نگاهي به اهميت ترجمه در تحولات سياسي و اجتماعي ايران
در گذشته سواد روشنفكري از بقيه كمتر بود
هوشنگ ماهرويان٭
سالهاي پس از كودتاي 28 مرداد 1332، ايران شاهد فعاليت مترجمان بسيار خوبي مثل عبدالله توكل، نجف دريابندري، ابراهيم يونسي، به آذين و سروش حبيبي بود كه ترجمههاي بسيار دقيقي را انجام ميدادند. مثالي براي اين حسن دقت سروش حبيبي است كه «ژرمينال» اميل زولا را ترجمه كرده و توضيحي به آن افزوده بود كه اين اثر را از فرانسه به فارسي ترجمه كرده و آن را با ترجمه روسي و آلماني آن مطابقت داده است. بعدها ايشان عنوان كردند كه تنها به دليل علاقه زياد به رمان «جنگ و صلح» تولستوي تصميم گرفته است كه زبان روسي را فراگرفته و اين كتاب را ترجمه كند، بنابراين در سن بالاي 60 سالگي به آموختن زبان روسي همت گماشته و «جنگ و صلح» و «آناكارنينا»ي تولستوي را به فارسي ترجمه كردهاند. در مقدمه كتاب نيز از مترجم قبلي رمان «جنگ و صلح» آقاي كاظم انصاري عذرخواهي كرده و يادآوري ميكند كه تنها به دليل علاقه شخصي اين اثر آن را ترجمه كردهاند. مثال ديگري براي اين امر ترجمههاي نجف دريابندري است. او با اينكه خود از انديشههاي چپ بوده اما «تاريخ فلسفه» برتراندراسل و «افسانه دولت» ارنست كاسيرر را ترجمه كرده است كه محتواي اين آثار اصلا زمينههاي چپ ندارند. ميتوان گفت مترجمان خوبي در كشور وجود داشتند اما باز هم مهمترين كاستي اين بود كه در دهه 50 هـ . ش به ترجمه توجهي نميشد. دهه 50 مصادف با دهه 70 در اروپاست و دهه 70 دههاي است كه ماركسيست زير سوال ميرود و نئولفتها ميآيند. افرادي مثل پولانزا، ارنست مندل كه «سرمايهداري متاخر» را مينويسد يا بتلهايم كه رييس انجمن فرانكو- چاينيز در فرانسه است و چهار جلد كتاب راجع به مبارزه طبقاتي در شوروي نوشته است. تاليف اين آثار نشان ميدهد كه در شوروي نيز مبارزه طبقاتي صورت ميگيرد و سركوب و فشاري كه بر اپوزيسيون وارد ميشود به نوعي تاييد آن است. اما جلد چهارم اين كتاب زير سوال بردن لنينيسم است، اثري كه دكتر ناصر فكوهي آن را ترجمه كرده و ترجمه بسيار خوبي است. در آن سالها روشنفكران داخل ايران خيلي با اين مسائل آشنايي نداشتند اما در غرب و در ايتاليا انريكو برلينگوئر و حزب كمونيست اسپانيا، لنينيسم را زير سوال ميبرند. در واقع دهه 70 اروپا ماركسيست از نظر تئوريك زير سوال ميرود اما اين كتابها در ايران ترجمه نشده و در دسترس خوانندگان و دانشجويان ايراني قرار نميگيرد. 10،15 سال طول ميكشد تا اين كتابها وارد ايران شده و مورد توجه قرار بگيرند. بطور مثال سوسياليسم بازار و مباحثي از اين قبيل مطرح ميشود با مضمون اينكه اقتصاد برنامهاي و دولت نميتوانند كل اقتصاد را در دست بگيرند چرا كه اگر اين اتفاق بيفتد بدون شك توتاليتاريسم ايجاد ميشود و در پي آن برنامههاي كلي با شكست مواجه ميشوند. اين مباحث، موضوعات جديدي بود كه آن تعصب را زير سوال ميبردند اما مطرح شدن آنها در ايران سالها به طول انجاميد. يكي از دلايل عدم ترجمه و توجه به اين مباحث جديد طي دهه 50 اين است كه نشو و نما و آمد و شد فرهنگي چندان در كشور وجود نداشت و سانسور نيز به طور گستردهاي انجام ميگرفت. شاه از اپوزيسيون ميترسيد و مانع طرح مباحثي از اين دست در كشور شده و آنها را سركوب ميكرد.
به طور مثال ترجمه يادداشتهاي جنگهاي چريكي چگوارا به طور مخفيانه و دست به دست ميگشت اما به كتابهاي محكم و دقيق فلسفي توجهي نميشد. يكي از مهمترين دلايل اين عدم اقبال هم سانسور بود. پيشتر در مصاحبهاي با روزنامه اعتماد گفته بودم كه دكه روزنامه فروشي يا كتابفروشيها اسطورهزدايي ميكنند. به اين معنا كه وقتي نوشته يا نشريهاي روي دكه قرار ميگيرد از آن تقدسزدايي ميشود.
