• ۱۴۰۳ شنبه ۴ اسفند
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5984 -
  • ۱۴۰۳ دوشنبه ۲۹ بهمن

فِرِد دالماير در كتاب «در جست‌وجوي زندگي خوب» چه چيز جديدي به ما مي‌آموزد؟

زيستن در زمانه عسرت

محمدرضا اسفنداني

«زندگي خوب»، علاوه بر اينكه يكي از آرمان‌ها و مطلوب‌هاي بشري است، نامِ گونه‌اي محبوب از تأملات حكمي و فلسفي هم هست كه مي‌كوشد مفاهيم و مضامين انتزاعي فلسفه را براي استفاده عيني در جريان حيات انساني، بازآرايي كند. هر چند اعتنا به موضوع «زندگي خوب» هيچگاه از كاوش‌هاي فلسفي غايب نبوده، اما در دهه‎هاي اخير با اقبال بيشتري مواجه شده است. به نظر مي‌رسد با افول نسبي سرمشق فلسفه‌هاي تحليلي كه كارويژه اصلي فلسفه را كاوش در محدوده‌هاي مجاز زباني و شناختي مي‌دانستند، فلسفه‌هاي تاليفي و تركيبي، زمينه‌اي براي احيا و نوزايي پيدا كرده‌اند. به اين ترتيب، چه بسا دوران جديد را بتوان دوران اعاده حيثيت از فلسفه‌هاي كلاسيك دانست؛ فلسفه‌هايي كه علاوه بر كاركرد ايضاح و تحليل مفاهيم، وظيفه كشف و تبيين فضيلت و به ‌طور كلي حكمت عملي را براي خود قائلند. با اين توضيح، مي‌توان ادعا كرد كه فلسفه در روزگار ما، رغبتي دوباره به سنت فلسفي يونان پيدا كرده و موضوعات مرتبط به حكمت عملي را دوشادوش تأملات حكمت نظري، از اجزاي دانش فلسفه مي‌داند. 

اكنون در سپهر معرفتي جهان، حجم قابل اعتنايي از پژوهش‌هاي روشمند را مي‌توان سراغ گرفت كه محور اصلي‌شان، تبيين اركان و مشخصات «خوب زيستن» و راه‌هاي تامين آن است. اين گرايش عام، البته محدود به پژوهشگران عرصه فلسفه نيست و محققان شاخه‎هاي مختلف علوم انساني، از علوم سياسي و اقتصاد و جامعه‌شناسي تا روان‌شناسي و الهيات و حقوق و اخلاق، به شيوه‌هاي گوناگون و از جنبه‎هاي مختلف به موضوع «زندگي خوب» تقرّب مي‌جويند و امكان‌هاي خوب‌زيستن را در حوزه مطالعاتي خود بررسي مي‌كنند.
