نگاهي به مانيفست دونالد ترامپ
كتاب مفلوك
فرامرز آذرپاد
«امريكاي مفلوك: چگونه عظمت را به امريكا باز گردانيم» يكي از سلسله كتابهايي است كه ترامپ به عنوان برنامه براي رياستجمهوري امريكا منتشر كرده است. سوداي رياستجمهوري ترامپ، منحصر به سال ۲۰۱۶ نبود و او از ابتداي قرن بيست و يكم اين رويا را در سر ميپروراند. او اولينبار سال ۲۰۰۰ و در انتخابات براي تعيين چهل و سومين رييسجمهور امريكا، براي ورود به انتخابات تلاش كرد. در آن سال دونالد ترامپ تلاش كرد از طريق يك حزب سوم وارد انتخابات شود و حزب اصلاح (Reform) را به عنوان حزب متبوع خود براي انتخابات پذيرفت. او در اين دوران كتاب «امريكايي كه شايسته ماست» را به عنوان برنامه خود براي انتخابات منتشر كرد. حزب اصلاح نهايتا به دليل اختلافهاي داخلي در انتخابات ۲۰۰۰ نامزدي معرفي نكرد، هرچند نظرسنجيها هم نشان ميداد كه ترامپ در آن انتخابات در برابر جورج بوش و ال گور از احزاب جمهوريخواه و دموكرات، فقط ۷ درصد آرا را به خود اختصاص خواهد داد. ۱۲ سال بعد ترامپ براي شركت در انتخابات ۲۰۱۲ آمادهشد؛ انتخاباتي كه براي راي مجدد به باراك اوباما، رييسجمهور وقت برگزار ميشد. اينبار دونالد ترامپ تلاش كرد كه از سوي حزب جمهوريخواه نامزد شود و در انتخابات درونحزبي اين حزب شركت كرد. براي اين انتخابات، ترامپ كتاب «وقتش رسيد كه قلدر شويم: چگونه امريكا را دوباره شماره يك كنيم» را نوشت. اما در اين انتخابات نهايتا نتوانست به مرحله نهايي برسد و ميت رامني به عنوان نامزد جمهوريخواهان انتخاب شد. سال ۲۰۱۵، ترامپ براي بار سوم تصميم گرفت تا در انتخابات شركت كند. انتخاباتي كه امروز همه از نتايج نهايي آن با خبر هستيم. او اينبار تصميم گرفت شعار انتخاباتي رونالد ريگان، سياستمدار محبوب جمهوريخواهان در انتخابات ۱۹۸۰ را به عنوان شعار اصلي كارزار انتخاباتياش انتخاب كند؛ «بازگرداندن عظمت پيشين امريكا». كتابي كه اينبار ترامپ نوشت، همين عنوان را بر خود داشت: «امريكاي مفلوك: چگونه عظمت را به امريكا برگردانيم». چند ماه بعد از انتشار كتاب و جديتر شدن احتمال نهايي حضور ترامپ در انتخابات، كارزار انتخاباتي ترامپ تصميم گرفت، ويرايش جديدي از اين كتاب را با عنواني مثبتتر منتشر كند، اسم كتاب شد: «دوباره باعظمت: چگونه امريكاي فشل را درست كنيم. » به نظر ميرسد ترجمه منتشر شده از كتاب با عنوان «امريكاي مفلوك» با ترجمه محمد حسين اسماعيلزاده از ويراست دوم كتاب با عنوان «دوباره باعظمت» باشد كه عنوان ويراست اول را برگزيده است. موضوع حرفهاي دونالد ترامپ در سه كتاب منتشر شده به عنوان برنامه او براي رياستجمهوري تفاوت چنداني با هم ندارند. قاعدتا اين كتابها در امريكا هم نبايد ديگر خواننده چنداني داشتهباشند، چرا كه آنچه ترامپ در سراسر اين كتاب نوشته است، همان چيزهايي است كه او ماههاست در مقام رياستجمهوري به صورت سلسلهوار همانند نواري ضبط شده تكرار ميكند. اما براي خواننده فارسي زبان كه كمتر تحت بمباران سخنرانيها، توييتها و بازنشر بيانات ترامپ قرار دارد، شايد چيزهاي تازهاي در اين كتاب يافت بشود كه بتواند نظرات ترامپ را براي او روشنتر بكند. چه در اين كتاب و چه در دو كتاب پيش از آن، حرف ترامپ يك چيز است: امريكا در وضعيت سياه و مفلوكي قرار گرفته، هيچ يك از سياستمداران جريان