حركتهاي فرهنگي چهرههاي سياسي و اجتماعي چه تاثيري در جامعه دارد
روند تغيير و تحولات ترميم ميشود
سعيد معيدفر
الگوهاي مرجع در هر جامعهاي، نقش مهمي در تغيير و تحولات آن جامعه دارند. مردم تا حد زيادي تحتتاثير بزرگان جامعه خود قرار ميگيرند و تغيير و تحولات مختلف در بستر اتفاقات سياسي، فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي با مداخله اين افراد صورت ميگيرد و به نتيجه ميرسد. اما در جامعه ما، سالهاي سال است كه اين اتفاق در جامعه ايراني رخ نداده و الگوهاي مرجع نقشي در تغيير و تحولات جامعه نداشتهاند. سالهاست كه شاهد فرآيند تخطئه افراد مهم جامعه بوديم و در رقابتهاي مختلف سياسي، چهرههاي جامعه از آدمهاي سياسي تا فرهنگي، همه نقش و جايگاه تاثيرگذار خود در جامعه را از دست دادهاند. از يك طرف صدا و سيما به عنوان رسانه ملي شخصيتهاي فرهنگي، اساتيد دانشگاهها و انديشمندان مختلف را زير سوال برده و از آن طرف هم رسانههاي ديگر انديشمندان ديني و متعهد را به مهجوريت و دوري كشاندهاند. همزمان با اين نقش رسانههاي مختلف، عدم هماهنگي و انسجام و همكاري ميان نخبگان هم عامل ديگري براي دوري مردم از گروههاي مرجع و الگوي جامعه شده است. در نتيجه اين فاصله باعث شده تا شرايط فرهنگي جامعه ايراني به ركود و خمودگي دچار شود و در سالهاي اخير هيچ تغيير و تحولي يا روند مثبتي در تغيير فرهنگ عمومي جامعه را نبينيم. اما در دوسال اخير، شرايط به سمت بهبود پيش رفته. مديران فرهنگي و اجتماعي با ديدن مشكلات و معضلاتي كه جدايي و فاصله مردم با گروههاي مرجع پيش آورده، اقدامات خوبي انجام دادهاند كه ميتوان به آينده جامعه ايراني اميدوار شد.
حركت كتابگردي در تهران، كمپينهايي براي حفظ محيطزيست، فعاليت هنرمندان و نشستهايي كه اساتيد علوم اجتماعي و انساني برگزار ميكنند، اتفاقهاي خوبي است كه حامل خبرهاي خوب است و نشان ميدهند اعتبار زايل شده در حال بازگشت است و الگوهاي مرجع، چه مديران دولتي و چه چهرههاي فرهنگي و دانشگاهي، اعتبار گذشته خود را پيدا ميكنند و ميتوانند نقش تاثيرگذار و پيامرسان خود را ايفا كنند. اعتباري كه در گذشته دور ما در متن جامعه پررنگ و تاثيرگذار بوده و در هشتسال دولت گذشته از دست رفته و به همان اندازه هم شيب صعودي تغيير و تحولات جامعه ايراني، كند شده است. جامعه ايراني ديگر به چهرههاي مرجع خود اعتماد گذشته را ندارد و ترجيح ميدهد به جاي همراهي با تمام اتفاقهاي فرهنگي، سياسي و اجتماعي، درگير زندگي فردي خود باشد و نقش مثبت و تاثيرگذار اجتماعي خود را از ياد ببرد. در حالي كه زندگي اجتماعي در جامعه يكي از اركان پويايي و سرزندگي و حركت به سمت توسعه در جامعه است و شهروندان اين نقش مهم را فراموش كردهاند. چنين است كه انسجام اجتماعي از بين رفته، اباحهگري در حوزههاي فرهنگي به وجود آمده و جامعه ايراني به سمت ركود و خمودگي فرهنگي حركت كرده و هيچ تغيير و تحولي در متن اجتماع به درستي ديده نميشود.
در چنين شرايطي بايد به حركتهاي جمعي و فرهنگي كه چهرههاي مرجع در دو سال اخير انجام دادهاند و در آينده هم انجام ميشود اميدوار بود و آن را به فال نيك گرفت و همزمان از نهادها و سازمانهاي مديريتي درخواست كرد اين حركتها را حركتهايي مثبت و ترميمي ببينند و آنها را قدمهايي در راستاي بهبود معضلات فرهنگي، اجتماعي، سياسي و اقتصادي بدانند. در كنار اين فعاليتهاي خوب و اميدوار، صدا و سيما و ساير رسانهها هم بايد نقشي موثر و مثبت در پاگرفتن اين حركتها داشته باشند و در نهايت بايد كمك كرد تا همدلي ميان دولت و ملت رخ دهد و عناصر اجتماعي تحولات جامعه ترميم شود.