در واقع در دسترس همگان قرار گرفتن نوشته يا نظري فرصت نقد و بحث درباره آن را فراهم ميكند. به طور مثال
در حال حاضر چندين ترجمه از منتقدان لنين در كشور وجود دارد كه خيلي مورد توجه قرار نگرفتهاند، اما در سالهاي قبل از انقلاب و در دهه 50 آثاري اينچنيني به دليل توزيع مخفيانه به كتابهايي مقدس تبديل شده بودند. اما اكنون اكثريت افراد جامعه درباره لنين
كم و بيش اطلاعاتي را دارند. به همين دليل ميتوان گفت در گذشته سواد روشنفكري از بقيه كمتر بود.
مساله ديگري كه ميتوان پيرامون سير ترجمه در دهه 50 در نظر گرفت، پيروي نكردن روند آن از منطق تاريخ تاليف كتابهاست و اين بر فهم افراد جامعه از رويدادهاي جهاني تاثيرگذار است. در ايران به دلايلي كه در بالا ذكر شد ترجمه به صورت محدود انجام ميگرفت و اغلب از منظر روسها و تفكر ماركسيستي- لنينيستي به وقايع از جمله رويدادهايي مثل انقلاب فرانسه نگريسته ميشد. به طور مثال در آن سالها وقتي افراد ميخواستند راجع به چرچيل نظر بدهند كتابي را ميخواندند كه روسها درباره او نوشته بودند، در واقع آن كتاب اشتياق افراد را برميانگيخت و مبناي تفكر آنها را درباره چرچيل شكل ميداد. كتابهاي انتشارات پروگرس كه از روسيه ميآمد توسط انتشارات گوتنبرگ به طور ساده و فرموله شده ترجمه و توزيع ميشد. به عبارتي منبع عمده تفكر افراد در كشور كتابهايي بود كه انتشارات پروگرس توزيع ميكرد. به طور مثال قرائتي كه افراد از انقلاب فرانسه داشتند در واقع قرائتي بود كه روسها و به عبارتي انتشارات پروگرس از اين واقعه ارايه كرده بودند. بنابراين حرفهاي فرموله شده پروگرس به ايران ميآمد و روشنفكر و مهمترين دانشگاه ما يعني دانشگاه تهران، غير از اين، نگاه ديگري به تاريخ را نميشناخت.
به عبارت ديگر دهه 50 دههاي بود كه همواره نظريات راديكال و تند و تيز، متون مربوط به مبارزات مسلحانه و جنگهاي چريكي كه در كوبا مطرح ميشد مثل كتاب «جنگ شكر در كوبا» ژان پل سارتر در كشور خريداران زيادي پيدا ميكرد اما كتابهايي كه عمق معنايي بيشتري داشتند مورد استقبال قرار نميگرفتند. ميتوان گفت اگرچه در حال حاضر و با حضور اينترنت نسل كتاب در كشور بسيار كم شده است و حتي همين تعداد كتابهايي هم كه ترجمه و منتشر ميشوند به فروش نرفته و در كتابفروشيها ميمانند اما نگاه افراد وسعت بيشتري پيدا كرده و مهمترين دليل آن هم، وجود رسانههاي نوين ارتباطي است. امروزه نگاه جزمي كه در دهه 50 نسبت به جهان وجود داشت وجود ندارد و نگاه افراد جامعه نسبت به رخدادهاي دنياي اطرافشان گسترش يافته است.
٭پژوهشگر تاريخ معاصر
برش
دهه 50 دههاي بود كه همواره نظريات راديكال و تند و تيز، متون مربوط به مبارزات مسلحانه و جنگهاي چريكي كه در كوبا مطرح ميشد مثل كتاب «جنگ شكر در كوبا» ژان پل سارتر در كشور خريداران زيادي پيدا ميكرد اما كتابهايي كه عمق معنايي بيشتري داشتند مورد استقبال قرار نميگرفتند. ميتوان گفت اگرچه در حال حاضر و با حضور اينترنت نسل كتاب در كشور بسيار كم شده است و حتي همين تعداد كتابهايي هم كه ترجمه و منتشر ميشوند به فروش نرفته و در كتابفروشيها ميمانند، اما نگاه افراد وسعت بيشتري پيدا كرده و مهمترين دليل آن هم، وجود رسانههاي نوين ارتباطي است. امروزه نگاه جزمي كه در دهه 50 نسبت به جهان وجود داشت وجود ندارد و نگاه افراد جامعه نسبت به رخدادهاي دنياي اطرافشان گسترش يافته است.