يك كمپين و هزار حاشيه
فاطمه باباخاني
راه افتادن كمپين اتفاق عجيبي نيست، آنها بر اساس يك بحران يا چالش و حتي گاه براي چاپ يك تقويم شكل گرفته و تلاش ميكنند در يك بازه زماني با جمعآوري كمكهاي مردمي بحران يا چالش را مديريت كرده يا در روزهاي پاياني سال تقويم را به دست جامعه مخاطب خود برسانند. در ايران نيز كمپينهاي متعددي را سراغ داريم كه عمدتا در حوزه خيريه فعال بودهاند، مدرسهسازان و حمايت از كودكان و افراد حاشيهاي عموما جامعه هدف اين كمپينها را تشكيل دادهاند وتوانستهاند حجم بالايي از كمكهاي مردمي را نيز به خود اختصاص دهند. با پررنگ شدن نقش محيط زيست و افزايش انجمنهاي محيط زيستي در سالهاي اخير اين موضوع نيز به چالشهاي پيشتر گفته شده افزوده شدهاند. در همين راستا حتي سايتهايي شكل گرفتند كه در آن مديران يك كمپين ميتوانستند عنوان پروژه خود و دلايل راهاندازي آن را شرح داده و با بهرهگيري از مبالغ جمعآوري شده آن پروژه را به سرانجام برسانند. ساخت آبشخور در زيستگاههاي حيات وحش، چاپ تقويم با موضوع گونههاي جانوري ايران (با محوريت گوشتخواران) و... نمونهاي از اين كمپينهاست كه انجمنهاي مختلف مبادرت به راهاندازي آنها كردهاند. با اين حال عمده كمپينهاي محيط زيستي مبالغ بسيار محدودي را نسبت به ساخت بيمارستان، مدرسه و... طلب ميكردند و با وجود همين مبالغ محدود حتي بسياري از آنها نميتوانستند به سقف 5 ميليون تومان مبلغ درخواستي خود برسند. يكي از دلايل اين امر شايد به اين موضوع برميگشت كه آغازكننده كمپين چندان مشهور نبود يا نميتوانست اقبال عمومي را با خود همراهي كند زيرا در مقابل آن شاهد بوديم كه كمپين يوز تا ابد در يك بازه زماني تقريبا محدود (نسبت به فعاليتهاي محيط زيستي نه در قياس با ساير حوزهها نظير كمك به زلزلهزدگان و...) توانست از رقم 500 ميليون تومان فراتر رفته و به سقف 800 ميليون براي خريد آغلهاي پارك ملي توران نزديك شود. حضور هديه تهراني، بازيگر نامآشناي ايراني كه اين روزها دامداران توران او را به خوبي ميشناسند يكي از دلايل اين موفقيت بود. اين بازيگر سينما و اميرحسين خالقي، از فعالان حوزه حيات وحش پس از روز ملي يوز در سال 95 تصميم گرفتند با توجه به معضل حضور دام در پارك ملي توران به عنوان يكي از اصليترين زيستگاههاي زادآور يوز آسيايي اين چالش را با كمكهاي مردمي حل كنند. همراهي پروژه حفاظت از يوز آسيايي و انجمنهاي محيطزيستي نظير موسسه حياتوحش ميراث پارسيان، كه نمود گستردهاي در شبكههاي اجتماعي داشت، هواداران اين انجمنها و در كنار آن علاقهمندان به حيات وحش را بر آن داشت تا كمكهاي خود را به حساب هديه تهراني بفرستند، شايد يوز ايراني بتواند از پرتگاه انقراض فاصله گرفته و حضور دايمي در دشتهاي ايران داشته باشد.
با اين حال اين اقدام درست، عاري از حاشيه نبود و پس از راهاندازي و سرازير شدن كمكهاي مردمي شائبههايي را در ذهن برخي شكل داد كه به نقدهاي تندي در تعدادي از خبرگزاريها نيز منجر شد؛ آيا موسسه حيات وحش ميراث پارسيان اين كمپين را راهاندازي كرده است؟ جايگاه پروژه يوز در «يوز تا ابد» چگونه است؟ اگر مبلغي از موسسههاي بينالمللي در خصوص خروج دام از توران دريافت شده چه نيازي به كمكهاي مردمي است و آيا قرار است آن كمك نيز به اين كمپين اضافه شود يا خير؟
هومن جوكار، مدير پروژه يوز آسيايي بارها در گفتههاي خود تاكيد كرده است كه اين كمپين به شكل شخصي و از سوي هديه تهراني و اميرحسين خالقي كليد زده شده و در آن پروژه حفاظت از يوز آسيايي تنها نقش حامي معنوي را بازي كرده است. گفتوگو با مسوولان موسسه حيات وحش ميراث پارسيان نيز نشاندهنده همين حضور حداقلي است و اعضاي اين انجمن به واسطه آشنايي با مديران اين كمپين و اعتقاد به درستي آن، اقدام به انتشار اخبار مرتبط با آن كرده و در اين زمينه تنها به نقش حمايت معنوي به صورت رسمي مبادرت كرده و در حوزه شخصي نيز كمكهايي به آن داشتهاند. در خصوص مبلغ كمك شده بينالمللي نيز انجمن يوز اعلام كرده است فعلا برنامهاي براي افزودن آن به اين كمپين ندارد. براي هر شائبهاي كه مطرح ميشود بايد سند محكم هم ارايه شود و گرنه به اعتماد عمومي لطمه وارد ميشود و دستاورد ديگري حاصل نميشود. نهايت سخن آنكه وضعيت يوز ايراني مساعد نيست و هيچكس در اين موضوع ترديدي ندارد، در اين شرايط بهتر آن است به جاي نشستن بر شاخ و تبر به دست گرفتن و بريدن آن، به اندك فعاليتهاي انجام شده در اين حوزه ارج نهيم. پنجره انتقاد هم همواره بايد گشوده بماند. در كوتاهمدت شايد شكلگيري برخي موجي را ايجاد و گروهي را خرسند كند اما در بلندمدت جز ايجاد ترس از هر گونه جوسازي در اقدامات حفاظتي براي كساني كه دل در گرو حيات وحش ايران دارند، ارمغاني نخواهد داشت.
روزنامهنگار