چرا آموزش و پرورش نميتواند؟
وزارتخانههاي بهداشت و آموزش پزشكي و آموزش و پرورش بسيار به يكديگر شبيهاند؛ از تعداد زياد پرسنل و كارمندان اين وزارتخانهها گرفته تا مخاطبان آنها كه كليه ايرانيان را شامل ميشوند. از برخورد چهره به چهره روزانه و مداوم آنها با طيف گستردهاي از مردم گرفته تا كيفيت پايين خدمات ارايه شده در اين دو وزارتخانه. اين دو وزارتخانه همچنين دو كالاي عمومي مهم يعني آموزش و بهداشت را عرضه ميكنند كه پيشرانههاي رشد اقتصادي و شروط لازم توسعه در هر كشوري محسوب ميشوند.
اما اين دو وزارتخانه در يك مورد ديگر هم به يكديگر شبيه بودند كه با روي كار آمدن دولت يازدهم به تفاوت اين دو وزارتخانه بدل شد. كاركنان هر دو وزارتخانه همواره از حقوق و مزاياي خود شكايتهاي بسيار زيادي داشتهاند. اين شكايتها سبب نارضايتي عميق در هر دو وزارتخانه شده بود. از آنجايي كه هم كيفيت آموزش و هم كيفيت خدمات بهداشتي كاملا فرد محور است و به ارايهدهنده خدمات اعم از معلم يا دكتر يا پرستار بستگي دارد، اين نارضايتي سببساز كاهش شديد كيفيت در بخش دولتي تحت نظارت اين وزارتخانهها شده بود. به طوري كه كيفيت پايين آموزشي و اخلاقي در مدارس و بيمارستانهاي دولتي به امري بديهي بدل شده بود.
اما وزير بهداشت دولت آقاي روحاني اقداماتي انجام داد كه به يكسره متفاوت از پيشينيان خود بود. او با شناختي كه از اين حوزه داشت و نيز با جسارت كارشناسي كه در خود سراغ داشت از يك طرف اقدام به جراحيهاي بسيار گسترده در درون سيستم كرد و از طرف ديگر با لابيهاي گسترده در دولت و مجلس توانست بودجه بخش سلامت را به شكل معنا داري افزايش دهد. وزارتخانه بهداشت و آموزش پزشكي توانست با برجسته كردن اقدامات و طرحهاي نو و جديد براي اين عرصه دولت و مجلس را متقاعد كند كه بودجه اين وزارتخانه را در سال 94 بيش از 70 درصد افزايش دهند؛ رقمي كه شايد در تاريخ اين وزارتخانه بينظير باشد.
اما افزايش بودجه وزارت آموزش و پرورش در لايحه پيشنهادي دولت تنها 21 درصد است كه يكي از كمترين رشدها در ميان وزارتخانههاي مختلف محسوب ميشود.
با اقدامات وزير بهداشت عملا ديگر صدايي از پرستاران و پزشكان و ديگر افراد تحت پوشش وزارت بهداشت شنيده نميشود. با افزايش ميزان كيفيت بيمارستانها مردم نيز رضايت نسبي از بخش بهداشت پيدا كردهاند. اما متاسفانه قصه آموزش و پرورش متفاوت است. معلمها كه قشر بسيار زحمتكش و فرهيختهاي هستند با حقوقي بسيار پايين روزگار ميگذرانند و مشغول تربيت نسل جديد هم هستند. آن هم نسل جديدي كه غير از مدرسه از انواع و اقسام شبكههاي اجتماعي و ماهوارهاي تغذيه ميشود و كار معلم براي ارتباط برقرار كردن با آنها از هميشه سختتر است.
هرچند ارزش كار معلم بر هيچكس پوشيده نيست اما هميشه بودجه به عنوان مانعي براي احقاق حقوق معلمان مطرح ميشود. اين مانع هميشه براي احقاق حقوق پرستاران و پزشكان زحمتكش هم مطرح بود. وزارت بهداشت هم همانند وزارت آموزش و پرورش يكي از وزارتخانههاي بزرگ و پر تعداد به لحاظ پرسنل محسوب ميشود. اما وزير بهداشت توانست از مانع بودجه بگذرد و به اصلاحات اساسي در اين حوزه بسيار حساس بپردازد. اما تا به امروز برنامهاي براي محقق كردن اين خواست و گذار از مانع بودجه در آموزش و پرورش محقق نشده است. اين سوال امروز معلمان است كه ميپرسند چرا دولت و مجلس بودجه لازم را به بهداشت و به وزير بهداشت اختصاص ميدهند اما وقتي نوبت به آموزش و پرورش ميرسد دولت و مجلس امتناع ميكنند؟
اين سوالي است كه هم وزير آموزش و پرورش و هم مجلس و دولت بايد پاسخ دهند.