«برنامههاي خوب و اجراي بد» در نظام آموزشي
سيد منصور موسوي٭
بر اساس گفتههاي علياصغر فاني، وزير آموزش و پرورش، قريب به 700 آسيب كلي و اساسي در سيستم آموزش و پرورش كشور توسط تيم تخصصي ايشان شناسايي و ثبت شده است. گذشته از اينكه ارايه آمار و ارقام و به طور خاص در اين مورد «نتايج پژوهشهاي آسيبشناسي» در قالب اعداد خام امري مرسوم نيست، وجود اين حجم از مشكلات
حل ناشده در نظام آموزشي نيز خود جاي شگفتي دارد!اگرچه با توجه به سطح عملكرد و بازده نظام آموزش دولتي در كشورمان و حجم شگرف و گستردگي بيش از اندازه در ساختار اداري اين نهاد، شايد بتوان وجود 700 آسيب اساسي و احتمالا هزاران آسيب خرد و جزيي را مسالهاي عادي قلمداد كرد. به هر حال چه اين حجم از آسيبها را دهشتناك بدانيم و چه به طريق وزير پيشين، منكر وجود هر كم و كاستي در نظام آموزشي شويم، آنچه غالبا در نقد و بررسي مسائل آموزشي از اذهان دور ميماند، سهم برنامههاي خوب و مطلوب در سيستم آموزشي كشور است.
بي شك در همين سيستم آموزشي نه چندان كارآمد و مبتلا به خيل مشكلات و مصائب، ميتوان برنامههاي آموزشي و درسي بديع و خلاقانهاي را يافت كه حتي با استانداردهاي جهاني نيز در رديف برنامههاي خوب و متوسط قرار ميگيرند. امااهداف عملياتي شده و نتايج به دست آمده از اجراي همين برنامهها نيز مايوسكننده هستند. در چرايي شكست و عدم توفيق برنامههاي مطلوب در نظام آموزشي دلايل مختلف و متفاوتي از زبان كارشناسان امر عنوان ميشود؛ جدا از اينكه چه دلايلي را در عدم توفيق برنامههاي خوب در نظام آموزشي دخيل بدانيم، غالب آنها به مشكلاتي در مرحله اجرا يا همان «اجراي بد برنامه خوب» اشاره دارند.
برنامهريزان آموزشي همواره توصيه ميكنند كه اجراي خوب يك برنامه بد، نسبت به اجراي بد يك برنامه خوب رجحان و برتري دارد. در همين رابطه اگر چه تاكنون ليستي از آسيبهاي مورد ادعاي فاني منتشر نشده است، ليكن بر اساس شواهد و قرائن ميتوان اين فرضيه را مطرح ساخت كه بخش اعظم آسيبهاي مورد ادعاي فاني يا به طور كلي آسيبهاي گريبانگير نظام آموزشي نيزدر ارتباط با نحوه اجراي برنامههاي موجود است.
بنابر اعلام نظر گروه مشاوران برنامهريزي آموزشي سازمان يونسكو (IIEP)، نحوه اجراي يك برنامه آموزشي از چگونگي تهيه آن پراهميتتر است. دلايل سادهاي در تاييد اين ادعا ذكر شده است: اولا يك برنامه تا زماني كه اجرا نشده است، وجود خارجي ندارد. دوم اينكه حتي بهترين برنامههاي تدوين شده توسط حرفهايترين برنامهريزان آموزشي نيز به علت اجراي ناقص، ميتوانند نتايج نااميدكنندهاي در پي داشته باشند. از همين رو اجراي يك برنامه به همان ميزان يا حتي بيش از آنچه كه در تهيه و تدوين برنامهها سرمايهگذاري ميشود، نيازمند توجه است. با توجه به مطالب ذكر شده ميتوان دريافت كه در عالم واقع، بين تهيه يك برنامه و اجراي آن هيچ گونه اتصال ذاتي و خودبه خودي وجود ندارد؛ چرا كه ممكن است برنامهها هرگز جامه عمل نپوشند يا تغييرات سياسي و اقتصادي و حتي اداري به تغيير در اولويتهاي سازمان و در نتيجه لغو برخي از برنامهها بينجامد.
تشخيص و رفع مشكلات در مرحله اجرا، متضمن نظارت و ارزيابي دقيق از اجراي برنامههاست كه به بهبود سازوكارهاي اجرايي منجر ميشود. نظارت (در معناي كنترل روند اجرا و مقايسه آن با مسير از پيش تعيين شده) و ارزيابي (براي مقايسه نتايج حاصل از اجرا با هدفهاي تعيين شده) جزو عناصر كليدي در فراهمآوري بازخوردها جهت اصلاح ضعفهاي اجرايي و اجراي موفقيتآميز هر برنامهاي هستند. مشكلات در مرحله اجراي برنامهها متعدد و مختلف هستند و با توجه به نوع و كيفيت برنامهها ميتوانند جزييات بسياري داشته باشند. در عين حال موارد كلي از قبيل ضعف مديران رده مياني و جزء، بيانگيزگي، عدم تسلط و عدم تخصص عوامل اجرايي و در نتيجه كاهش ضمانت اجرايي برنامهها، ناآشنايي مجريان با ضرورت، فلسفه و اهداف برنامهها و افت اخلاق حرفهاي و عدم تقيد به انجام بهينه كارها را ميتوان از جمله چالشهاي مشترك در مرحله اجراي برنامهها دانست كه چنانكه اشاره شد، بايد از طريق نظارت و ارزيابي مورد سنجش و واكاوي قرار گيرند.
بايد اذعان داشت كه برنامههاي مطلوب و موثري همچون آموزش حقوق شهروندي، مديريت منابع مالي و انساني، مديريت تعالي، ارزشيابي كيفي-توصيفي، درس پژوهي، اقدام پژوهي، مدارس مشاركتي و خودگردان و مدارس شبانهروزي، به دليل مشكلات عديده در مراحل اجرا از دستيابي به اهداف مدنظر بازماندهاند. بيگمان زمان آن رسيده است كه نظام آموزش و پرورش كشور و سياستگذاران و تصميمسازان آن، به جاي تدوين و تزريق برنامههاي نو در سيستم، به ترميم آسيبهاي اجرايي برنامههاي فعلي بپردازند. بديهي است كه هزينههاي اين امر در مقايسه با هزينههاي طراحي، تدوين و اجراي برنامههاي جديد به مراتب كمتر و البته اثربخشتر خواهد بود.
٭كارشناس مسائل آموزشي