اين واقعيت، در زيست‌بوم معرفتي امروز ايران هم مشهود است. پژوهشگران زيادي را مي‌توان يافت كه از نقطه‌ عزيمت‌هاي مختلف به موضوع زندگي خوب نظر مي‌كنند و مترجمان فراواني را مي‌توان نشان داد كه با شوقي مشهود، جديدترين تحقيقات انديشمندان خارجي در اين حوزه را به پارسي برمي‌گردانند. بيراه نيست اگر كسي ادعا كند كه يكي از پرطرفدارترين و پرفروش‌ترين محصولات ناشران و كتابفروشان امروز ايران، قفسه آثاري است كه پيشنهادهايي براي زندگي خوب دارند. در اين مجموعه پرشمار، البته همه آثار از اصالت و اعتبار يكساني برخوردار نيستند و نمونه‌هاي سطحي و عامه‌پسند در تبيين «زندگي خوب»، فراوان است. علاوه بر آثار سست و سطحي، پاي «زردنويسي» هم، متاسفانه به اين حوزه مهم تحقيقاتي باز شده و آثار زيادي -چه بسا زيادتر از آثار اصيل و عميق- با اين رويه، تهيه و روانه بازار فرهنگ شده است. با اين‌ همه نمي‌توان از آثار جدّي و استواري كه در اين عرصه توليد مي‌شوند به ‌سادگي عبور كرد و وجودشان را ناديده گرفت. يكي از جديدترين آثار در اين حوزه، كتاب «در جست‌وجوي زندگي خوب، هنر تربيت و پرورش در زمانه عسرت»، اثر فرد دالماير (يا بنا به ضبط مترجم، «فرد دالمير»)، انديشمند آلماني‌تبار امريكايي است. اين كتاب كه به ترجمه امير يوسفي و به همت انتشارات گام نو، اخيرا راهي بازار نشر شده، درون‌مايه‌اي حكمي و فلسفي دارد. به خلاف انبوهي از آثار كه با رويكرد روان‌شناسي مثبت‌گرا مي‌كوشند با نوعي تقليل ساده‌سازانه، تجويزها و توصيه‌هاي رفتاري براي بهبود زندگي عرضه كنند، دالماير در كتابش از موضعي فلسفي و تاريخي به موضوع زندگي خوب نزديك مي‌شود. كتاب در دو بخش كلي، 12 فصل، يك درآمد، يك مقدمه، و 4 پيوست سامان يافته است. مترجم، پيشگفتاري نسبتا مفصل براي اين اثر آماده كرده و علاوه بر اين، يادداشتي از استاد مصطفي ملكيان هم بر صدر كتاب نشسته است كه درواقع جمع‌بندي هوشمندانه و خلاقانه‌اي از مدعيات فِرِد دالماير در اين كتاب است.
اصل سخن و سخن اصلي دالماير
دالماير به عنوان يكي از صداهاي شاخص فلسفه و نظريه سياسي معاصر، اساسا انديشمندي «بديل‌گرا» دانسته مي‎شود. او چنان‌كه از عنوان برخي آثارش برمي‌آيد نسبت به سرمشق‎هاي بالفعل انديشه معاصر، موضعي فرارونده و استعلايي دارد. نه متفكري مطلقا سنت‌گراست؛ نه متفكري يكسره مدرن و نه متفكري دقيقا پست‌مدرن. از سوي ديگر نه از دلدادگان ليبراليسم است و نه از مخالفانش؛ نه يك چپ‌گراي دولت‌محور است و نه يك آنارشيست دولت‌ستيز. 
او تلاش مي‌كند از امكان‎هاي معرفتي همه اين سرمشق‌ها بهره بگيرد اما در تحليل نهايي، به افقي نو و چشم‌اندازي بديع و بديل دست پيدا كند. دالماير در فرازي از «درآمد» خود بر كتاب، اعلام مي‌كند كه به‌رغم تمامي نقدهايش، مي‌كوشد با ليبراليسم به يك «مصالحه برد-برد» برسد. (ص42) او چنين رويكردي را در قبال ساير سرمشق‌هاي فكري نيز اتخاذ مي‌كند. به اين اعتبار او با همه ارجاعاتي كه به سنت فلسفي يونان دارد، يك نو-ارسطويي نيست؛ با تمام تحسين‌ها و نقدهايش در قبال ليبراليسم، يك نئوليبرال نيست؛ با همه توجهاتش به متفكراني مثل تيلور و سندل، يك جماعت‌گرا نيست. نظام فكري او نظامي انتقادي و بديل‌گراست. مترجم كتاب در پيشگفتار خود بر كتاب، دالماير را به‌درستي «متفكر ميانه‌ها، پساها و بديل‌ها» خوانده است. (ص26) 
يكي از اصلي‌ترين -و چه بسا اصلي‌ترين- رقيب فكري دالماير در اين كتاب، «بي‌طرفي اخلاقي» است كه به زعم او در كانون فكر ليبراليسم جاي دارد. دالماير مي‌گويد به اعتبار اينكه ليبرال‎ها موضوعاتي مثل زندگي خوب، سعادت، بهروزي و نيك‌بختي را امري صرفا شخصي و بيرون از عرصه عمومي به شمار مي‌آورند طبعا «هر تلاشي براي آموزش و تربيت عامه مردم را گام نهادن در مسير برده‌سازي و چه بسا بدتر از آن مي‌دانند.» (ص 41) طبق تحليل دالماير، چنين مفروضي كه بر بنياد بي‌طرفي اخلاقي استوار شده زندگي سياسي و اجتماعي را بلاموضوع مي‌كند و مهم‌تر از اين، هنر تربيت و پرورش را كه يونانيان با تعبير «پايديا» از آن ياد مي‌كردند به‌ طور كلي بي‌اثر و نالازم مي‌سازد. ليبراليسم از خوف مداخله نهاد دولت در اخلاق، تعليم و تربيت را از دايره تكاليف حاكميتي بيرون مي‌نشاند تا به اين ترتيب، «زندگي خوب»، طنيني فردگرايانه و شخصي داشته باشد. 
 اصل سخن دالماير اما به تعبير مترجم اين است كه «زندگي خوب، با شهروند خوب محقق مي‌شود و شهروند خوب در جامعه خوب امكان تحقق دارد. بنابراين نمي‌توان از ضرورت التفات به جنبه‌هاي اجتماعي و سياسي زندگي خوب غفلت يا تغافل كرد.» (ص 34) اين، نكته‌اي مهم و تعيين‌كننده در چارچوب مباحث مرتبط با مفهوم «زندگي خوب» در ايران است. چه اينكه مروّجان اين ايده در ايران، عمدتا با رويكردي روان‌شناختي و با ارجاع به مكتب فلسفي رواقي، روايتي فردگرايانه از زندگي خوب عرضه مي‌كنند درحالي كه دالماير با ارجاع به مفهوم يوناني «پايديا» و با عنايت به ديدگاه‌هاي ارسطويي و نيز بازخواني آراي جماعت‌گراياني همچون مايكل سندل، ابعاد سياسي و اجتماعي را از اجزاي غيرقابل ‌تفكيك زندگي خوب به‌شمار مي‌آورد. چنين دستگاه فكري را دالماير با تعبير «تفكر تلفيق‌گر» معرفي مي‌كند؛ تفكري كه به جنگ دوگانه‌سازي‌هاي دكارتي مي‌رود و گسست ميان جنبه‎هاي به ‌ظاهر متعارض را امري تصنعي و غيرواقعي مي‌شمارد.
 كتاب دالماير، يكسره شرحي مفصل بر ضرورت گذر از اين گسست‎ها و افتراق‌هاست. او زندگي خوب را در گرو ايجاد نوعي تلفيق و آشتي ميان سويه‌هاي ظاهرا غيرقابل‌جمع حيات انساني مي‌داند. حاصل اين تفكر تلفيق‌گر، يكپارچگي شخصيتي است كه لازمه، پيش‌شرط و سنگ‌بناي زندگي خوب است. بوناونتوره، جنانادو، نيكولاس كوزايي، لايب‌نيتس، منتسكيو و شيلر از كساني‌اند كه دالماير در بخش اول كتاب خود، به عنوان نمونه‌هاي مثالين تفكر تلفيق‌گرا از آنها ياد مي‌كند و براي هر يك از ايشان فصلي جداگانه تدارك مي‌بيند. او اين انديشمندان را «آموزگاران و جست‌وجوگراني» (ص 72) مي‌نامد كه سعي‌شان ايجاد آشتي و الفت ميان پاره‌هاي متغاير فكر و وجود انسان بوده است. آنها و نظايرشان مثل فارابي، منسيوس، هردر و اراسموس كساني‌اند كه به خلاف سنّت فكر مدرن، بين «دانستن» و «دوست داشتن»، بين «بايد» و «است»، بين «دانش» و «ارزش» گسست‌هاي غيرقابل‌ عبور برقرار نمي‌كنند و لذا به يكپارچگي وجودي و شخصيتي انسان‌ها مدد مي‌رسانند. 