اصلي توانايي و عزم و اراده كافي براي تغيير آن را ندارند، همه سياستمداران و رسانهها از فساد رنج ميبرند و نهايتا «من» مشكلات جامعه را ميشناسم و با سابقهاي كه در «ساخت و ساز» و «پيروزي» دارم ميتوانم امريكاي «شكستخورده» را يكتنه دوباره «باعظمت» كنم. ترامپ در مقدمه كتاب تصويري سياه از امريكاي امروز ارايه ميدهد؛ ترامپ ميگويد امريكا نبايد ديگر به شيوه آفتابه لگن هفت دست، شام و ناهار هيچي، كه سياستمداران در پيش گرفتهاند، عمل كند و تاكيد ميكند من خودم پول ميدهم و مديون هيچ كدام از منفعتطلبان و لابيكارهاي ويژه نيستم، قوانين بازي من با قوانين موجود متفاوت است، من يك تاجرم و قرار است نام تجاري خود را عرضه كنم. قطعا ترامپ تا اينجاي كار موفق شده نام تجاري خود را عرضه كند و به عنوان يك كالاي سياسي به فروش برساند. او وقتي ميگويد «اين رسانهها هستند وقتي عكسم روي جلدشان ميآيد، نسخههاي بيشتري ميفروشند» حرف بيراهي نميزند، مترجم همين كتاب هم با چاپ عكس و اسم ترامپ، قصد دارد در بازار كتاب اسمي براي خود پيدا كند و پولي از فروش نسخههاي تكثير شده «نشان تجاري ترامپ» به جيب بزند. زبان ترامپ، زبان سادهاي است، در نتيجه كتاب در مجموع براي رساندن مفاهيم ترامپي كار سختي ندارد. اما با وجود ساده بودن زبان ترامپ، به نظر ميرسد كه از لحاظ ترجمه و ويرايش شتابزده آماده شده است و زياد روي ترجمه اصطلاحات سياسي و واژههاي كليدي در آن فكر نشده است. پانويسهاي كتاب در بسياري از موارد اشتباه هستند! براي مثال در جايي از كتاب مترجم اسم برنامه تلويزيوني ترامپ در شبكه انبيسي را به درستي كارآموز ترجمه ميكند، اما در پانويس همان كلمه انگار كه اصلا از متن انگليسي استفاده نشدهباشد، دوباره كارآموز را به انگليسي ترجمه ميكند و اسم شوي ترامپ را به جاي Apprentice مينويسد Entrepreneur. يا بعد از ترجمه نامفهوم «نوزادان لنگرانداز» به مفهوم كودكان مهاجران غيرقانوني كه در خاك امريكا متولد ميشوند و تابعيت امريكايي ميگيرند، در پانويس فقط به نگارش دو حرف «aa» بسنده ميكند، كه احتمالا يادداشت مترجم است كه قرار بوده بعدا با كلمه انگليسي «Anchor Baby» جايگزين شود، اما نهايتا راهش را به نسخه چاپ شده كتاب پيدا كرده است. در كل كتاب «امريكاي مفلوك» چيز زيادي براي عرضه كردن ندارد، حرفها و تحليلهايي كه در آن مطرح ميشود با تحليلهاي مشهور به تحليل راننده تاكسي، هيچ تفاوتي ندارد. اينكه چرا ترامپ راي ميآورد يا اينكه چرا كتابهايي با نام يا عكس او خريدار دارد، قطعا بحث مفصلي است كه بعيد است كسي تاكنون جواب درستي براي آن پيدا كرده باشد. مقدمه فارسي كتاب به قلم «هومن حسينزاده» كمكي به اين موضوع نميكند و جز انتقاد كور از چيزي كه نگارنده «فاشيسم» ميخواند، نيست. نگارنده مقدمه فارسي به تعداد زيادي نقل قول و نظريه سياسي متوسل شده است تا ثابت كند ترامپ نماينده يك نهضت يا رويداد سياسي وحشتناك است، چيزي كه به نظر نميرسد درست باشد. با تمام اين احوال، خواندن امريكاي مفلوك، اگر هيچ مزيتي براي خواننده فارسيزبان نداشتهباشد، دست كم يك حسن بزرگ دارد، اينكه تكرار طنزگونه ادعاهاي ترامپ در مورد فلاكت امريكا و توانايي خودش در بازسازي امريكا، ميتواند چراغ راهي باشد براي اينكه به چه حرفهايي اعتماد نكنيم و چه راهكاريهايي را جدي نگيريم.