درباره كتاب پرسشهاي بزرگ
فلسفه بورزيد
سياست نامه| از دو هزار سال پيش كه اپيكوروس فلسفه را به عنوان «درمان روح» معرفي كرد، همواره در پي آن بود كه استدلال منطقي را در جهت تخفيف و تشفي رنج و آلام بشري به كار گيرد. برخي فلاسفه حتي از اين هم فراتر رفته و فلسفه را هنر زندگي خواندند. اين فلاسفه، رسالت اصيل خود را به كارگيري انديشه فلسفي در زندگي بشر ميدانستند، تا آنجا كه دكارت و اسپينوزا فلسفه را به عنوان «تمرين خردمندي» ديدند و نيچه نسبت به فلسفهاي كه در قالب يك درس دانشگاهي سخت و رنجآور بود اعتراض داشت و اين سبك نگرش به فلسفه را عامل تخريب فلسفه ميدانست و در انتظار «درمانگران فيلسوف» بود. اين جريان همچنان ادامه داشت تا جايي كه فيلسوفان قرن بيستم همچون ويتگنشتاين و ديويي فلسفه غيركاربردي را مورد نقد قرار داده و ارزش واقعي فلسفه را به مواجهه ذهن با سوالات مهم و اساسي و كندوكاو طريقي براي رهيابي به حقيقت هر چيز، در زندگي روزمره دانستند. شايد بنا به ارزيابي برخي فلاسفه، پرداختن به معضلات زندگي روزمره زندگي، به نسبت موضوعات اساسي و كليتر از ارزش كمتري برخوردار باشد. اما مدافعان فلسفه كاربردي ميدانند كه غالب افراد با وجود توانايي در حل مسائل فردي و ميانفردي، زماني دچار مشكل ميشوند كه مسائل زندگي آنها دچار پيچيدگيهايي ميشود كه حل آن از عهده خود، دوستان و اعضاي خانواده شان خارج ميشود. براي مثال زماني كه ارزشهاي فرد دچار مناقشه ميشوند يا حقايق متضاد ظاهر ميشود يا زماني كه استدلال در مورد يك مساله در دام چرخه معيوب ميافتد، يا زماني كه زندگي به طور غيرقابل پيشبيني فاقد معنا ميشود، گفتوگو با يك فيلسوف مجرب ميتواند كمك بزرگي باشد. فلسفه طرح پرسشهاي بنيادين و تلاش براي دستيابي به پاسخهاي آن پرسشها براساس تحليلهاي منطقي است. سقراط دليل توجه خود را به فلسفه و اهميت تفكر ورزيدن را چنين ياد كرده است: زندگي ناسنجيده ارزش زيستن ندارد. وي دريافت كه همه مردم اطرافش زندگي خود را در دستيابي به هدفهاي گوناگوني مانند لذت و ثروت و غيره صرف ميكنند، بدون آنكه از خود بپرسند كه آيا اين امور مهم و قابل اعتماد هست يا خير؟ و چون چنين سوالي را از خود نميپرسند در طلب جواب هم نيستند، نميتوانند بدانند كه آيا درست عمل ميكنند يا نه؟ و سراسر حياتشان در طلب اغراض بيفايده و مضر تلف ميشود.
اهميت فلسفه بيش از آنكه در پاسخها نهفته باشد در پرسش و چگونگي طرح آن است. لذا پاسخهاي فلسفي ممكن است در طول تاريخ رنگ ببازند و مورد بياعتنايي واقع شوند. اما پرسشهاي فلسفي همواره جاودانهاند و هميشه برترين خردها را به خود مشغول كرده و ميكند، بنابراين در فلسفه انسان بيش از آنكه كيسهاي از پاسخها باشد هستي خردورز خويش را به نمايش ميگذارد. كانت ميگويد: كار فلسفه آموختن انديشهها نيست بلكه آموختن انديشيدن است. دانشجوي فلسفه نبايد درپي از بركردن و در ياد نگه داشتن انديشههاي ديگران باشد بلكه بايد با اصول و مقدمات انديشيدن آشنايي يابد و خود شخصا به فلسفيدن بپردازد. فلسفه هنري نيست كه نان انسان را تامين كند و به همين دليل از قيد مد و راه و رسم روزانه آزاد است و پايبند قاعده عرضه و تقاضا نيست.
