ضعف دولت در چيست؟
فياض زاهد
مروري بر عملكرد دو ساله حسن روحاني نشان ميدهد كه بزرگترين نقطه ضعف دولت او در دو سال گذشته تمركز زياد بر پرونده هستهاي است. هر چند علت اين تمركز قابل درك است، چرا كه حسن روحاني و مشاورانش بر اين باور بودند كه پرونده هستهاي ايران بزرگترين چالش است در حوزه رفع معضلاتي كه دولت براي رتق و فتق امور كشور به حل اوليه آن نيازمند است. مشكلات ناشي از پرونده هستهاي ايران چند تاثير مخرب از خود برجاي گذاشته بود. مهمترين مساله تخريب تصوير سياسي و بينالمللي ايران در
جامعهجهاني بود كه بدون حل اين پرونده اصلاح آن تصوير ناممكن بود. مشكل دوم آن بود كه تحريمها فشارهاي مضاعف اقتصادي بر كشور وارد كرده بود كه بدون رفع تحريمها هيچگونه اميدي براي برونرفت از بحران اقتصادي را متصور نميساخت. مساله سوم نياز كشور در ساليان گذشته به جذب سرمايهگذاري و ورود كمپانيهاي چندمليتي و شركت در پروژههاي بزرگ ايران بود كه بهطور مشخص در حوزههايي همچون مسكن، خودرو، نفت، گاز و پتروشيمي و صنايع فرسوده ايران براي آنها جا باز شده بود كه بدون حل اين مشكل نميشد كه به اين افقها نيل پيدا كرد. پس قابل درك است كه چرا پرونده هستهاي ايران آنقدر براي دولت حسن روحاني مهم و حايز اهميت بوده است و نسبت به آن صبوري به خرج داده است. اما اين موضوع سبب شد تا دولت روحاني تمام تخممرغهايش را درون يك سبد گذارد. به اعتقاد من قطع ادامه رفتار دولت قبلي و اتخاذ يك رويكرد جديد از سمت حسن روحاني خود يك گام به جلو بود و ما را به ياد آن روايت پيامبر اسلام(ص) ميانداخت كه ميفرمود: خواب مومن از بيداري جاهل ثواب بيشتري دارد. هر چقدر دولت گذشته به رفتارهاي عملياتي خود ادامه ميداد ضررهاي بيشتري را بر اقتصاد و چهره سياسي ايران تحميل ميكرد. اما از اين حقيقت نبايد چشمپوشي كرد كه يكي از بزرگترين مشكلاتي كه دولت حسن روحاني با آن دست و پنجه نرم كرده است اصرار بر تعريفي از اعتدال بود كه گاهي به جاي آنكه مفهوم اعتدال را به ذهن متبادر كند نوعي رفتار خنثي را جلوهگر ميكرد. بسياري از وزرا، استانداران و چهرههايي كه در ردههاي مياني منصوب شده بودند هيچ تناسبي با مطالبات برآمده از انتخابات 92 نداشتند. مشكل ديگر اين است كه حسن روحاني خود بهتنهايي بار تمام گفتمانهاي سياسي مبتني بر دولت را بر دوش گرفته است، روحاني خود به تنهايي سياسي بود و تلاش كرد مطالبات مردمي را كه به او راي داده بودند، نمايندگي كند و همين مساله باعث شد تا وزرا و كابينهاش بهشدت محافظهكار شوند و تبديل به مردان سياسي خنثي شوند و اين خود براي دولت روحاني يك خطر محسوب ميشود. از سوي ديگر فروتني در ارايه يك گزارش سيستماتيك از آنچه در سالهاي گذشته بر كشور رفته است نهتنها منتقدان دولت را با خردورزي و اعتدال و انصاف دولت همراه نكرد بلكه آنها را جريتر كرد و امروز شاهد هستيم كه تلاش خود را به كار بستند تا فشارهاي بيشتري را بر دولت وارد كنند. مشكل ديگر آن است كه به دلايل برشمرده شده دولت حسن روحاني برخلاف ساير دولتهاي پس از انقلاب يك شناسنامه و هويت سياسي روشن از خود ارايه نكرده است. در بخش اقتصادي هم به نظر ميرسد دولت حسن روحاني مقداري داراي ناكارآمدي است. آنجايي كه در وزارتخانههاي اقتصادي دولت نوعي ناهماهنگي در سطوح مختلفش ديده ميشود و از سوي ديگر سياستهاي اتخاذي با يكديگر تناسب و همسويي ندارد و آنچه در دو سال گذشته شاهد بوديم شاهد يك رويكرد بنيادين در حل و فصل معضلات است. به نظر ميرسد در فرصت باقيمانده دولت روحاني بايد يك تجديد سازمان انجام دهد. بسياري از گروههاي اجتماعي هنوز تصوير روشني از چگونگي رويكرد دولت در اختيار ندارند و در اين ميان هم بخش رسانهاي دولت نتوانسته است به خوبي صداي رييسجمهور و تيمش را به گوش طبقات فرودست جامعه برساند. در رسانه يك اصل اساسي وجود دارد مهم نيست كه شما چه ميگوييد، مهم اين است كه چه شنيده ميشود. امروز صدايي كه از دولت شنيده ميشود بيانگر تمام راهبردها و سياستهاي دولت براي بخشهاي آسيبپذير نيست و اين خطري است كه دولت حسن روحاني را تهديد ميكند. اگر دولت نتواند در اين حوزهها به يك جمعبندي دقيق و هماهنگ دست پيدا كند همچنان زمزمههاي بازگشت رفتارهاي پوپوليستي ميتواند تقويت شود، هرچند كه بر اين باورم حل پرونده هستهاي ايران و ارتباط با جامعه جهاني فرصتهاي جديد را رقم خواهد زد كه تا سالها خطر پوپوليست را از ايران دور خواهد كرد اما با اين همه همواره بايد تاكيد كنيم كه تا زماني كه سياستها تنها براي گروههاي اليت قابل فهم است كمتر ميتواند گروههاي اجتماعي را كه در حاشيه سياست هستند با خود همراه كند. بنابراين پس از حل پرونده هستهاي دولت روحاني نيازمند يك بازبيني در حوزه سياستهاي داخلي و اقتصادياش است.