• ۱۴۰۳ شنبه ۲۵ اسفند
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 3503 -
  • ۱۳۹۵ پنج شنبه ۲۶ فروردين

درباره «منوچهر مشيري» و مستند «با زبان خاموش»

روايتي مستند از بانوي خاموش

  مهدخت معين/ منوچهر مشيري از مستندسازان پيشكسوت است و به خصوص در ساختن «پرتره» يا شخصيت‌نگاري از تقدم فضل و فضل تقدم برخوردار است. يكي از ويژگي‌هاي كار ايشان نام‌هاي بسيار گويا و زيبايي است كه بر فيلم‌ها مي‌گذارند: درد عشقي كشيده‌ام كه مپرس (علامه دهخدا)؛ ياد آر ز شمع مرده ياد آر (استاد معين)؛ عشق دردانه‌ست و... (دكتر سيد جعفر شهيدي)؛ ... من غواص و دريا ميكده (قسمت دوم مستند دكتر شهيدي)؛ آخرين باران سال و صدسالگي (دو مستند درباره دكتر گنجي)؛ عشق و علم (پرفسور رضا)؛ دنيا خانه من است (نيما)؛ هزار داستان اميرجاهد (استاد محمدعلي اميرجاهد) .
در قرن بيست‌ويكم كه قرن سرعت است و كمبود وقت و فقدان حوصله، اين گونه مستندهايي كه به شخصيت و احوال و آثار دانشمندان مي‌پردازد، براي جوانان بهره آموزشي بسيار خوبي دارد. در 30 يا 45 دقيقه نكات مهم و اطلاعات مفيد را درباره شخصيت مورد نظر به بيننده ارايه مي‌دهد و شوق لازم را در دل مخاطب برمي‌انگيزاند كه به دنبال اطلاعات بيشتر، شناخت بيشتر و خواندن آثار و استفاده از آثار علمي شخصيت برود.
و اما آخرين مستندي كه من از آقاي مشيري ديدم، «با زبان خاموش» بود كه دومين مستندي است كه اين كارگردان درباره خانم پروفسور بدرالزمان قريب ساخته است. نام مستند بسيار حساب‌شده، ظريف و دقيق و پرمعنا و مناسب با موضوع انتخاب شده است. مهم‌ترين ويژگي تخصصي خانم دكتر قريب، سغدي‌شناسي است. زبان سغدي؛ زبان هزاره‌ها، زبان مرده، زبان مكتوب، زبان خاموش.
شروع هماهنگ با نام مستند. استاد خاموش است و صدايش پخش مي‌شود. تكرار صحنه بانوي خاموش همراه با پخش صدا، چندين بار؛ تاكيد مناسب. از صحنه‌هاي بسيار ديدني و تاثيرگذار، صحنه نمايش كتيبه داريوش بر كوه بيستون مطابق توصيف استاد قريب است. به اين صورت كه استاد شرح مي‌دهند كه مستشرق خارجي، هنري رنخستينسون حدود 200‌سال پيش براي عكسبرداري از كتيبه، خود را با طناب از كوه آويزان كرده بود، قسمت اول را عكسبرداري مي‌كرد و خود را با طناب به طرف انتهاي متن تاب مي‌داد و آن قسمت را عكسبرداري مي‌كرد. آقاي مشيري با همكاران‌شان ترتيبي مي‌دهند كه صحنه را تقريبا به همان صورت، بيننده مي‌بيند.
از ديگر صحنه‌هاي ديدني و تاثيرگذار، ساختمان‌هاي بلند است و پروفسور كه شعري يا متني را مي‌خواند، «خواب ديدم بر ابري سوارم...» تكرار مي‌كند و به آسمانخراش‌ها مي‌نگرد. استاد در صحنه‌اي مي‌خواند: بناهاي آباد گردد خراب... در كلاس شاهنامه‌خواني تدريس مي‌كند.
از صحنه‌هاي شگفت‌انگيز، جست‌وجو براي دسترسي به كتيبه خشايارشا است كه سال‌ها پيش در نزديكي تخت‌جمشيد با برخورد تراكتور فردي كشاورز كشف مي‌شود و استاد قريب براي نخستين‌بار آن را مي‌خواند و ترجمه مي‌كند و بابتش جايزه مهمي مي‌گيرد. جست‌وجوي كارگردان، ورود به موزه تخت‌جمشيد، گذر از درهاي متعدد و اتاق‌هاي نيمه‌تاريك و بالاخره رونمايي از كتيبه با ارزش باستاني؛ عظمت تاريخ، عظمت ايران باستان را به نمايش مي‌گذارد.
آيا آنجا كه بانوي سغدي‌شناس به آسمانخراش‌هاي نازيبا و كوتاه و بلند مي‌نگرد در ذهنش ابيات فردوسي مترنم نمي‌شود؟
«بناهاي آباد گردد خراب/ ز باران و از تابش آفتاب
پي افكندم از [علم] كاخي بلند/ كه از باد و باران نيابد گزند»
آيا مي‌انديشد كه اين برج‌هاي سر به فلك كشيده هويت ايران و ايراني است يا آن كتيبه كه با برخورد تراكتور آن كشاورز كشف شد و در موزه تخت‌جمشيد به دقت حفاظت مي‌شود؟ پاسخ روشن است و چه تضاد و تقابل شگفتي.
 در پايان فيلم علاوه بر احساس غرور و افتخار از پيشينه با عظمت ايران، احساس غرور و افتخار از وجود دانشمندان جهاني و بين‌المللي همسطح دانشمندان كشورهاي پيشرفته به‌خصوص در بين بانوان كشور سراپايت را از غناي روحي و قلبي مملو مي‌سازد و معناي هستي را بهتر درك مي‌كني.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون