مرجان زهراني
«گفتوگو» پيشنهاد اصلاحطلبان است. آنها نه حالا و در مواجهه با اعتراضهاي اخير بلكه از سال گذشته بر اين گزاره تاكيد داشتهاند. با اين حال به نظر ميرسد فاز اين گفتوگو با توجه به شرايط موجود تغيير كرده است. محمد نعيميپور معتقد است كه اين گفتوگو بايد ميان صاحبان قدرت و صاحبنظران انجام شود تا به راهحلي مشترك براي عبور از بحران دست يابند. او همچنين پيشنهاد گفتوگو با معترضان را پيشنهاد مغتنمي ميداند كه البته موضوعي فرعي است. 16 اصلاحطلب در بيانيه روز گذشته خود بار ديگر به گفتوگو تاكيد كردند.
آيا پيشنهاد گفتوگوتنها راهحلي مقطعي براي عبور از بحران كنوني است؟
شايد نتوان اتفاقات رخ داده را بحران ناميد. بحرانهاي كشور متعدد هستند و عميق شدهاند. اين بحرانها بودند كه نارضايتي به وجود آورده و مردم را برآشفته كردند تا اعتراضاتشان را به اشكال مختلف بروز بدهند. تا زماني كه براي اين بحرانها فكري نشود اين احتمال وجود دارد كه هر بار اتفاقاتي مشابه آنچه در هفته گذشته شاهد بوديم پديد آيد. بايد فكري اساسي براي بحرانهاي كشور كرد. حل اين بحرانها ضرورتا بايد با تفاهم ملي و هماهنگي كامل ميان همه اركان حكومت صورت بپذيرد تا به نتيجه برسد؛ لذا سادهترين راهحل ممكن كه منافع ملي را هم لحاظ ميكند گفتوگو ميان كساني است كه ميتوانند در حل اين بحرانها موثر باشند و كمك كنند. نهايتا اينكه بايد با يك برنامه مشخص توافق شده براي حل اين بحرانها اقدام شود. البته پيشنهاد گفتوگو پيشنهاد جديدي نيست. بارها گفته شده كه راهحل بحران گفتوگو ميان صاحبنظران و صاحبان مسووليت، قدرت و سياست است تا بتوان راه مناسب را پيدا كرد. براي مثال بحران آب كه با آن مواجه هستيم يا صندوقهاي بازنشستگي يا بحرانهايي كه در اثر سياست خارجي به داخل كشور تحميل ميشوند نمونههايي از آنچه ذكر شد؛ است.
پيشنهاد شما مشخصا گفتوگو ميان جريانهاي سياسي و حاكميت و صاحبنظران براي رسيدن به وفاق ملي است. آيا گفتوگو با معترضان هم ميتواند به عنوان راهحلي اتخاذ شود؟
بحث ما گفتوگو ميان حكومت و معترضان نيست، هرچند اين راه هم بسيار راه خوبي است اما راهحل اساسي اين است كه ناكارآمدي و رقابتهاي غيرمنطقي درخصوص مشكلات كشور و تفاهم قابل درك بين اركان حكومتي براي برونرفت از بحرانهاي ذكر شده بايد مد نظر قرار گيرد. وقتي مساله آب كه مساله مهم كشور است محل تنازع ميان گروههاي قدرت، سياست و گروههاي پنهان اما قدرتمند است، مردم آسيبهاي اساسي ميبينند و طبيعي است وقتي با بحران آب رو به رو شوند تحمل نخواهندكرد. همه متوجه هستند. بايد تلاش كرد بحرانهاي اساسي كشور فروكاسته شود. اينكه با معترضان صحبت كنيم موضوع صحبت با معترضان فرعي است. اعتراضات به خاطر مشكلات و ناكارآمديها است. در حال حاضر اين سوال مطرح است كه چگونه ميتوان مشكلات و ناكارآمديها را حل كرد. برخي از مردم هم ديگر راهحلي به ذهنشان نميرسد جز اينكه اعتراضات خارج از قانون و چارچوب انجام دهند. الان همه تمركز كردهاند كه براي اتفاقي كه افتاده چه بايد كرد در صورتي كه از 10 سال پيش چنين چيزي پيشبيني ميشد و مشخص بود بايد چه كرد. بايد ناكارآمدي را كاهش دهيم. بايد بر سر موضوعات استراتژيك كشور به تفاهم برسيم و از رقابتهاي درون سيستم بپرهيزيم.
