شادي خوشكار/ هرچه دلايل عام مشترك باشند، مهمترين دليل اينكه نويسندهاي با نام مستعار مينويسد از جامعهاي به جامعه ديگر متفاوت است. در ايران همان طور كه به نظر ميرسد، دلايل سياسي و امنيتي است كه طيف گستردهاي را دربرميگيرد. دلايل امنيتي از گمنامي و پشت نام ديگري بودن و حتي تفريح كردن با اسم مستعار كه از آن به نام سندروم هاكلبري فين ياد ميشود اهميت بيشتري دارند. ممكن است عده كمي براي مهجور و طولاني بودن اسم واقعيشان از اسم مستعار استفاده كنند، به دلايل مالي كار بازاري بنويسند و نخواهند با نام اصليشان منتشر شود، براي نوشتن هر سبك يا گونه ادبي از يك نام مستعار استفاده كنند اما همچنان آنچه بيشتر از همه نويسنده را به استفاده از اسم مستعار سوق ميدهد ممنوعيت نام خودش است. چيزي كه شرايط اجتماعي ايران در دورههاي مختلف زمينهاش را فراهم كرده بود. اين ممنوعيت ممكن است در مقياس كوچكتر و براي فرد مشخصي باشد؛ وقتي نويسنده به دليلي در سازماني كار ميكند كه نميتواند از اسم خودش استفاده كند. سن ژون پرس به دليل اينكه ديپلمات بود و ممنوعيت داشت اسم خودش را استفاده كند با اسم مستعار مينوشت.
گذشته از پيدا كردن دليل، پيگيري رد نامهاي مستعار نويسندگان مثل دنبال كردن يك نخ نازك است كه بعضي وقتها نامرئي ميشود. هرچه باشد آنها نميخواستند نامشان فاش شود. اما زير و رو كردن كتابها و مقالات به دنبال نويسندگان ناشناس، به پيدا كردن چيزهايي ميانجامد كه خواندنشان چهره ديگري از آن نويسندگان به دست ميدهد.
صمد بهرنگي
وقتي جديترين دليل استفاده از اسم مستعار، مسائل امنيتي و سياسي باشد نام صمد بهرنگي به ميان ميآيد.
ص. قارانقوش، چنگيز مرآتي، افشين پرويزي، صاد، داريوش نوابمرغي، بهرنگ، بابك بهرامي، ص. آدام و آدي باتميس همهشان صمد بهرنگي هستند. او از دومين داستانش، تلخون كه در كتاب هفته منتشر ميشد استفاده از نام مستعار را شروع كرد. تلخون با نام ص. قارانقوش منتشر شد و اين روند با كتابها و مقالات ديگرش هم ادامه داشت. نام ص. قارانقوش در كتاب پاره پاره هم به جاي صمد بهرنگي نشست تا اينكه در سال 43 براي اين كتاب تحت تعقيب قرار گرفت و كتاب انشاي سادهاي براي كودكان با نام افشين پرويزي نوشت. مجله مهد آزادي مقالهاي با نام سخني درباره تاريخ در ارديبهشت 45 با نام صاد و مرز علوم قديم و دانش نو با نام چنگيز مرآتي در شهريور همان سال به قلم او دارد.
الف. افشار و مقاله سياسي
وقتي كسي قرار است در زمينهاي بنويسد كه علاقه ندارد، بدش نميآيد نام خود را پنهان كند. ايرج افشار علاقهاي به كارهاي سياسي نداشت و وقتي از او خواستند مقالهاي براي روزنامه داريا بنويسد الف. افشار متولد شد. زماني كه در همه روزنامهها از جمله ميهن نوشتن عليه مصدق مرسوم بود، او براي مقالهاش به كتابخانه مجلس رفت و به شمارههايي قديمي از روزنامه ميهن برخورد كه در طرفداري از مصدق مطالبي نوشته بود. الف. افشار هم از اين تناقض استفاده كرد و در ستوني در روزنامه داريا در دو سه شماره حرفهاي قديمي روزنامه ميهن را با حرفهاي جديدش مقايسه و با نام دكتر مصدق و حكيمالملك منتشر كرد. او در روزنامههاي ديگري مثل ستاره نامهاي ديگري هم داشت. الف. جويا، ساسان و كريم محمدي. افشار در مصاحبهاي در مجله بخارا درباره اين نامها گفته است: «آن زمان مجهولنويسي خيلي مرسوم بود. گويي هر كسي ميخواست خودش را پنهان كند.»
