نگاهي به كامنتهاي كاربران
شبكههاي اجتماعي در ماجراي «سانچي»
موقعيتنشناسي در ناسزاگويي مجازي
سينا قنبرپور
اين دو جمله را با هم مقايسه كنيد: «فكر و ذهن و زبون و دست آدم قفل ميشه با ديدن مصيبت شما، هيچ چيزي نميتونم به زبون بيارم...» اين جمله اول و حالا جمله دوم: «جمهوري اسلامي از بس از پرچماي كشوراي ديگه استفاده كرده كه نگو. چينم احتمالا با پاناما مشكل داشته، گفته بذار بسوزه. غافل از اينكه كشتيه ايرانيه با پرچم پاناما.»
اين دو جمله دو كامنت، زير مطلبي است كه يكي از بستگان سانحه نفتكش سانچي در شبكه اجتماعي اينستاگرام گذاشته است. پرسش اين است؛ كسي كه عزيزي را ازدست داده به كدام جمله و اظهارنظر نيازدارد؟ جملهاي براي همدردي و همدلي يا جملهاي در اعتراض به عملكرد يك سيستم و سازمان رسمي؟
واكنش افراد به مرگ و ازدست دادن عزيزان متفاوت است. بعضي افراد خيلي حرف ميزنند، بعضيها خيلي كم حرف ميزنند يا حرفهاي نادرست ميزنند. روانشناسان ميگويند بايد مراحل مختلف سوگواري را تجربه كنيد تا بتوانيد مرگ آن عزيز را بپذيريد. مهمترين مشكلاتي كه افراد دچار ميشوند، انكار، خشم و تنهايي است. همه اين موارد را از نظر بگذرانيد و ببينيد وقتي يك نفر عزيزي را ازدست ميدهد كه با او فاصله بسياري دارد و اين اتفاق هم به صورت ناگهاني روي داده است. مرگ عزيز وقتي ناگهاني باشد واكنش معمول به آن عدم باوراست.
حال در چنين شرايطي چه بايد به شخص سوگوار گفت؟
شما با كدام جمله موافقيد؟
جمله اول: «عزيزم ما به عنوان يه هموطن دلمون داره ميتركه، شما داريد چي ميكشيد خدا ميدونه؟»
جمله دوم: «سوختن ميان اين همه آب. فقر ميان اين همه ثروت قصه ما را تداعي ميكند.»
جمله سوم: «براي اينكه اين بيچارهها ارزشي براي دولت روحاني نداشتن و كليد روحاني به قفلهاي كشتي نميخورد.»
ماجرا فقط اين نيست كه كسي ميآيد و نظري ميگذارد كه حضورش در شبكههاي اجتماعي را به منصه ظهور بگذارد. موضوع چگونگي كنشها و واكنشهاي ما به اتفاقات است.
وقتي هراتفاقي چه در دنياي واقعي و چه در شبكههاي اجتماعي روي ميدهد با واكنشهاي مختلف و عجيب كاربران اين شبكهها مواجهيم. ماجراي مسي و حمله به صفحه فيسبوكش خيلي قديمي شده است. از ماجراي دلتنگي و غمگيني يك بازيگر براي مرگ گربهاش هم چندهفته گذاشته است. از ماجراي شلوغيهاي اوايل زمستان هم همينطور. اما حمله به شبكههاي اجتماعي و نقد اين بستر در پي فيلترينگ موقت آنها شدت گرفت. حتي كارشناسان گفتند وقتي مردم در شبكههاي اجتماعي هر كنشي را با فحش و توهين پاسخ ميدهند انتظار داريم چگونه اعتراض خود را به شكل مدني به گوش مسوولان برسانند؟
ماجرا حالا به وقتنشناسي بيشتر شبيه شده است. اينكه به موقع همدردي نبايد فحش داد. به وقت اعتراض هم معقولانهتر اين است كه فحش ندهيم. حالا اشكال اين وقت نشناسي چيست؟
دكتر امانالله قراييمقدم، جامعهشناس در اين باره گفته است: متاسفانه مردم امكان نقد مستقيم از فرد يا افراد خاصي را ندارند و براي خالي كردن خود به صفحات مجازي اين افراد سر زده و با ديدن كوچكترين مطلب يا عكسي كه به مذاقشان خوش نميآيد اقدام به انتقادات تند در قالب فحش و ناسزا ميكنند.
