نگاهي به حديث خداوندي و بندگي
گامي نو در بيهقي پژوهي
محمد غفوري ٭
كتاب حديث خداوندي و بندگي قرار نيست شرحي ديگر در ميان ساير شرحهاي لغت شناختي و بلاغي مالوف باشد. دهقاني قصد دارد تا در كتاب خويش مخاطب عام را گام به گام همراهي كرده و او را از افتادن به دام جاذبههاي بلاغي صرف بازدارد. اين تلاش همراه ميشود با توصيفي مفصل از جهانبيني بيهقي، تاريخنگاري وي، زمانه و روزگاري كه او در آن باليده و گزارشي دقيق از محتواي كتاب. اما چنين تلاشهايي چرا ضروري است؟ پاسخ اين پرسش به خود متن بيهقي به عنوان اثري ويژه بازميگردد. عموم متون تاريخي در ايران هم براي مورخان و هم براي ادبا ارزشي مشترك دارند. از نخستين آثار فارسي تاريخنگاري همچون ترجمه تاريخ طبري، زينالاخبار، تاريخ سيستان و تاريخ بيهقي گرفته تا آثار متاخري همچون تاريخ بيداري ايرانيان، ادبا عموما در سبكشناسي خود از نثر فارسي و تطورات بلاغي آن آثار تاريخي را در شمار نمونههاي اصلي مورد بررسي خود قرار دادهاند. از اين قرار بهطور سنتي مورخان و ادبا دست به نوعي تقسيم كار ميان خود زده و هركدام از منظر تخصصي خود اين آثار را مورد بررسي قرار دادهاند. اما موقعيت تاريخ بيهقي در اين ميان منحصر به فرد است. اين ويژگي تكنيكي تاريخ بيهقي هم به نوع تاريخنگاري خود بيهقي برميگردد و هم به بدايع و ويژگيهاي خاص بلاغي او.
از اين رو هنگامي كه قرار است متني جامع در معرفي اثر سترگ بيهقي به نگارش درآيد خواهناخواه گام به وادي يك پژوهش ميانرشتهاي بسيار دشوار گذاشتهايم. يعني هم بايد از دانش ادبي بسنده و هم معلومات كافي در سبكشناسي تاريخنگاري ايراني داشته باشيم تا تصوير ارايه شده از تاريخ بيهقي هرچه جامعتر باشد. سعيدنفيسي كه يكي از نخستين پژوهشها را درباره تاريخ بيهقي عرضه كرد از جمله كساني بود كه جامع اين دو ضرورت بود. با اين حال پژوهش او به سختي پا را فراتر از استانداردهاي متعارف تاريخنگاري و
پژوهش ادبي سنتي ايراني ميگذارد.
در واقع روششناسي نفيسي و بسيار از اديبمورخان همنسل او امروزه ديگر از نظر معموليترين دانشجويان تاريخ يا ادبيات ميتواند نابسنده به نظر آيد. اغلب ديگر پژوهشهايي كه درباره بيهقي انجام گرفته است، عمدتا نسخه نازلتري از همان كار نفيسي هستند و بيشتر خود را محدود به برخي بررسيهاي بلاغي و زبانشناختي در متن و توضيحات زندگينامهاي و كرونولوژيك درباره برخي عناصر آن كردهاند. اين پژوهشها آنجا كه حاوي رويكردهايي تفسيري هستند و غير ادبي هستند نيز كمتر دستاورد قابل توجهي به دنبال ميآورند و تنها به توضيح غيرمفهومي و غيرنظري برخي مضامين عمده در اثر بيهقي بسنده ميكنند. هر چند كه يكي دو اثر نامتعارفتر و جديدتر (همچون كتاب استعاره در غياب متن) كوشيدهاند تا در ديوارههاي اين سنت متصلب بيهقي پژوهي ايراني، تركهايي وارد آورند.
