترپوان اجرا شود، يا اينكه سازهاي غربي هم در كنار سازهاي ايراني باشند. «چند صدايي» هميشه دغدغه او بوده است، براي همين ميگويد: «وقتي يك ملودي با يك تار، كمانچه يا عود نواخته شود، فرق چنداني با اينكه 100 تار يا كمانچه آن را بنوازند، ندارد و فقط روي حجم صدايي تاثير ميگذارد. افزون بر آن، لغاتي مثل بدعت، نوآوري و ساختارشكني امروز در ميان جوانان مصطلح شده است. درمورد هيچكدام از موسيقيدانهاي ايراني اين موضوع حقيقت ندارد و هيچكس نميتواند ادعاي نوآوري كند. من هم در اين آلبوم هيچگونه نوآوري نكردم و هيچ ادعايي هم بر اين اساس ندارم. من در آلبومهاي قبليام هم از تكنيك پليفوني استفاده كردهام، اما اين افتخار نيست؛ چراكه پليفوني مربوط به قرنهاي گذشته است و نميتوان تنها با صرف استفاده از اين تكنيك ادعاي نوآوري كرد. من در اين آلبوم سعي كردم ملوديهايي را كه به گوش آشنا هستند، استفاده كنم تا بتوانم زبان شعر و آواز را با موسيقي بيان كنم. وقتي امروز از نوآوري سخن ميگوييم، بايد آن را تداوم بدهيم. مثلا نيما يوشيج وقتي اشعار نو را ميساخت، دوباره برنگشت و كار كلاسيك انجام نداد و به همان روندش ادامه داد. الان خوانندههاي ما ميآيند در يك كنسرت
به گونهاي متفاوت ميخوانند و در كنسرت بعديشان سبكشان بهطور كل تغيير ميكند.»
در اين اثر «صبا كامكار» نيز به عنوان همخوان حضور دارد. او و ديگر زنان خانواده كامكارها نقش مهمي در موسيقي اين خانواده دارند، براي همين است كه «هوشنگ كامكار» به اين مساله اشاره دارد: «نخستين باري كه پس از انقلاب در موسيقي يك خانم نوازندگي و همخواني كرد، گروه كامكارها بودند. در آن زمان يكي از مديران وزارت ارشاد در اين زمينه دخيل بود و بسيار حمايت كرد و ما امروز هم در گروه كامكارها همخوان داريم، البته خواننده زن در گروه ما نقش جدايي از نظر كنسرت پوئن و هموفونيك دارد و كاملا مستقل است.»
او ستايشي بياندازه نيز از «حميدرضا نوربخش» كرد و گفت تنها خوانندهاي كه در ايران برايش قابل قبول است، آقاي نوربخش است: «مهمتر از صداي ايشان، شخصيت هنرياش مهم است. هنرمند بودن فقط اين نيست كه صداي خوبي داشته باشيد. خيلي از خوانندهها هستند كه كنسرت ميگذارند و تعداد زيادي بليت را در يك ربع ميفروشند، اين ويژگي اصلا براي من مهم نيست. نوربخش استاد آواز است و تا به حال كارهاي با ارزشي انجام داده و شخصيت هنري قابل احترامي دارد. او در تمام اين سالها خودش را از بسياري مسائل دور نگه داشته و اين ماجراي پراهميتي است.»
او با همه احترامي كه براي «حميدرضا نوربخش» قايل است، اما در عين حال ميگويد: «خوانندهمحوري در موسيقي كار درستي نيست، بهويژه در آثاري كه به آنها فاخر گفته ميشود. خواننده تنها عضوي از يك مجموعه است و در يك اجرا مانند يك نوازنده ويولن يا ويولا است. بخشي از كار هنري به جذب مخاطب مربوط ميشود؛ اما در اصل وظيفه اثر هنري اين است كه مخاطب را به فكر وادارد و به او آموزش دهد.»
اما «حميد رضا نوربخش» كه وظيفه خوانندگي اين آلبوم را برعهده داشته است، در ادامه اين مراسم گفت: «من هميشه ارادت ويژهاي به خانواده كامكارها داشتهام و هوشنگ كامكار كه بزرگ اين خانواده است، شخصيتي دوست داشتني و موسيقيداني برجسته است. باعث افتخار من است كه در اين مجموعه حضور داشته و با او همكاري كردهام. اين اثر يك ژانر خاصي است كه حداقل من تاكنون تجربهاش را نداشتم. براي خوانندههايي مثل من، خواندن كارهاي اينچنيني سخت است. هم به لحاظ ريتم و امتزاج با اركستر و هم به لحاظ حس و حالي كه بر فضا حاكم است، كاركردن در اين آلبوم دشوار بود. وقتي ما در اين آلبوم شور يا بيات ترك يا بيات اصفهان ميشنويم كمي متفاوت است با هر آنچه كه قبلا شنيدهايم و به نوعي آنها يك طعم خاص دارد.»
اين خواننده همچنين در خصوص خوانندهمحوري در موسيقي ايران گفت: «در زمينه خوانندگي برخوردهاي افراطي در موسيقي ما صورت گرفته است و گاهي وقتها همهچيز به اسم خواننده تمام ميشود. الان وقتي ميگوييد قطعه «كاروان» همه فقط به نام بنان اشاره ميكنند كه اثر را خوانده و كسي حرفي از آهنگساز نميزند و اين ظلم در حق خالق اثر است. به هر صورت من به شخصه با خوانندهمحوري در موسيقي ايران مخالفم.»
صبا كامكار هم كه در اين آلبوم به عنوان همخوان حضور داشته است، گفت: «امروز خيلي خوشحالم كه روي پلههايي كه پدرم گام برداشته، قدم ميگذارم. جوانهاي ديگر خيلي بايد بيشتر از من زحمت بكشند و اميدوارم كه براي آنها هم شرايطي خوب براي كار كردن فراهم شود. نحوه شكل گرفتن يك اثر در خانواده ما به اين شكل است كه روزي پدر از خواب برميخيزد و شعري را پيدا ميكند و ورد زبانش ميشود و با آن زندگي ميكند، بعد از مرحله لوازم خانه ما به ساز تبديل ميشود. سپس رفته رفته آهنگ را ميسازد و از ما نظرخواهي ميكند. من از ابتداي شكلگيري اين اثر حضور داشتهام و با مختصاتش آشنا بودم. اين كار اثري بود كه با روحياتم سازگار بود.»