فلسفه گاه موضوعي فوقالعاده پيچيده، انتزاعي و تخصصي تلقي ميشد كه با ديگر موضوعات تحقيقي يا با بقيه زندگي داراي ارتباط اندكي است. اين كاملا نادرست است. فلسفه فقط و فقط تلاش براي فهم اين است كه كيستيم و درباره خود چه ميانديشيم. و اين درست همان چيزي است كه فلاسفه بزرگ تاريخ، كه در دانشگاه و در واحدهاي فلسفه درباره آنها ميخوانيم، انجام ميدادند. سعي ميكردند خويشتن، روزگار خويش و جايگاه خود در جهان را درك كنند. در حقيقت آنها اين كار را آنقدر عالي انجام ميدادند كه تلاشهايشان به عنوان الگوهايي براي ما باقي ميماند. آنان به ما كمك كردند كه افكار خود را قاعدهمند سازيم و روشهاي خود براي روشنسازي آنچه بدان باور داريم را بسط دهيم. با ذكر اين مقدمه به سراغ كتاب «پرسشهاي بزرگ» نوشته رابرت سالمن ميرويم. كتابي كه در پي آن است تا فهم عرفي را با فلسفه و فلسفه ورزيدن آشنا كند. در سرتاسر اين كتاب سعي شده است بسياري از فلاسفه بزرگ تاريخ را لااقل به صورت اجمالي معرفي كند. حتي در اين راستا زندگينامههاي مختصري از فيلسوفان بزرگ در فصلها گنجانده شدهاند. اما فلسفه اصولا مطالعه افكار انسانهاي ديگر نيست. فلسفه در وهله اول تلاش براي بيان روشن و تا حد ممكن متقاعدكننده و جالب توجه نظرگاههاي خود فرد است. اين فلسفه ورزيدن است و نه صرف مطالعه اينكه ديگري چگونه فلسفه ورزيده. اين كتاب اقدامي است براي كمك به مخاطب كه بتواند فلسفه بورزد. يكي از هدفهاي عمده اين كتاب اين است كه مخاطب را مجبور كند درباره افكار خود به دقت فكر كند، آنها را باهم مرتبط سازد، با نظرگاههاي ديگر مواجه شود و بفهمد كه چه و چيزي را و چرا ترجيح ميدهد. كتاب پرسشهاي بزرگ كه به قلم يكي از برجستهترين استادان فلسفه نگاشته شده است مخاطب را به فلسفه ورزيدن دعوت ميكند. همان طور كه موضوعات اصلي فلسفه را از طريق پرسشهاي بزرگ زندگي مورد مداقه قرار ميدهيد و بينشهاي هدايتگرانه بحثهاي روشنگرانه رابرت سالمن را دنبال ميكنيد، وادار ميشويد كه به صورت نقادانه فهمهاي فلسفي خود را از زندگي خويش و جهان پيرامونتان مورد كند و كاو قرار دهيد.
فصل اول كتاب شامل مجموعه پرسشهاي اوليه است تا خوانندگان را براي بيان آراي خود درباره برخي موضوعاتي آماده كند كه تقريبا هر نقطه نظر فلسفي را ميسازند. فصول بعدي نيز با مجموعهاي از پرسشهاي مقدماتي آغاز ميشوند و باز هم منظور آن است كه خواننده ترغيب شود باورهايش را درباره آن موضوع بيان كند. هر فصل شامل بحثي درباره نقطه نظرهاي متفاوت و گوناگون به همراه قطعات كوتاه از آثار برخي فيلسوفان بزرگ است. اصلاحات خاصي كه ممكن است براي خواننده تازه وارد جديد و غريب باشند اما در تاريخ فلسفه قدمت ديرينه داشته باشند، به هنگام لزوم معرفي شدهاند. هر فصل با مجموعهاي از پرسشهاي پاياني خاتمه مييابد كه به مخاطب كمك خواهند كرد تا نظرگاه خود را در ميان فلسفه سنتي بيابد. همچنين كتابشناسياي در پايان هر فصل آمده است كه حاوي پيشنهادهايي براي مطالعه بيشتر است. در رابطه با رابرت، سي، سالمن بايد گفت كه وي در سطح بينالمللي در مقام معلم و مدرس فلسفه مشهور است. سالمن در حال حاضر استاد صدساله كويينسي لي و استاد آموزشي ممتاز در دانشگاه آستين است. او دكتراي خود را از دانشگاه ميشيگان اخذ كرد و در دانشگاههاي پرينستون، پيتسبرگ و كاليفرنيا تدريس داشته است. وي مولف بيش از 40 كتاب از جمله كتابهاي زير است: آشنايي با فلسفه، تاريخ مختصر فلسفه، شور و هيجان، درباب روح هگل، درباب عشق، فراتر از فرجام، اخلاق و فضيلت و...
قابل ذكر است كه اين كتاب از 11 فصل تشكيل شده است كه نام اين فصول به اين قرار است: فلسفه ورزيدن، اندكي منطق، پرسشهاي فلسفي، معناي زندگي، خدا، ماهيت واقعيت، جستوجوي صدق، خود، آزادي، اخلاق و زندگي خوب، عدالت و جامعه خوب، فلسفه-جنس، نژاد و فرهنگ و فصل يازدهم و آخر كتاب هم زيبايي نام دارد.