كتابخانه
مسووليت فيلسوف
كارل پوپر بيش از نيم قرن به عنوان مدافع آزادي و منتقد آگاه همه انواع حكومتهاي توتاليتر و مطلقه شهرت داشت. او مخالف خستگيناپذير تاريكانديشيهاي باب روز در همه زمينههاي فكري بود و كتاب جامع و اثرگذار جامعه باز و دشمنانش را در نقد ماركسيسم و تمام نحلههاي فكري توتاليتر نوشت. او در كتاب درسهاي قرن بيستم به ما عليه خشونت و خودمحوري روزافزون جامعه كنوني به عنوان دو خطري كه دموكراسي را تهديد ميكند، هشدار ميدهد و ميكوشد نشان دهد كه چه راهحلهايي قادريم براي مشكلات ناشي از محيطزيست، جمعيت و فساد عرضه كنيم؟ كتاب حاصل دو گفتوگوي جيانكارلو بوستي، روزنامهنگار ايتاليايي است كه سپس از سوي پتريك كاميلر به انگليسي ترجمه شده است، به همراه دو گفتار كه درباب نقش كتاب در دموكراسي و آزادي و مسووليت روشنفكران است. پوپر معتقد است كه وظيفه فيلسوف دخالت در سياست و روشن كردن ما نسبت به مسووليتهايي است كه بر دوش داريم. او به ما يادآوري ميكند كه اين اقدامات ما است كه جهان فردا را ميسازد.
فيلسوف عليه آهنگساز
فردريش نيچه در ميان فارسيزبانان از اين بخت و اقبال برخوردار بوده كه آثار زيادي از او به فارسي ترجمه شده است. واگنر در بايروت و نيچه عليه واگنر، متضمن دو بخش از نوشتههاي اوست. واگنر در بايروت پژوهش گرانسنگي در بيان رابطه علم و هنر، خاستگاه زبان و تطور فكري نيچه است. نيچه خود در اين زمينه ميگويد: ريچارد واگنر در بايروت چشماندازي از آينده خود من است. در نيچه عليه واگنر، نيچه به بيان فلسفي ديدگاههاي خود و اختلاف آن با واگنر ميپردازد و مساله رنج و رنجكشيدگان را باز مينمايد: نخست آناني كه از غناي زندگي و تمايل به هنر ديونيسوسي و بينش تراژيك و ديدگاه نسبت به زندگي رنج ميبرند و بعد آناني كه از فقر زندگي و نياز به هنر و فلسفه، نياز به آرامش و سكوت رنج ميبرند. نيچه عليه واگنر به باور متخصصان آثار نيچه يكي از زيباترين و دلانگيزترين آثار ادبي فلسفي نيچه است كه تشبيهات و استعارات به كار رفته در آن از نظر شيوايي در واژهها و آرايههاي زباني بيهمتاست. كتاب بعد از مقدمه مترجمان و پيشگفتاري به قلم جي پي استرن، نخست با بخش واگنر در بايروت آغاز ميشود و بخش دوم يعني نيچه عليه واگنر شامل قطعاتي از نيچه است كه درباره واگنر اظهارنظر كرده است. اين قطعات از آثار مهم نيچه چون حكمت شادان، انساني بس انساني، آواره و سايهاش، فراسوي نيك و بد و تبارشناسي اخلاق اخذ شدهاند.
موش و گربه آلماني
موش و گربه براي ايرانيان يادآور نام عبيدزاكاني شاعر و طنزپرداز شهير ايراني قرن هشتم هجري است. اما براي غربيهاي معاصر اين عنوان رمان مشهور و تكاندهنده گونترگراس، نويسنده قرن بيستم آلمان و خالق رمان شهير طبل حلبي را به خاطر ميآورد. موش و گربه گونترگراس، نمايشگر زندگي در سالهاي جنگ جهاني دوم است. سرگذشت نوجواناني است كه با جنگ زاده ميشوند، رشد ميكنند و به جبهههاي شرق و غرب فراخوانده ميشوند. موش و گربه در واقع سرگذشت آقا مالكه است، مالكه بزرگ: موجودي ناقصالخلقه كه سيب آدمش به شكلي وحشتناك رشد كرده، بالا آمده و سرتاسر گلويش را پوشانده است. همين سيب آدم است كه روزي گربهاي آن را به جاي موش ميگيرد و به سويش ميجهد. وقتي سر كلاس از مالكه ميپرسند چه كاره ميخواهد بشود، جواب ميگويد كه خيال دارد دلقك سيرك شود، اما قهرمان جنگ از آب در ميآيد، قهرماني كه وقتي براي مرخصي به خانه بازميگردد، ديگر حاضر نميشود به جبهه برگردد؛ فرار ميكند و عاقبت در اعماق آبهاي ژرف درياي بالتيك مدفون ميشود. موش وگربه اثري است تكاندهنده، اعجابانگيز و خارق العاده. نثري پيچيده و تكنيك خاص و غريبي كه در پرداختن آن به كار گرفته شده اين اثر كوتاه را واجد لطف و گيرايي خاصي كرده است.