برخي معتقدند راهحلي كه معترضان انتخاب كردند به نوعي نااميدي از راهحلهاي ارايه شده اصلاحطلبان بوده و مدعي عبور از اصلاحطلبي هستند. شما اين گزاره را تاييد ميكنيد؟
اصلاح مديريت، ناكارآمديها، سازوكارها و... بايد در چارچوب نظام جمهوري اسلامي ايران انجام ميشد تا كارآمدي افزايش دادهشود و مردم احساس خوبي پيدا كنند و نياز نباشد از طرق مختلف اعلام نارضايتي كنند. وقتي اصلاحات انجام نميشود نااميدي و عصيان جاي آن را ميگيرد گفتاردرماني كفايت نميكند. راهكاري چون گفتاردرماني سالها است گفته ميشود. در دوره احمدينژاد و پس از آن بارها گفتهشد كه اين موضوعات ميتواند حاد شود. همه مساله و مشكل را جلوي چشمشان گذاشتهاند و نگاه ميكنند اما راهحلي پيدا نميكنند. تنها اتفاقي كه در سالهاي اخير رخ داده تبديل شدن بحث و بررسي بحرانها به دعواهاي سياسي و جناحي بوده است.
با توجه به مطالبات مردم اصلاحاتي كه شما ميگوييد فراتر از اصلاحات به معناي يك جريان سياسي است؟
اصلاحاتي كه از آن صحبت ميكنم اصلاح سازوكارهاي تصميمگيري و اجرايي كشور است نه صرفا آنچه تحت عنوان اصلاحطلبي و اصولگرايي در جناحبنديهاي سياسي درون كشور ميشناسيم. جمهوري اسلامي اگر اصلاحات را در زمان خود انجام ندهد و راهي براي برونرفت از مشكلات پيدا نكند ممكن است روزي به صرافت بيفتند كه شدت نااميدي مردم را به اقدامات كور كشانده باشد. آن زمان مسائل قابل حل نيست. از سال 84 به اين سو نسبت به نارضايتيها بيتفاوتي شد و كشش اين موضوع نميتواند تا 10 سال ديگر باشد. فقط يك راه وجود دارد و آن اين است كه سازوكارها درون ساختار جمهوري اسلامي اصلاح شود كه بخشي از آن را اصلاحطلبان بيان كردند و همچنان هم تاكيد ميكنند.
فكر نميكنيد بخشي كه از سوي اصلاحطلبان مطرح نشده و احتمالا به دليل خطوط قرمز حاكميتي بوده است هم در مطالبات مردم به چشم ميخورد؟
بحث ما اصلاح در نظام و ساختار است كه از دهه 70 به اين سمت از سوي اصلاحطلبان مطرح شده است. از سال 76 به اين سو همه موارد گفته شده؛ عيان و آشكار با نامه و بيانيه و نطق پيش از دستور و... اما توجهي نشده چون به جاي اينكه وفاق ملي و گفتوگوي ملي در خصوص اين مشكلات در نظر گرفتهشود موضوعات مورد اشاره اصلاحطلبان به فتنه و دخالت عوامل بيگانه و... تبديل شده است.
به دخالت عوامل بيگانه اشاره كرديد. موضوعي كه در جريان اعتراضات اخير ميان اصلاحطلبان و اصولگرايان مشترك بود اين است كه دست كم بخشي از عوامل موثر بر شيوه بيان اعتراضات با تحريكاتي از سوي بيگانگان همراه بوده است. به نظر شما اين واكنش موجب نااميدي معترضان از اصلاحات به معناي جريان سياسي اصلاحطلب ميشود؟
البته اينگونه نبوده است. مشكلات و معضلات كشور اصل قضيه است. طبيعي است اگر زمينههايي براي اعتراض ايجاد شود بيگانگان هم به آن سوار ميشوند. اصل مشكلات كشور است كه تا حل نشود بيگانگان هم طمع ميكنند تا منويات خويش را پيش ببرند. اينكه تحرك مردم و اعتراضات را به خارج از كشور ربط بدهند از قصور صدا و سيما است. به جاي اينكه مردم را در جريان مشكلات قرار دهند همه موضوعات را به دخالتهاي خارجي يا نزاعهاي داخلي ربط ميدهند. بالاخره اين مردم هستند كه به خيابان آمدند اما كار صدا و سيما شبانهروز اين شده مصاحبههايي پخش كند كه عدهاي ميگويند ما با جمهوري اسلامي هستيم و امنيت ميخواهيم و... اما در مورد معضلات و راهكارهاي برونرفت از آن چيزي گفته نميشود. مردم به پرداخت بودجههاي كلان به دستگاههايي كه ربطي به آنها ندارد، معترض هستند؛ اما راهحل چيست؟ در صدا و سيما حرفي كه باعث آشتي مردم با دولت، حكومت و... شود از سوي اين نهاد مطرح نميشود. فقط ميگويند كه عدهاي خارجي دخالت كردند و عدهاي در داخل مشت محكمي بر دهان آنها كوبيدند. صدا و سيما به ناكجاآباد ميرود.