در اين ميان اما پژوهشهايي جديدتر نيز در ميان برخي پژوهشگران غيرايراني انجام گرفته است كه برتريها و امتيازات چشمگيري بر آثار نويسندگان ايراني دارند. پژوهش مريلين والدمن درباره ويژگيهاي بلاغي و سبك روايي بيهقي (كه ترجمهاي غيرقابل اتكا به فارسي از آن در دست است)، كتاب تاريخنگاري فارسي جولي اسكات ميثمي (كه با ترجمهاي امين همراه با توضيحات مبسوط و ارزشمند توسط محمد دهقاني به فارسي منتشر شده) و فصلي از كتاب تاريخنگاري ايراني به قلم دانيلالتون از جمله اين آثار هستند. همچنين بايد به مقدمه باسورث بر ترجمه انگليسي خود از تاريخ بيهقي اشاره داشت. افزون بر اين شماري مقالات انگليسي و انبوهي از مقالات فارسي تكراري و عمدتا غيرقابل اعتنا درباره اين موضوع به نگارش درآمده است. با اين احوال بيهقيپژوهي هنوز در ابتداي راه خود قرار دارد، چه اينكه هم اثر والدمن و هم اثر اسكات هر دو ديدگاههايي بهشدت بحثانگيز درباره موضوع پژوهش خود به دست ميدهند و به ويژه پژوهش والدمن محدود به بررسي جنبههاي بلاغي اثر ميشود و نوشتههاي ميثمي و التون نيز آشكارا موجزتر از آنند كه بتوانند حق مطلب را ادا كنند.
در اين ميان نگارش كتاب حديث خداوندي و بندگي را ميتوان اتفاقي جديد در بيهقي پژوهي در زبان فارسي دانست. دهقاني ميكوشد تا با بافتمند كردن متن تاريخ بيهقي، روشن كردن ذهنيت او براي مخاطب و ارايه گزارشي جامع از محتواي آن و ترسيم يك روايت خطي دقيق از رويدادهاي پرشمار و پراكنده موجود در متن بيهقي تا اندازه زيادي مخاطب غيرمتخصص را در خواندن و فهم اين اثر ياري كند. تا آنجا كه مربوط به حوزه تخصص دهقاني ميشود، پژوهش وي، كه در قالب مقدمهاي طولاني بر گزيدههايي از متن بيهقي نمايان ميشود، داراي نكاتي بديع و ارزشمند است. توضيحات لغتشناختي، زندگينامهاي و كرونولوژيك وي مخاطب غير متخصص را ياري ميكند تا بتواند هرجا سررشته روايت سرشار غيرخطي و سرشار از رفت و برگشتهاي متعدد زماني در تاريخ بيهقي را از دست داد دوباره آن را به دست آورد. دهقاني همچنين ميكوشد تا وارد روانشناسي فردي بيهقي شده، ديدگاههاي كلامي و مذهبي او و تاثير آن در تاريخنگاري اين مورخ بزرگ را نيز آشكار سازد. مجموع اين مولفهها باعث ميشود تا اثر دهقاني را گامي نو در بيهقيپژوهي در فارسي بدانيم. با اين حال دهقاني در اثر خود در موارد بسياري باز هم پايبند به
الگوهاي سنتي پژوهش ادبي است.
به ويژه آنجا كه از تاريخنگاري بيهقي و روانشناسي وي سخن ميگويد به سختي ميتواند نكته جديدي را در اختيار مخاطب قرار دهد. از اين رو در پژوهش وي با تكرار ديدگاهها و برداشتهايي مواجه هستيم كه در آثار علماي سلف نيز مكررا بدانها اشاره شده است. رويكرد هرمنوتيكي دهقاني نيز تا اندازه زيادي وامدار همان نگرههاي تفسيري سنتي است و روانشناسي ادبي-تاريخي او نيز كمتر شكل و شمايل يك رهيافت تخصصي را به خود ميگيرد. همچنين آنجا كه وي پاي به وادي تاريخنگاري و توضيح بافت تاريخي شكلگيري اثر ميگذارد، باز هم از همان رويكردهاي نقلي سنتي سود ميجويد. البته اين نقص بيش از آنكه محصول ضعف مولف باشد، حاصل كاستيهاي شديدي است كه تاريخنگاري آكادميك ايراني گرفتار آن است و طبعا دامنگير هرگونه پژوهش ميانرشتهاياي ميشود كه يك سوي آن مطالعه تاريخي است.
مجموع چنين عواملي سبب شده تا اثر دهقاني، با وجود همه ارزشها و فوايد آشكار و پرشمارش، سرشار از مشهورات و برداشتهايي باشد كه امروزه كمتر ميتوان آنها را جديد يا حتي قابل اعتنا شمرد. با اين همه بايد اين تلاش نو را به فال نيك گرفت و با الگوگيري انتقادي از آن، راه را براي تكاپوهاي نوتر و مدرنتر در بيهقيپژوهي ايراني هموار كرد.
٭دانشجوي دكتراي تاريخ ايران اسلامي دانشگاه تهران