بررسي نوع سياست ورزي مرحوم آيتالله هاشميرفسنجاني
پراگماتيست موفق
عظيم محمودآبادي
دبير گروه سياستنامه
شايد كمتر كسي بتواند در اين نكته ترديد كند كه آيتالله هاشميرفسنجاني از شامگاه 18 ديماه 95 (يكشنبه شب) براي خيليها متفاوت از آن چيزي شد كه پيش از آن بود. آنهايي كه روزانه به صد زبان بعضا درشت و تلخ در مذمت او سخن ميراندند بعد از اعلام خبر درگذشتش سعي كردند روي ديگري از نسبت خود با او را به نمايش بگذارند و با بيان خوبيها، فداكاريها، تدبيرها، ابتكار عملها، شهامتها، صداقتها و ساير ويژگيهاي مثبتي كه براي او بر ميشمردند در تلاش بودند كه خود را در زمره علاقهمندان و ارادتمندان آن مرحوم نشان دهند.
نمونه اعلاي اين چرخش موضع را ميتوان در رفتار صدا و سيما مشاهده كرد. سازماني كه از تاريخ آخرين مصاحبهاش با آيتالله هاشميرفسنجاني، 10 سال تمام ميگذشت و در طول اين 10 سال هر روز گويي تمايل كمتري براي پخش اخبار، تصاوير و سخنان رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام در اين سازمان مشاهده ميشد.
چرخش يكصد و هشتاد درجهاي نگاه برخي جريانها نسبت به هاشمي
شايد در توضيح اين تغيير گفته شود پيام تسليت رهبري و تصريح ايشان مبني بر اينكه اختلاف نظرها و اجتهادهاي متفاوت هرگز نتوانست پيوند رفاقت بين ايشان را بگسلد، مساله را براي بسياري از كساني كه امر بر آنها مشتبه شده بود روشن كرد و از اين رو اين چرخش يكصد و هشتاد درجهاي را از خود نشان دادند. در درستي اين نكته البته ترديدي وجود ندارد و شايد كساني بودهاند كه به غلط تصور ميكردهاند برخي تفاوتها در اجتهاد اين دو شخصيت اصلي انقلاب و نظام راه آنها را از هم جدا كرده است. ممكن است برخيها واقعا حافظهشان در اين سي و هفت، هشت سالي كه از انقلاب اسلامي ميگذرد آنقدر تحليل رفته باشد كه جايگاه آيتالله هاشمي را در اصل انقلاب و اساس نظام از سويي و مقام او در نزد امام و رهبري را از سوي ديگر طوري فراموش كرده بودند كه با عيان شدن برخي اختلاف نظرها و تفاوت اجتهادها در سالهاي اخير اين امر بر ايشان مشتبه شود كه جايگاه هاشميرفسنجاني در نظام تضعيف شده است. از آن طرف برخي كه در انقلاب و سالهاي حيات امام خميني (ره) محلي از اعراب نداشتند نيز شايد به تسامح بتوان گفت هاشمي و موقعيت ممتاز او در نظام را درك نكرده بودند و بنابراين با صدور پيام رهبري اينها تا حدي مساله براي شان روشن شد و براي همين سعي در جبران قصور گذشته خود كردهاند.
اما به نظر نميرسد اين همه ماجرا باشد. اگرچه تاثير پيام به غايت مهم رهبري بر هيچ كس پوشيده نيست. در عين حال اين سكه روي ديگري هم دارد و آن اينكه سرنوشت عملگرايي در سياست، هميشه كم و بيش به همين منوال بوده است.
آيتالله هاشمي به عنوان كسي كه در طول عمر سياسي خود هيچگاه از مدار پراگماتيسم خارج نشد چنين سرنوشتي برايش متصور بود.
سياستمداران عملگرا در طول حياتشان آنقدر محبوب نيستند كه بعد از آن ميشوند و البته اين نيز دلايل خود را دارد. عمل گرايي معمولا براي عموم جذابيتي ندارد چراكه نه شعارهاي بزرگ ميدهد و نه وعدههاي خيال انگيز. عملگرايي گامهايش را كوچك اما محكم بر ميدارد ولي اين ويژگي لزوما نميتواند هيجاني در جامعه ايجاد كند. بنابراين سياستمدار عمل گرا تا زماني كه در قيد حيات باشد و كار كند نه قدر ميبيند و نه بر صدر مينشيند اما به محض اينكه از دنيا رفت علاوه بر اينكه برصدر مينشيند و قدر ميبيند در هر شش كانال تلويزيون مرتب صدا و تصويرش را پخش و خاطراتش را بازگو ميكنند و حتي كساني كه عمري به انتقاد از او مشهور بودند زبان به مدح و ستايشش ميگشايند و در روز تشييع جنازهاش براي نزديك شدن به محل تابوت او و عرض تسليت به بازماندگانش از يكديگر سبقت ميگيرند.
