به بهانه فصل جوان در تماشاخانه ايرانشهر
مكاني براي فصلي نو در تئاتر ايران
يوسف باپيري
بررسي مفهوم مكان در بررسيهاي جديد در حوزههاي مختلف علوم انساني مورد توجه قرار گرفته است. بررسيهاي مربوط به مكان با تمايز قايل شدن ميان مكان و فضا، آغاز ميشود. صاحبنظران حوزههاي جامعهشناسي و علوم انساني بر اين باورند كه فضا از جهان مادي و ساخته بشر و نيز جهان طبيعي تشكيل يافته است و زماني كه از طريق افراد، گروهها و فرآيندهاي اجتماعي و فرهنگي به آن معنا بخشيده شود، به مكان تبديل ميشود. تئاتر به مثابه يك پديدهاجتماعي و گروهها و دستاندركاران آن جزو فرآيندهاي اجتماعي هستند كه در اين هويت بخشي مكاني به فضاهاي عمومي نقش مهمي را در طول تاريخ خود ايفا كردهاند.
هنر تئاتر (theater) جزو معدود پديدههايي است كه مكانمندي و زمانمندي دنياي واقعيت را به چالش ميكشد اما در خود داراي مفهوم و هويتي مكاني/ زماني است و از واژه تئاترون (theateron) در زبانِ يونان باستاني به معناي تماشاگاه، تماشاخانه و محل تماشا ريشه گرفته است. براي نمونه ساختار تراژديهاي يوناني ارتباط مشخص و ارگانيكي با معماري تماشاخانهها در آن زمان يونان دارند. در طول تاريخ تئاتر معاصر جهان نيز براي تبيين مكان-صحنهيي به عنوان فضاي اجرا قابل بسط دادن به فضاهاي عمومي، خصوصي، شهري، روستايي، باز، بسته، موقتي، دايمي يا سالنهاي طراحي شده مشخصي بوده است و براي هويت بخشي مكاني به اين فضاهاي اجرايي براي توليد تئاتر عوامل، گروهها، جريانهاي تئاتري و فرآيندهاي متفاوت اجتماعي و فرهنگي متفاوتي دخيل بوده است.
اين مسالهيي انكارناپذير است كه هويت مكاني سالنهاي نمايشي در اجراهاي تئاتر نقشي بسزا ايفا ميكند. در نتيجه ميتوان نتيجه گرفت سالنهاي نمايشي جداي از ايجاد امكان نمايش براي گروههاي مختلف ميتوانند هويت اجراهاي اين گروهها را نيز تغيير دهند. هر چند سالهاست در ايران هم مسوولان سعي در هويتسازي براي سالنهاي نمايشي هستند اما به دليل كمبود سالن و افزايش تقاضا هنوز موفق به انجام اين كار نشدهاند. و متاسفانه گاهي كه سعي در انجام اين عمل داشتهاند در عملي غيركارشناسانه براي استقرار گروهها در سالنها براي هويتبخشي به آن از عناوين موضوعي براي آن استفاده شده است. مانند تئاتر ديني، تئاتر اجتماعي و... متاسفانه هنوز هم برخي بر اين باورند كه تئاتري اجتماعي است كه موضوعش اجتماعي است يا تئاتري ديني است كه موضوعش ديني. در حالي كه وجوه اجتماعي و ديني در پديده تئاتر نهفته و غير قابل تفكيك است.
حال همه اينها را گفتيم كه اشاره كنيم ايجاد سالنهاي جديد و هويت بخشي به آن از طريق استقرار گروهها كاري است كه از اهميت فراواني برخوردار است و در اين اوضاع پرتنش سالهاي اخير تئاتر ما كه هم از طرف مسوولان و مديران و هم از طرف هنرمندان دامن زده شده است ميتواند مرهمي كوتاهمدت اما با چشماندازي روشن در برابر تئاتر ما به عنوان يك پيشنهاد باشد.
تماشاخانه ايرانشهر از سالنهاي جديدي است كه در چند سال اخير به مكانهاي نمايشي ما اضافه شده است (1387) و از همان ابتدا با مختصات ويژه و متفاوت از بقيه سالنها شروع به فعاليت كرد. شايد اينكه اين سالن در زيرمجموعه مركز هنرهاي نمايشي نيست و زيرنظر شهرداري اداره ميشود از مزاياي آن باشد و آن را از گزند مديريتهاي باري به هر جهت مركز هنرهاي نمايشي در طول اين سالها رهانيده باشد. هر چند با اطلاق عنوان نادرست تئاتر خصوصي به آن واكنشهاي متفاوتي از طرف هنرمندان به دنبال داشته است اما نميتوان انكار كرد در چند سال اخير بخشي از بار سنگين تئاتر حرفهيي ما را كه بر دوش تئاتر شهر در طول ساليان بود به دوش كشيده است. اما طبيعي است اجرا رفتن در آن داراي مختصات ويژهيي بود كه از طرف برخي مورد انتقاد قرار ميگرفت، همچون استفاده از چهرههاي سينمايي و تلويزيوني و استفاده از تبليغات گسترده كه به تئاتر بيلبوردي معروف شده است. هر چند اين انتقادها به تجاري شدن و كالاشدگي تئاتر خود بحث مفصلي است كه داراي موافقان و مخالفان زيادي دارد.
اما نكته قابل اشاره در اين جستار كه هدف نگارش آن نيز است ايجاد فصلي اجرايي به نام جوان در تماشاخانه ايرانشهر است كه باعث به روي صحنه رفتن آثاري از كارگردانان جوان و دانشگاهي است كه به ظاهر با مختصات ترسيم شده قبلي اين مجموعه همخواني ندارند.
در اينجا اين نكته از اين باب اهميت پيدا ميكند كه اين رويداد جداي از اتفاق خوشايندي كه براي برخي از اين كارگردانان جوان كه فرصت اجرا يافتهاند و ميتوانند خود را به معرض داوري در تئاتر حرفهيي بگذارند دارد. در نگاهي دقيقتر ميتواند دستاوردهاي گرانبهايي براي تئاتر ما در بر داشته باشد.
از نگاه مديريتي كلان هنري و به دور از مجيزگوييهاي رايج در تئاتر ما نميتوان به راحتي از كنار مديريت اين مجموعه و مديرعامل خانه هنرمندان در ارايه و عملي كردن اين پيشنهاد به تئاتر ما به راحتي گذشت. جداي از اهميتهاي هنري و كيفي اين آثار اين نكته حايز اهميت است كه مدير يك مجموعه تئاتري كه داراي مختصات ويژه و هويت مكاني متفاوتي است و حتي برخي كارگردانان و گروههاي بدنه حرفهيي تئاتر اين امكان را براي اجراي آثار خود در آن با توجه به هويت مكاني آن پيدا نميكنند. اما در عملي جسورانه با ميدان دادن به اين كارگردانان جوان كه در قالب گروههاي نمايشي جديد خود را مطرح كردهاند و مدير اين تماشاخانه، خود با به چالش كشيدن مختصات گذشته اين مجموعه هم از اين گروهها حمايت كرده هم مختصات جديدي را ترسيم ميكند. اين از اين باب مهم است كه سالهاست مديران مجموعه تئاتر شهر و مركز هنرهاي نمايشي كه در اهميت دادن به نسلهاي جوان مورد پرسش قرارميگيرند هنوز توانايي روبهرو شدن و به چالشكشيدن پيشفرضهاي ترسيم شده در مجموعههاي خود را ندارند.
مساله ديگري كه در فصل جوان تماشاخانه ايرانشهر خودنمايي ميكند چگونگي انتخاب آثار و اين كارگردانان است. باز جداي از كيفيتهاي هنري اين آثار نكته قابل تامل اين است كه برخلاف روندهاي رايج مديران تئاتري كشور كه هر بار براي ميدان دادن به جوانان تحت فشار قرار گرفتهاند هر كدام از آن با توجهكردن به فرد يا افرادي مشخص معمولا به عنوان كارگردان كه داراي استعدادي ويژه در حوزه تئاتر بودهاند خود را مسوول شناسايي او به جامعه تئاتري نشان دادهاند اما ايده انتخاب آثار براي فصل جوان تماشاخانه ايرانشهر از تشكيل گروههاي جديد تئاتر حكايت ميكند و اين آثار در قالب گروههاي جديد تئاتري شناسايي، معرفي و حمايت شدهاند و اين خود ميتواند اجتماعيترين رفتار فرهنگي در قبال پديده هنري تئاتر و هويتبخشي مكاني به يك مجموعه در راستاي فرآيندهاي مشخص و معين اجتماعي به حساب آيد كه ميتواند تبديل به يك جريان اصيل فرهنگي و الگويي براي ديگر مديران مجموعههايي تئاتري باشد. البته نبايد از تلاشهاي گذشته مدير سابق مجموعه مركز تالار مولوي هم كه در شناسايي گروههاي جديد تئاتري متشكل از كارگردانان جوان سهم بسزايي ايفا كرد به راحتي گذشت.
صحبت و نمونه آوردن از اين مديران تئاتري از آن جهت است كه اين مديران با تخصصهاي لازم و كافي در حوزه تئاتر و گرفتن تصميمها و اقدامات صحيح و سنجيده دورنماي تاريك پيش روي تئاتر ما را اندكي روشن ميكنند و ميتوانند الگوهاي مناسبي براي مسوولان كلان فرهنگي باشند كه گاهي براي انتخاب مديري در حوزه تئاتر چنان مرارتهايي بر خود ميدهند كه گويا قحطي رجال است و آدمهايي از حوزههاي ديگر را بر مسند مديريت تئاتر ميگمارند كه هر چند با حسن نيت اما چنان تصميمات ناسنجيدهيي براي تئاتر ما گرفتهاند كه گويا هر كدام از آنان ميخواهند چرخ را از نو اختراع كنند.