با حضور علي خدايي و محمود حسينيزاد برگزار ميشود
داستانخواني در دل نقش جهان
ندا آل طيب
من فكر ميكنم نويسنده هر شهري ميتواند شهرزاد آن شهر باشد كه جايي در دل شهر مينشيند و قصههايي تعريف ميكند از مكانها و آدمهاي آن شهر. علي خدايي، نويسنده اصفهاني چنين باوري دارد. او قرار است با همراهي ديگر نويسنده مترجم ادبي، محمود حسينيزاد، بخشي از داستانهاي تازه خود را در اصفهان و شيراز براي مخاطبان و گردشگران اين شهرها بخوانند. چندي پيش فروشگاه كتاب پرديس نشر «چشمه» از خدايي و حسينيزاد دعوت كرد تا جلساتي را براي رونمايي آثار تازهشان برگزار كنند اما حسينيزاد پيشنهاد كرد به جاي جلسه رونماييهاي فعلي كه معمولا با قدري تعارفات مرسوم آميخته است، نشست را به جلسه داستانخواني تبديل كنند و هر يك از آنان هم داستاني از خود بخوانند و هم داستاني از ديگري و درباره ويژگيهاي داستانهاي يكديگر صحبت كنند. با اين نگاه، آن نشست را برگزار كردند و قرار شد چنين جلساتي را ادامه دهند و حالا قرار است در اصفهان و شيراز هم برنامههاي مشابهي را برگزار كنند. برنامه اول يازدهم مرداد ماه در اصفهان برگزار شد؛ در موزه عصارخانه شاهي كه علي خدايي از فضاي فوقالعادهاش سخن ميگويد و قبل از برگزاري برنامه پيشبيني كرد داستانخواني در اصفهان حال و هواي متفاوتي داشته باشد. بخشي از قصههاي اين نويسنده مقيم اصفهان در سي و سه پل ميگذرد و خدايي باور دارد كه اگر هر شهري قصهگوي خود را داشته باشد، تبديل ميشود به «شهرزاد» و كاتالوگ فرهنگي آن شهر.
او از خشنودياش براي داستانخواني در موزه عصارخانه شاهي به «اعتماد» ميگويد: « اين موزه جاي بينظيري است در وسط بازار و افتخار ميكنم داستانم را درقلب ميدان نقش جهان ميخوانم جايي كه مورد توجه گردشگران است و حالا آنان ميتوانند براي حضور در يك برنامه هنري ديگر هم حق انتخاب داشته باشند.» اطمينان دارد كه داستانخواني در موزه عصارخانه شاهي با آن تنههاي قطور درختانش، دانههاي روغني و چالههايش هم براي او و حسينيزاد و هم براي مخاطبان برنامه، تجربهاي ويژه است. خدايي و حسينيزاد به فاصله دو روز بعد يعني شامگاه 13 مرداد نيز برنامه ديگري را در شيراز پيش رو دارند. سفر به شيراز هم با همكاري گروه پيرسوك انجام ميشود و خدايي اميدوار است برپايي چنين برنامههايي ادامه داشته باشد: « اميدوارم ناشران ديگر هم مانند نشر چشمه اين پشتيباني را از نويسندگان خود داشته باشند تا آثار آنان بهتر ديده شود. اين روزها چندين كتاب خوب منتشر شده است و هيچ ايرادي ندارد كه ما گاهي اثري از دوستانمان بخوانيم و خوانندگان را به كتاب خواندن تشويق كنيم.» داستانخواني، سنتي است ريشهدار در فرهنگ ما كه پيشينه شفاهي دارد و حال در دوره جديد به جاي مادربزرگها، نويسندگان داستانهايشان را براي مخاطباني كه ديگر بزرگ شدهاند، ميخوانند. تجربهاي كه سالها پيش در قالب جلسات نمايشنامهخواني در تئاتر هم انجام شده است. هرچند داستانخواني با نمايشنامهخواني تفاوت دارد: «بايد داستان را طوري بلند بخوانيم كه واژه بتواند تمام معناي خود را بدهد. نميتوانيم مانند نمايشنامهخواني، حالت اجرا داشته باشيم تنها ميتوانيم واژه را اجرا كنيم. ما با روح داستاني سر و كار داريم. اميدوارم دوستان ديگر هم اين تجربه را گسترش دهند و خيلي خوشحالتر ميشوم اگر كارگاههاي نويسندگي، جلسات داستانخواني برگزار شود حتي بدون حضور نويسنده اصلي چون به اين شيوه ميتوانيم لذت داستانخواني را بهتر تجربه كنيم و به يكديگر در خوانش درست داستان كمك كنيم. »
خدايي بخشي از كتاب «آدمهاي چهار باغ» را ميخواند و حسينيزاد هم بخشي از كتاب «بيست زخم كاري» را. در كنارش هم بخشي از داستانهاي تازهتر خود را اجرا ميكنند.