ژن معيوب
اسدالله امرايي
«بر يال اسب سفيد» عنوان جديدترين داستان احمدرضا احمدي شاعر و نويسنده است كه هيچوقت كودكان را از ياد نبرده و هنوز كودك درونش پا ورميكوبد و شيطنت ميكند. اين كتاب را كمال طباطبايي تصويرگري كرده و كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان منتشر كرده است. اين كتاب درباره رابطه اسبي سفيد با صاحبش است. اسب هميشه در خوابي كه حركات محيرالعقول دارد، بر يالش گاه بهار نارنج ميرويد و گاهي انگور تا سرانجامي كه از خواب بيدار ميشود و سربه شورش برميدارد. بر يال اسب سفيد روايتي شعرگونه دارد و همچون ديگر آثار احمدي، مضمون آن فلسفي است: «يك روز صبح زمستان، پيرمرد صاحب اسب ديد اسب به دريا رفت. پيرمرد تا شب در كنار دريا به انتظار اسب نشست. اما اسب از دريا بازنگشت. پيرمرد صاحب اسب ساليان دراز هر صبح در ساحل براي اسب يونجه ميگذاشت كه اگر اسب از دريا بازگشت، گرسنه نماند.» نشر افراز «كوههايي كه دوباره نخواهم ديد» گزيدهاي از اشعار نسل دوم هايكو سرايان ژاپني را با ترجمه علي پرچمي منتشر كرده است. «قرص متين ماه/ميان عمارتها پديدار ميشود/از فاصله ميان عمارتها/در سبزي كوهها نگريستن/ خسته بازميگردم به كلبه/ آن ماه آسمان را پر ميكند.» هايكو از كوتاهترين گونههاي شعري جهان به شمار ميرود. در ايران اين شعرها به همت ع. پاشايي و احمد شاملو و برخي از شاعران ديگر به زبان فارسي معرفي شد. هايكو فاقد وزن و قافيه است و از آرايههاي كلامي در آن كمتر نشاني ميتوان يافت. هايكوهاي سنتي از هفده هجا تشكيل ميشود. باشو، بوسون، ايسا و شيكي چهار هايكوسراي معروف اين سبك هستند. كتاب «كوههايي كه دوباره نخواهم ديد» هايكوهايي از شش هايكوسراي نامدار سبك مدرن: ناتسومه، ايزو، تاكاهاما، كنشين، ازاكي و تاندا همراه با زندگينامه و معرفي اين شاعران با ترجمه علي پرچمي ارايه شده. «نشانههاي بيماري آلزايمر بعد از سالهاي باروري بروز ميكرد، پس از آنكه ژن معيوب، بيرحمانه به نسل بعدي منتقل شده بود. اگر ميدانست كه حامل اين ژن است، و چنين سرنوشتي در انتظارش است، آيا باز هم بچهدار ميشد؟ اما آيا قبل از اينكه بچه داشته باشد، قبل از تجربه كردن عشق مادرانهاي كه پيشتر برايش غيرقابل تصور بود و با آمدن بچهها در قلب او ريشه دواند، ميتوانست به راحتي تصميم بگيرد كه بهتر است بچهدار نشود؟» ايزا جنووا رمان «هنوز آليس...» را نوشته و شهين احمدي، مترجم كتاب است و انتشارات معين رمان هنوز آليس را منتشر كرده است. «صبحانه در تيفاني» رماني از ترومن كاپوتي، نويسنده نامدار امريكايي است كه رامين آذربهرام در انتشارات مرواريد منتشر كرده است. «دلم براي زنگ زدنهاي بيموقعش تنگ شده بود و هر روز كه ميگذشت بيشتر رنجشهاي گهگاه او را به ياد ميآوردم، انگار بهترين دوستم مرا فراموش كرده باشد. به طرز رنجآوري احساس تنهايي ميكردم.» داستان صبحانه در تيفاني خاطرات 20 سال پيش مردي بينام است كه با شنيدن خبري از يك دوست قديمي آنها را خاطر ميآورد. در اواخر جنگ جهاني دوم راوي نويسنده جواني است كه به تنهايي در ساختماني با نماي سنگ قهوهاي در نيويورك زندگي ميكند. هالي گولايتلي يكي از ساكنان اين ساختمان است كه راوي شاهد نارضايتي ساير همسايهها از رفت و آمدهاي مكرر و مهمانيهاي اوست. مدتي بعد او خودش با او روبهرو ميشود و دوستي او با هالي شكل ميگيرد. راوي به هالي علاقهمند ميشود و بيشتر عشق يكطرفه است. هالي از همان ابتدا تكليف راوي و مخاطب را روشن ميكند كه كنجكاوي در زندگي شخصي و گذشتهاش را دوست ندارد. سال 1961 ادوارد بليك فيلمي از اين رمان ساخت كه آودري هپبورن هنرپيشه معروف نقش هالي را در آن ايفا ميكرد و در معرفي رمان نقش بسزايي داشت.