برجام به زبان ساده
سيد حسين موسويان
10 سال مذاكرات هستهاي ايران و قدرتهاي جهاني
(1392-1382) بينتيجه ماند چرا كه امريكا حاضر نبود صنعت غنيسازي و آب سنگين را در ايران بپذيرد. علت سرسختي امريكا هم اين بود كه هركشوري اين دو صنعت را در اختيار داشته باشد، هر زمان اراده كند، ميتواند بمب هستهاي بسازد. دردوران رياستجمهوري آقاي احمدينژاد، امريكا توانست با ايجاد اجماع جهاني عليه ايران، پرونده هستهاي ايران را به شوراي امنيت سازمان ملل برده، درقالب فصل هفت منشور سازمان ملل قرارداده، برنامه هستهاي ايران را به عنوان تهديد صلح و امنيت جهاني قلمداد كرده، گستردهترين و بدترين تحريمها را عليه ايران اعمال كرده و تعليق نامحدود برنامه هستهاي ايران را به تصويب شوراي امنيت سازمان ملل برساند. علاوه بر شش قطعنامه تحريمي سازمان ملل، امريكا و اروپا نفت، بانك مركزي و بانكهاي بزرگ ايران را نيز تحريم كردند. ظرف مدت كوتاهي ارزش پول ملي ايران سقوط وحشتناكي را تجربه كرد به گونهاي كه هر يك دلار كمتر از يك هزار تومان به بيش از 3500 تومان رسيد، تورم از مرز 40% گذشت، صادرات نفت ايران حدود 60% كاهش يافت و خلاصه خسارات چند صد ميليارد دلاري به اقتصاد ايران وارد شد. ايران نيز با ناديده گرفتن قطعنامههاي شوراي امنيت، برنامه هستهاي خود را توسعه داد تا به نقطه گريز نزديك شد و در موقعيتي قرار گرفت كه ميتوانست با تحمل تحريمها براي يكي دوسال ديگر، برنامه هستهاي خود را توسعه داده و بمب هستهاي بسازد. اما طبق قوانين داخلي مصوب مجلس، مقررات بينالمللي، استراتژي مصوب امنيت ملي ايران و نيز فتواي مقام معظم رهبري، اين سناريو منتفي بود ضمن اينكه دسترسي ايران به بمب هستهاي، خطر حمله نظامي امريكا را بسيار جدي ميكرد. درچنين شرايطي موج بحران، جنگ داخلي، تروريسم و خونريزي برخي از كشورهاي اسلامي خاورميانه را فراگرفت. اعتقاد جبهه متحد صهيونيست، نئوكانهاي امريكا، اعراب تكفيري به رهبري عربستان و منافقين اين بود كه با استمرار چنين وضعيتي، بحران داخلي و منطقهاي جمهوري اسلامي را فراگرفته و از پاي درخواهدآورد و آنها به آرزوي ديرينه خود يعني سقوط نظام جمهوري اسلامي و تجزيه ايران دست خواهند يافت. با انتخابات رياستجمهوري ايران در سال 1392، روي كار آمدن دولتي معتدل در تهران، تغييرات كليدي در كابينه دوم اوباما و مكاتبه مهم ايشان با شخص مقام معظم رهبري، حاكميت جمهوري اسلامي با تيزهوشي تمام، دركنار مذاكرات چندجانبه با قدرتهاي جهاني، گفتوگوي مستقم با امريكا را ازنظر سطح و محتوي ارتقا بخشيده، با انتخاب تيم مذاكرهكننده بسيار حرفهاي، بحران هستهاي را از طريق ديپلماسي حل كرد. توافق هستهاي كه به برجام معروف شد، به عنوان معاملهاي برد- برد شناخته شد. قدرتهاي جهاني از آن جهت اين توافق را برد خود ميدانستند كه ساخت بمب هستهاي توسط ايران منتفي شده بود. اما همه جناحها و دستاندركاران داخلي كشور در تمام سطوح ميدانستند كه ساخت بمب هستهاي هيچگاه در دستور كار ايران نبود كه بخواهد دراين مورد عقبنشيني كرده يا امتيازي داده باشد. اما جمهوري اسلامي ايران اين معامله را برد خود ميدانست زيرا كه:
ا- هر شش قطعنامه شوراي امنيت منتفي شد.
2- ايران از فصل هفت منشور سازمان ملل به عنوان تهديد صلح و امنيت جهاني خارج شد.
3- امريكا و قدرتهاي جهاني بعد از 35 سال چالش سهمگين، صنعت غنيسازي و آب سنگين در ايران را پذيرفتند كه اصل دعوا و بحران هستهاي هم به خاطر همين دو صنعت بود ولاغير.
4- تحريمهاي هستهاي شوراي امنيت سازمان ملل و تحريمهاي جهان غرب درمورد نفت و بانك مركزي و بانكهاي ايران و سوييفت برداشته شد كه ادامه روند قبلي صادرات نفت ايران را به صفر ميرساند، تورم ونزوئلايي ميشد و قس عليهذا.
5- بازارهاي تكنولوژيهاي صلحآميز هستهاي درهمه زمينهها ازجمله برق و پزشكي و كشاورزي بعد از 35 سال نيزبراي ايران باز شد.
جبهه متحد صهيونيست، نئوكانهاي امريكا، اعراب تكفيري به رهبري عربستان و منافقين از اين جهت با تمام ظرفيت به دنبال نابودي برجام بوده و هستند زيرا كه به جد معتقدند برجام به معني تمديد جمهوري اسلامي بود، اقتصاد ايران را از لبه پرتگاه سقوط نجات داد، جايگاه منطقهاي و بينالمللي ايران را فوقالعاده ارتقا داد ضمن اينكه ايران را درزمره كشورهاي پيشرفته هستهاي قرارداد.
بااين وجود از ابتدا روشن بود كه وظيفه برجام:
اولا: حل همه معضلات اقتصادي قبل و بعد از انقلاب ايران نبود،
ثانيا: به معني اعتماد ايران به امريكا يا امريكا به ايران نبود،
ثالثا: هدفش رفع خصومت 40 ساله ايران و امريكا و برقراري روابط ديپلماتيك نبود و
رابعا: قرارداد رفع ناكارآمديها و فقر و اعتياد و فساد موجود در كشور هم نبود.
براي حل اين مشكلات، راهحلهاي ديگري نياز است.
عضو ارشد تيم مذاكرات هستهاي در دولتاصلاحات و ديپلمات سابق