يادگاري از ديگران
نجف دريابندري و مرتضي كيوان دوستان نامهنگار بودند. گاهي نامههاي دريابندري طولاني ميشد و به شكل مقاله درميآمد. كيوان يكي از اين نامهها را در مجله كبوتر با نام ن. بندر منتشر كرد. همين شد كه دريابندري چند نوشته و ترجمه ديگر با همين نام در آن مجله منتشر كرد. البته آن طور كه در مصاحبهاي در دنياي سخن ميگويد اين اسم كمكم به نظرش مضحك آمد.
رضا براهني هم بخت اين را نداشت كه نام مستعارش را خودش انتخاب كند. ابراهيم دانايي، مترجم كتاب فانون كه در سال 57 در خوارزمي منتشر شده نامي است كه ناشر براي رضا براهني انتخاب كرده است. براهني با تركيبي از اسم و فاميلش نام مستعار ديگري هم دارد. نامي كه كتابهاي تاريخ انقلاب روسيه و لنين جوان به عنوان مترجم به خود ديدند، برهان رضايي بود.
جمال يا محمود؟
يك اثر است و دو مترجم كه نامهايشان در كنار هم طولاني به نظر ميرسد. البته اين روزها ديدن دو مترجم روي جلد كتابها عجيب نيست اما جمال ميرصادقي و محمود كيانوش نخواستند اسم و فاميلي هردويشان باشد. ترجيح دادند نام كوتاهتري را انتخاب كنند و اين شد كه داستانهاي ترجمهشان در مجله سخن با نام جمال محمود منتشر شد. البته بعدها اين داستانها با اسم هر دو در مجموعه آن سوي پرچين به چاپ رسيد.
پريزاد تهران مصور
دفتر شعرهاي فروغ را وقتي از ابتدا بخوانيم شاعري را ميبينيم كه دورههاي متفاوتي را در كارنامه هنرياش پشت سر گذاشته است كه متاثر از زندگياش بوده است. اما درباره مطالب انتقادي و طنزي كه در تهران مصور با نام پريزاد منتشر ميكرد اطلاعات زيادي نيست. تنها در مقدمه كتاب عباس مافي، نامهاي مستعار نويسندگان معاصر گفته شده. فروغ در دورهاي موقت با اين نام در تهران مصور قلم ميزد.
ساعدي و گوهرمراد
غلامحسين ساعدي آثار اوليهاش را با نام گوهر مراد مينوشت. گوهر مراد در مرغ انجير، خانههاي شهرري، سايههاي شبانه، كاربافكها، در سنگر، سفر مرد خسته و نمايشنامه ليلاجها كه در مجله سخن منتشر شد و نمايشنامه پيگماليون اسم مستعار ساعدي است. همه اين آثار در سالهاي 34 تا 40 نوشته شدهاند و كارهاي اول او هستند.
متفاوت نوشتن
گاهي هم نام مستعار براي آن دسته از آثاري است كه در راستاي حوزه اصلي كار مولف نيست. مثلا كسي داستانهايش را با يك اسم و نمايشنامههايش را با اسم ديگري منتشر ميكند. نصرت رحماني شاعر، داستانهايش را در مجلات ادبي با نام باران و ترمه منتشر ميكرد. شهرنوش پارسيپور هم كتابي با نام مستعار شهرين دارد كه نسبتي با آثار ديگرش ندارند. او كتاب طالعبيني چيني را به اين نام ترجمه كرده است.
هادي صداقت و دوستان ديگرش
تقريبا همه ميدانند كه هادي صداقت نام مستعار نويسنده بوف كور است. اين نوع انتخاب نام مستعار با استفاده از نام اصلي كه ميتواند مخاطب را در حدس زدن راهنمايي كند در نام مستعار بهرام صادقي كه صهبا مقدادي است هم تكرار شده است. اما هادي صداقت معروفترين نام مستعار هدايت است كه كتاب توپ مرواريد هم به همين نام منتشر كرده است. وغ وغ ساهاب نخستين بار با نام ياجوج و ماجوج منتشر شده است. امامقلي تهيپا، بتشكن، حسنعلي كيوانپژوه، علينقي پژوهشپور، محمدرحيم گردانسپهر هم كه در روزنامههايي مثل مردم مقاله مينوشتند، صادق هدايت بودند.
ترجمهها و مقالههاي سيروس طاهباز
سيروس طاهباز كه سالها سردبير مجله آرش بود با نام كوروش مهربان در مجله مينوشت. او با اين نام كتاب گرگها و آدمها و دو داستان ديگر از چخوف را ترجمه كرد كه در سال 51 منتشر شد. يكي از بهيادماندنيترين نوشتههاي طاهباز با امضاي كوروش مهربان درباره شبهاي شعر خوشه بود كه در كيهان نوشت. همچنين كوروش مهربان كسي است كه برگزيدهاي از اشعار دوست و همكارش، م. آزاد را با نام بهارزايي آهو چاپ كرد.