نگاهي به مساله «مرگ خوب »
از سوگند بقراط تا اتانازي
نوح يووال هراري در كتاب معرفتافزاي «انسان خردمند» نوشته است كه انسانهاي شكارگر-خوراكجوي دوران باستان، از آنجايي كه غالبا در حال حركت بودند، پيرزنان و پيرمردان فرتوت و بهشدت بيمار را ميكشتند تا گروه كوچكشان بتواند به حركت ادامه دهد و زندگي برايشان راحتتر باشد. وي اين اقدام را نه نشانه بيرحمي انسان شكارگر پنجاههزار سال پيش، بلكه كاري شبيه سقط جنين و اتانازي در زندگي انسان مدرن امروزي ميداند. اما جدا از قتلهايي از اين دست كه به زندگي پيرزنان و پيرمردان دردمند دوران باستان پايان ميداد و زندگي گروههاي شكارگر را نيز سهلتر ميكرد، اتانازي در تمدنهاي سههزار سال اخير نيز كم و بيش وجود داشت. يونگ درباره اتانازي در هند باستان نوشته است: «در هند برخلاف غرب پايان دادن به زندگي در ميان بيماران، افراد محزون، دلسرد و ناتوان براي قرنها بعد از دوره كلاسيك (قرن هشتم قبل از ميلاد) پذيرفته شده بود. تاريخچه هند ثابت ميكند كه يك فرهنگ بزرگ جهاني، طي هزار سال، زماني كه كيفيت زندگي غيرقابل قبول در نظر گرفته ميشد، روشي براي اعطاي معناي مثبت به مرگ خودخواسته پيدا كرده است.» ولي با ظهور بودا، كمكم مخالفت با اتانازي قوت بيشتري يافت. بودا پايان دادن به زندگي را در هر مرحلهاي از زندگي، نادرست ميدانست. در يونان و روم باستان، مرگ اختياري امر مقبولي بود. كسي كه خواهان پايان دادن به زندگي و خلاص شدن از درد و رنج بود، اجازه داشت hemelock يا سم شوكران بنوشد. شايد مشهورترين اتانازي تاريخ متعلق به سقراط باشد كه در زندان دموكراتهاي آتني، جام شوكران را به اختيار سر كشيد. اما جدا از مرگ نه چندان اختياري سقراط، بيماران و افسردگان يوناني نهتنها ميتوانستند جام شوكران را سر بكشند بلكه ديگران هم، در صورت لزوم، در اين شوكراننوشي مرگآور به آنها كمك ميكردند. كمك پزشكان به بيماران براي انجام اتانازي با استفاده از سم شوكران، در يونان آن دوران چنان فراوان بود كه سوگند بقراط در مخالفت با آن پديد آمد. سوگند بقراط، سوگندنامه دانشجويان پزشكي است كه در يكي از بندهاي آن آمده است: «به خواهش اشخاص به هيچكس داروي كشنده نخواهم داد و مبتكر تلقين چنين فكري نخواهم بود.» در چين باستان مكانهاي زيادي براي كشتن بدون درد (painless killing) وجود داشت. كشتن بدون درد و رنج و نيز كشتن جنگجوياني كه بهشدت زخمي شده بودند و اميدي به زنده ماندنشان نبود، در چين باستان امري رايج و پسنديده بود. خودكشي در موارد ضروري، در چين ماقبل مدرن نه تنها گناه و انحراف نبود بلكه تا مدتها نيز تحسين ميشد. البته اگر كسي به سالمندان و بيماران فشار ميآورد تا خودكشي كنند يا خودش در كشتن آنها، بدون رضايتشان، مشاركت ميجست، بايد وصيتنامهاش را پيشاپيش مينوشت؛ چراكه سزاي چنين عملي در چين باستان مرگ بود. در ژاپن هم هاراگيري قرنها بلامانع بود. ساموراييها براي آنكه اسير دشمن نشوند يا براي جبران خطاي فاحشي كه انجام داده بودند، هاراگيري ميكردند تا شرافتشان محفوظ بماند. هاراگيري يا خودكشي شرافتمندانه، فرو كردن شمشير در شكم و حركت دادن آن به چپ و راست است. پس از روي كار آمدن دولت مدرن ميجي، هاراگيري در سال 1873 ممنوع اعلام شد ولي ساموراييها و مردم عادي ژاپن تا سالها بعد همچنان به آن مبادرت ميورزيدند. پس از اينكه دولت ژاپن در جنگ جهاني دوم تسليم متفقين شد، بسياري از سربازان ژاپني، هاراگيري كردند تا به تسليم شدن كشورشان در جنگ اعتراض كنند. هاراگيري البته با آنچه در هند و چين و روم و يونان باستان رايج بود، تفاوت دارد. يعني هاراگيري مصداق خودكشي است نه اتانازي. اما آنچه در چين و هند و يونان و روم هم ميگذشت، اشكال ابتدايي اتانازي بود و با ملاكهاي امروزي، چيزي مابين خودكشي و اتانازي محسوب ميشود. اما چه در شوكراننوشي و چه در هاراگيري، كسي كه تن به مرگ ميدهد، معتقد است «مرگ خوب» را برگزيده است. دليل اين انتخاب، گاهي پرهيز از درد و رنج بيماري يا جراحتهاي جنگي لاعلاج بود، گاهي نيز پرهيز از درد و رنج زندگي غيرشرافتمندانه.
شناسه
اتانازي يا مرگ خوب، راهي براي خلاص شدن بيماران لاعلاج از درد و رنج غيرقابل تحمل است. اينكه بيمار داوطلبانه و با كمك پزشك به زندگي خودش خاتمه دهد، مسالهاي اخلاقي و ديني در جهان كنوني است. رشد تمايل افكار عمومي و به ويژه رغبت بيماران لاعلاج به قانوني شدن اتانازي، نشانه ضرورت پرداختن به وجوه گوناگون اين مساله است. گروه علم روزنامه اعتماد نيز در همين راستا اين هفته به موضوع «اتانازي» پرداخته است.