تفاوت سياستمدار پراگماتيست و اپورتونيست
اين خاصيت سياستمدار پراگماتيست است كه قدر او در زمان ممات بيشتر از دوران حياتش شناخته ميشود. شايد به عكس سياستمدار اپورتونيست كه مصلحت را تنها در فرصت طلبي ميداند و اين فرصت طلبي صد البته در هياهوسازيهاي بيمعني كاربرديتر هستند.
اما در عوض سياستمداري ميتواند در داوري تاريخ نام نيك از خود گذارد كه با چشم پوشي از فرصت طلبيهاي فردي تنها به فرصتسازيهاي ملي انديشيده باشد.
بنابراين تعجبي ندارد اگر سياستمداري عملگرا در دروان حياتش از سوي پارهاي دست اندركاران امور ترش رويي و بيحرمتي ببيند اما به محض اينكه رخت خود را از اين عالم بست خلأ وجودش در عرض چند ساعت به قدري حس شود كه دوستان و نادوستانش به يك اندازه از فقدان او ابراز تاسف و نگراني كنند.
پراگماتيستي كه بخت بلندي داشت
البته ناگفته نماند كه در ميان سياستمداران عملگرا در تاريخ ما آيتالله هاشميرفسنجاني بخت بلندتري داشت. او در زمان حياتش اگرچه از سوي برخي جريانهاي سياسي و نهادهايي نظير صدا و سيما بيمهريهاي زيادي ديد اما در عوض در متن و بطن جامعه موقعيت بينظيري يافت. تاجايي كه تنها به اشارتي از سوي او مردم رييسجمهوري را براي خود انتخاب كردند كه از سوي او مورد تاييد قرار گرفته بود و در اسفند ماه سال گذشته هم در انتخابات مجلس شوراي اسلامي و هم در انتخابات مجلس خبرگان رهبري به ليستي راي دادند كه افرادش به تاييد او رسيده بودند.
بخت هاشمي از اميركبير بلندتر بود
چنانچه ميدانيم ميرزاتقي خان اميركبير با وجود جايگاه به غايت ممتازي كه در تاريخ قرون متاخر ايران دارد در دوره حياتش محبوبيت چنداني نداشت و دهها سال بعد بود كه ملت ايران از گوهر وجودي او مطلع شد. اما مرحوم هاشميرفسنجاني چنانچه اشاره شد در جامعه ايران از جايگاهي برخوردار بود كه تنها به اشارهاي توانست سرنوشت 3 انتخاب مهم و سرنوشت ساز را رقم بزند.
بنابراين ميتوان مرحوم هاشمي را پراگماتيستي موفق دانست كه علاوه بر اينكه نام نيك او در تاريخ بيش از دوران حياتش خواهد درخشيد اما در عين حال توانست در دوران حيات خود آنچه را ميخواست انجام دهد و نتايجش را ببيند. از قضا اين ويژگي را در طول دوران حيات سياسي او ميتوان مشاهده كرد.
آرزوهاي هاشمي كه در حياتش به واقعيت پيوست
1- هاشمي در جواني ميخواست نظام شاهنشاهي را در ايران سرنگون كند و اين همان آرزويي بود كه با رهبري امام خميني به واقعيت
پيوست.
2- هاشمي در ميانسالي ميخواست بعد از امام خميني رهبري جمهوري اسلامي در دستان آيتالله خامنهاي قرار بگيرد. اين آرزو هم با ارجاع به نظر امام و بيان صريح و به جاي هاشمي در موقعيتي حساس به واقعيت پيوست.
3- هاشمي در سالهاي آخر عمر خود نيز آرزوي بازگشت اعتدال به ملك و ملت را در سر ميپروراند كه در تحقق آن نيز به شرحي كه رفت دست به توفيق منحصر به فردي يافت.
در اين شماره «سياستنامه» از روشنفكران و اساتيد دانشگاه پرسيدهايم مرحوم آيتالله هاشميرفسنجاني را چطور سياستمداري ميدانستيد؟ اغلب پاسخها به اين پرسش ما همانا بر عمل گرا بودن آن مرحوم در عالم سياست تاكيد دارد كه مشروح آن را ميتوانيد در زير بخوانيد.