 دالماير در كتاب خود چند بار بر اين موضوع تاكيد مي‌كند كه زندگي خوب، صرفا در چارچوب «درست اعتقادي» (Orthodoxy) قابل تعريف و تحقق نيست. براي خوب‌ زيستن، بايد به ساحت رفتار و عمل وارد شد. او در كنار تعبير «درست اعتقادي» از يك تعبير مهم ديگر هم رونمايي مي‌كند: «درست كرداري» (Orthopraxis). زندگي خوب، وقتي محقق و ممكن مي‌شود كه فرد در مقام رفتار و عمل و كردار نيز به همان اندازه حساس و دغدغه‌مند باشد كه در مقام باور و اعتقاد و نظر. (ص 173) همين ديدگاه بنيادين است كه دالماير را به مفاهيم يوناني حكمت عملي (phronesis) و پايديا نزديك مي‌كند. او در كنار استفاده مكرر از اين تعابير، بارها از تعبير آلماني Bildung بهره مي‌گيرد تا نشان بدهد تربيت و پرورش، امري صرفا نظري نيست، چراكه اين واژه، در زبان فارسي با كلماتي مثل «بارآوردن»، «عمل آوردن» و «پروراندن» معادل است كه آشكارا سويه‌هايي كنشگرانه و كرداري‌ دارند. به اين اعتبار، زندگي‌اي را مي‌توان خوب دانست كه صرفا بر مدار دانش و معرفت نباشد، بلكه به تحكيم عادات نيك و استقرار كردارهاي پسنديده در انسان‌ها منجر شود. در باب كتاب «در جست‌وجوي زندگي خوب» بسيار بيش از اينها مي‌توان نوشت. يادداشت كوتاه حاضر بيش از آنكه بخواهد مرور و گزارشي از محتواي كتاب دالماير باشد، صرفا كوشيد به اين نكته مختصر بپردازد كه روايت اين فيلسوف معاصر از ايده پرطرفدار زندگي خوب، چه چيزهاي جديدي به ادبيات اين بحث در ايران امروز مي‌افزايد. شك نيست كه در اين عرصه، كالاهاي خوب و بد زيادي كنار هم نشسته‌اند. آثار زرد و زودبازده فراواني توليد مي‌شوند كه از قضا استقبال مخاطب را نيز درپي دارند. آثار اصيل و استواري نيز عرضه مي‌شوند كه بر غناي مباحث زندگي خوب مي‌افزايند. چيزي كه مسلّم است اين است كه كتاب دالماير، نمونه‌اي شاخص از آثار عميق و حكمي در اين حوزه است و به برخي از بنيادي‌ترين مسائل خوب‌زيستن مي‌پردازد. نكته مهم در اين كتاب، توجه دادن به يك واقعيت تقريبا مغفول است: اينكه زندگي خوب، تنها در جامعه خوب قابل تحصيل و تحقق است. به اين اعتبار، دالماير با عبور از نگرش‌هاي فردگرايانه و روان‌شناسانه، ضرورت التزام به امر سياسي و اجتماعي را گوشزد مي‌كند. با اين توضيح روشن مي‌شود كه «در جست‌وجوي زندگي خوب»، به ‌طور نسبي، جاي خالي مهمي را در عرصه فكر و فرهنگ امروز ايران پر مي‌كند و با افزودن لايه‌ها و سطوح سياسي و اجتماعي به مفهوم پرطرفدار و محبوب «زندگي خوب»، آن را كامل‌تر مي‌سازد.  كتاب «در جست‌وجوي زندگي خوب: هنر تربيت و پرورش براي زمانه عسرت» نوشته فِرِد راينهارت دالمير با ترجمه امير يوسفي توسط انتشارات گام نو چاپ و عرضه شده است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون