كاتاليزور و دوپينگ موقت براي روزنامه ها
ابراهيم عمران
ديگر براهالي رسانه و مطبوعات ايران زمين، يقين حاصل شده است كه اوضاع و احوال «خوانش و گويش» مطبوعات، در وضع مناسبي به سر نميبرد و اگر همين اندك پيگيران هميشگي مطبوعات هم نباشند، بايد نوشت همه كيوسكهاي مطبوعاتي در جايگزيني روزنامه و مجله با ساير اقلام درنگ حاصل نكنند كه همگان ميدانند اين اقلام جايگزين چيست و اگر به نوشته نميآيد از براي تبليغ غير مستقيم است و لاغير... روشهاي گوناگوني براي بهتر ديده شدن مطبوعات در اين سالها پيشنهاد شده است؛ از تخفيفهاي پنجاه درصدي و برخي وقتها تمام رايگان تا ارسال بي هزينه روزنامهها در منازل و محل كار. اما هيچ كدام تا به حال نتوانسته آنچنان كليد بسته «روزنامهنخواني» ما را باز كند!
در مديوم سينما و عرصه فرهنگي كتاب، فاعلان اين ميادين در روزهايي دست به ابتكارهايي زدهاند و برخي از اين كردارهاي موقتي، موقتا توانست گشايشي هر چند اندك در اين زمينهها به وجود آورد كه نمونههاي آن براي فعالين و دوستداران اين عرصه به خوبي روشن و واضح است كه نيازي نباشد در اين نوشته كوتاه بيان شود.
عموم روزنامهخوانان آگاه هستند كه وضعيت مطبوعات ما در حال حاضر هميني هست كه مشاهده ميشود و نبايد توقعي فراتر از واقعيات موجود داشت وبسان برجام از آن انتظار بازگشايي و حلال همه مشكلات را داشت. پس هر پيشنهادي كه ميشود در وهله اول بايد به چنين گزارهاي اعتقاد داشت و سطح توقع را بي جهت از رسانههاي مكتوب بالا نبرد....
پيشنهادي كه در حال حاضر ميتوان در آن كمي تامل كرد با توجه به نزديك شدن به روز خبرنگار در «هفدهم مرداد» رايگان كردن «همه روزنامههاي سراسري و محلي» در آن روز است. تا در كل مشاهده شود كه اصلا «اشتياقي» به خواندن و خوانش و به طريق اولي «بهتر دانستن» در نهاد مخاطبين وجود دارد يا خير؟ در مورد سينما يا كتاب به گواه فعالين اين دو عرصه گراني براي خانوادهها نقش بازدارندگي ايفا ميكند و اگر خانوادهاي چهار نفره بخواهد با احتساب تناول شام در بيرون، به سينما برود، بايد دست كم صد هزار يا بالاي آن در حالت عادي خرج كند و اين براي بيشتر خانوادهها در اين وانفساي «همهچيز قسطي و اجارهاي» مشكل است، يا در باب كتاب كه داستان پر آب چشمتر از اين حرفهاست كه شباهت بسيار نزديكي با روزنامهها دارد؛ از جهت توجه نداشتن عموم به آن! حال اگر در اين روز به خصوص روزنامههاي مان البته با كمك «يارانه تشويقي» معاونت مطبوعاتي بتوانند رايگان به دست مردم (توجه شود مردم نه مخاطبين حرفهاي )، برسد خيلي از مسائل روشن ميشود و اگر بر فرض محال اين پيشنهاد اجرايي شود كه بزرگتر از صاحب اين قلم نيز، نميتواند ادعا و انتظارداشته باشد توجهي به آن بشود ! و بر اساس ضربالمثل «خر خود ميان علافها راندن» اين قلم نيز دلش خوش باشد؛ ميتوان به نتايج سحري رسيد.
اگر استقبال شد و اطلاعرساني دقيق از طريق يار بيجيره و مواجب اين روزها (شبكههاي اجتماعي) صورت پذيرفت كه انتظار كمكي نيست ما را از راديو و تلويزيون و عموم مردم در آن روز روزنامه به دست به خانه و محل كار رفتند، ميتوان اميد داشت كه هنوز «دانستن» در اين سرزمين ارج و قرب دارد و اگر توجهي نشد، به قول زنده ياد علي حاتمي بايد نوشت: جماعت خواب! هر چند اگر به سياق خيراتي نانواييها باشد اين مورد كه طرف تا متوجه خيراتي بودن ميشود، يكي احتياج دارد پنج تا برميدارد؛ زياد نميتوان به چنين طرحي دل بست. !ولي اجرايش به ضرر نميتواند باشد و همين كه پاي عموم به دكهها كشيده و باز شود ميتوان اميدهايي زنده شود و براي دستاندركاران امور، بسياري از مسائل روشن...
اميد كه روزهاي «پر شمارگاني» مطبوعات ما به طور عادي فرا رسد نه با كاتاليزورهاي موقتي و دوپينگهاي موردي.