شوراي امنيت در برابر روياي جهان تكقطبي
امريكا تا پيش از برگزاري اين جلسه نيز روي اين موضوع مانور داد و تبليغات گستردهاي را در مورد آن آغاز كرد و از طريق مقامات ارشد اين كشور اعلام حمايت و پشتيبانيهايي كرد كه مطابق مقررات و حقوق بينالمللي دخالت فاحش و آشكار در امور داخلي ايران است. جمهوري اسلامي ايران، همانگونه كه هفته گذشته در نامهاي رسمي به سازمان ملل متحد به اين دخالتهاي فاحش و آشكار در امور داخلي يك كشور مستقل، اعتراض كرد، باز هم ميتواند اعتراض خود را از طرق حقوقي و قانوني به گوش جامعه بينالمللي برساند.
از زماني كه دونالد ترامپ در ايالات متحده امريكا به رياستجمهوري رسيده است، چنين اقداماتي كه نه مبناي حقوقي و قانوني و نه حتي مبناي رويهاي در ساختار سازمان ملل متحد و شوراي امنيت ندارند، به صورت مستمر تكرار شده است. مواضع ترامپ نه تنها عليه جمهوري اسلامي ايران مطرح شده است، بلكه رفتارهايي ساختارشكنانه و خلاف مقررات و هنجارهاي بينالمللي در قبال توافقها، پيمانها و كنوانسيونهاي بينالمللي در پيش گرفته است كه حتي همپيمانان سنتي امريكا را هم نگران كرده است. از جمله اين رفتارها را ميتوان در موضعگيريهاي ترامپ در مورد برجام ديد كه نه تنها توافقي بينالمللي با حضور و پشتيباني متحدان غربي امريكاست، بلكه پيوست قطعنامه شوراي امنيت سازمان ملل متحد است.ترامپ به عنوان يك رييسجمهور در جامعه بينالمللي حتي در بين همپيمانان خودش هم وجهه مثبتي ندارد. اما رفتار دونالد ترامپ نشان ميدهد كه اقدامات ساختارشكنانهاي نسبت به روال گذشته كاخ سفيد و سياستهاي كلان ايالات متحده امريكا در پيش گرفته است تا بتواند رويههاي جديدي را در جامعه بينالمللي ايجاد كند. اين رويههاي تازه مبتني بر خودكامگي، يكجانبهگرايي و بلندپروازيهاي تكابرقدرتي است كه به گمان من دوران آن سپري شده است. امروزه مشخص شده است كه ديگر قطبهاي قدرت در جهان، عملا امريكا را در دنبال كردن اهداف جهان تكقطبي زمينگير كردهاند. خيلي از وقايعي كه طي سالهاي اخير رخ داده است، چه در عرصه شوراي امنيت و چه در عرصه ميداني، شاهد بوديم كه مواضع منفي جامعه جهاني و همپيمانان سنتي امريكا، در مورد اين رويه يكجانبهگرايانه اعلام شده است. ترامپ و دستگاه سياست خارجي امريكا نهايتا به دنبال ايجاد رويههايي هستند كه بتواند چهرهاي منفي از ايران در جهان ترسيم و احساس ايرانهراسي را در جامعه بينالمللي تشديد كند. در عين حال امريكا قصد دارد سازوكارهاي قانوني و دموكراتيك جاري را در ايران زير سوال ببرد و با بزرگنمايي مواضع مخالفان و اپوزيسيون، مسائل ايران را حاد جلوه دهد تا بتواند همپيمانان خودش را در همكاري با ايران دچار ترديد كند و از اين مسير با توجيه چنين نگرانيهايي تحريم بينالمللي عليه ايران ايجاد كند و فشار عليه ايرانيان را افزايش دهد.
با تمام اين احوال گمان من اين است كه اعتراضهاي مطرح شده از سوي كشورهاي عضو شوراي امنيت، به خصوص از سوي همپيمانان غربي امريكا، نوعي اعتراض آييننامهاي بود. نبايد به اينگونه اعتراضهاي آييننامهاي وزن سياسي زياد داد و تصور كرد شكاف يا نزاع عميقي ميان كشورهاي غربي در مورد ايران وجود دارد. اعتراضها و اظهارات مخالف با امريكا در جلسه جمعه شب شوراي امنيت به دليل اين بود كه كشورهاي عضو عقيده داشتند، رويهاي كه امريكا در مقابل شوراي امنيت در پيش گرفته است، خلاف رويه حقوقي است. به گمان من اين اعتراضها را ميتوان اعتراض تشريفاتي در نظر گرفت. اگر كشورهاي همپيمان امريكا كه عزم و اراده جدي براي اعتراض به امريكا در مورد رويكردش به ايران داشتند، ميتوانستند گام عملي بردارند و اصولا اجازه طرح اين موضوع را در شوراي امنيت سازمان ملل متحد ندهند.
در رويكرد نسبت به ايران، بدون در نظر گرفتن امريكا بايد اعضاي دايم شوراي امنيت را به دو دسته تقسيم كرد. بين متحدان غربي امريكا در شوراي امنيت، يعني بريتانيا و فرانسه نسبت به خيلي مسائل زيربنايي و اصولي اختلاف نظر ناچيزي وجود دارد و در بسياري از موارد با امريكا همراهي كردهاند. اين كشورها به دليل همكاريها، همپيماني و اتحاد ديرينهاي كه با هم دارند اختلاف بنيادين و عميقي نخواهند داشت. اما وضعيت روسيه و چين به عنوان دو عضو دايم شرقي شوراي امنيت متفاوت است. امريكا با پيگيري همين رويهها و عملكردها از جمله دخالت در امور داخلي يا تحريم و فشار سياسي همين رفتار را در مقابل روسيه در پيگرفته و در برابر چين نيز با دخالت در حوزههاي نفوذ چين، رفتارهاي مشابهي در پي گرفتهشده است. در نتيجه نوع اعتراضهايي كه چين و روسيه در برابر تصميمها يا رفتارهاي امريكا ابراز ميكنند، واقعبينانهتر است كه موضع بلوكهاي قدرت روبروي امريكا و متحدانش را نمايندگي ميكند. در برابر بريتانيا و فرانسه، اظهارات و انتقاداتي را مطرح ميكنند كه نه در برابر جايگاه بلوك قدرت امريكا، بلكه در مقام اعتراض سطحي و در مرحله صوري و شكلي است و نه مبنايي.
با همه اين احوال، آنچه از جلسه جمعه شب شوراي امنيت حاصل شد، اين پيام به دولت ترامپ بود كه دوران يكجانبهگرايي، ابرقدرت واحد و جهان تكقطبي سپري شده است و ديگر كشورهاي جهان بر مبناي موازين حقوقي و رويههاي به رسميت شناختهشده بينالمللي، بيمي از رويارويي با تصميمهاي امريكا ندارند.
سخنگوي پيشين وزارت امور خارجه