اين جامعهشناس همچنين توضيح داده است: تنها با برخوردهاي قانوني و مسدود كردن و محدوديت دسترسي نميتوان مانع توهين، افترا، ناسزا، نقض حريم خصوصي افراد شد بلكه در درجه نخست بايد فرهنگ صحيح استفاده از اين فضا را در خانواده و زيرنظر والدين اجرايي كرد و پس از آن در جامعه به كاربران آموخت كه توهين و... عملي مجرمانه است و اقدام به آن تبعات سنگيني دارد.
پرسش ديگر اين است كه آيا ما همه مشكلات و معضلات جامعه را ميخواهيم با همين ناسزا گفتنها در فضاي مجازي حل كنيم يا صرفا شبكههاي اجتماعي به سوپاپ اطمينان جامعه ما تبديل شده تا كاربران خشم خود را از اين طريق و با كمترين خسارت فيزيكي بروز دهند؟
با اين حال نميتوان صرف اينكه يك كامنت براي نوشته كسي ميگذاريم يا نظرمان را در قالب پستي منتشر ميكنيم ولو با اسم مستعار از رفتار مدني غافل شويم. به هر حال طبق قانون مجازات اسلامي توهين جرم است و براي آن مجازات درنظر گرفته شده است. حال اين توهين در فضاي مجازي و با اسم مستعار باشد خواه در فضاي حقيقي. در هر صورت توهين در لغت به معناي خوار كردن، سبك داشتن، خواري و خفت آمده است.
چندي قبل مشاوري به مراجعش گفت ميداني ترفند مرغابي چيست؟ مراجعهكننده منتظر ماند زيرا نميدانست رفتار مرغابيها به جلسه مشاوره و رفتار او چه ربطي دارد. مشاور در ادامه توضيح داد: وقتي مرغابيها برسر قلمرو يا خوراك يا مساله ديگر نزاع ميكنند با شدت نوكهايشان را همديگر ميكوبند. پس از نزاع وقتي هريك جدا ميشود بدون آنكه پرواز كند شروع به تكاندن بالها ميكنند.
هنوز مراجعهكننده ربط اين داستان با جلسه مشاوره را نفهميده بود كه شنيد: مرغابيها وقتي ميخواهند مبارزه كنند بدنشان فرمان توليد انرژي ميدهد كه در همه موجودات اين اتفاق روي ميدهد. پس از پايان نزاع آنها بالهايشان را بهشدت تكان ميدهند تا انرژي باقي مانده از نزاع از بدنشان خارج شود زيرا قرار نيست تا هميشه به نزاع بپردازند.
موضوع اين است كه ما نيز به شكل غريزي با اين انباشت انرژي براي بروز خشم مواجه ميشويم ولي هيچكس به ما ياد نداده كه مثل مرغابيها ميتوانيم انرژيهاي مربوط به بروز خشم را از بدن خود خارج كنيم تا انباشته نشود و آثار منفي نداشته باشد.
اميد رضايي، روانپزشك و مدرس دانشگاه در اين باره به ايرنا گفته است: نداشتن مهارتهاي حل مساله از مهمترين دلايل بروز خشم است.
او توضيح داده است: حل نشدن مسائل از راه درست، آگاهي نداشتن از مهارت كنترل خشم، نداشتن مهارت تصميمگيري و نداشتن مهارت برقراري ارتباط از جمله مهمترين عوامل بروز خشم به شمار ميروند. جاي خالي مهارت در زندگيهاي فردي و اجتماعي، احتمال بروز خشم را افزايش و كنترل آن را كاهش ميدهد.