عدم استقلال پايگاههاي ميراث، آسيبزاست
اسكندر مختاري
پايگاههاي ميراث در دو سطح فعاليت ميكنند؛ پايگاههاي ملي و پايگاههاي جهاني. از ابتدا قرار بر اين بود كه پايگاههاي ملي به سطح جهاني ارتقا پيدا كنند. هدف سازمان ميراث فرهنگي از ايجاد پايگاهها اين بود كه اين مراكز مديريت مستقل داشته باشند و مستقيما بتوانند با سازمان در ارتباط باشند. دليل اين امر هم اين بود كه مشكلات محلي و منطقهاي مثل تغيير مديران نتواند به فعاليت اين مراكز صدمه بزند يا مقامات محلي نتوانند در تصميمگيريهاي پايگاهها تاثيرگذار باشند. مديري را كه استاندار انتخاب ميكند بايد تابع استاندار باشد، در صورتي كه مدير پايگاه بايد تابع ستاد خود باشد؛ ستادي كه زيرنظر يك سازمان فرهنگي است. پايگاهها وظيفهشان اين بود كه فارغ از قيل و قالها فعاليت تخصصي خود را انجام دهند. در واقع اين مراكز مثل حبابهاي امني بودند كه كاري با تحولات نداشتند و ميدانستند تمام رسالتهايي كه مديريت ميراث فرهنگي در كشور دارد را بايد يكجا انجام دهند. استقلال پايگاهها اين امكان را ايجاد ميكرد كه مديران اين پايگاهها در موقعيتهاي محلي هم موفق باشند.
نكتهاي كه در آن سالها اهميت داشت اين بود كه مديران پايگاهها از افرادي انتخاب شوند كه جزو برجستهترين افراد در حوزه فعاليت پايگاه باشند. قرار نبود براي مديران پايگاهها، پايگاه ميراث جاي تجربه كسب كردن باشد، قرار بود مديريت پايگاه فرصتي براي استفاده از تجربهها باشد. اصل بر اين بود افرادي كه كارنامه دارند و كارنامه شان در زمينه پژوهش و معرفي ميراث فرهنگي قابل قبول و موفق است، مدير پايگاه ميشوند. حتي كساني از بيرون سازمان ميراث فرهنگي ميآمدند و مدير پايگاه ميشدند. تمام مشكلات بوروكراتيك اداري در موضوع پژوهش، حفاظت، معرفي و آموزش به اين ترتيب حل ميشد.
در استانها اين سلسله مراتب به دليل گرفتاريها و مشكلات بوروكراتيك بر همه امور حاكم ميشد، بسياري از كارگاههاي مرمتي استانها يك ماه يا دو ماه در سال كار ميكردند. به اين شكل كه از زماني كه اعتبار تخصيص داده ميشد دوماه فرصت داشتند تا مبلغي كه در اختيار داشتند را هزينه كنند كه اين براي ميراث فرهنگي آسيبزاست. اگر مرمت به تاليف نرسد يك كار ساختماني است، در حالي كه حفاظت از ميراث فرهنگي كار ساختماني نيست. بلكه يك كار فرهنگي است. كاري كه تاثير بگذارد و باعث شود كه نادانستهها تبديل به دانش شود. حفاظت ميراث فرهنگي مثل نوعي كشف است. كشف حقايقي از گذشته انسان كه قابليت انتقال به مخاطب را پيدا كند و به نسلهاي بعد منتقل شود. اين در فرآيند يك كارگاه مرمتي و حفاظتي تحقق پيدا ميكند. در استانها اين موضوع مهم نيست، چون مسائل بسيار ديگري اولويت پيدا ميكند. ضمن اينكه تمام مراحل مطالعه، بررسي و شناخت و تهيه طرحهاي مرمتي و اقدام به مرمت و تجهيز كارگاههاي مرمتي و تربيت استاد كاران و كارشناسان و در نهايت معرفي و انتشارات به عهده پايگاه بود. تمام مراحل از بررسي و شناخت تا احيا و معرفي در قالب يك مديريت واحد انجام ميشد. اگر قرار بود اين پايگاهها در قالب مديريتهاي استاني فعاليت كنند، پيوستگي در قالب يك پروژه واحد محقق نميشد. پايگاهها در گذشته به طور مستقل از سازمان ميراث فرهنگي بودجه ميگرفتند. سازمان براي مديران پايگاهها به اندازه مديران استانها اعتبار قايل بود و پيش از دوره مديريت آقاي بقايي احكامي صادر شد كه طي آن مديران پايگاهها اجازه داشتند مثل مديران استانها با ذيحسابهاي محلي و ملي در ارتباط باشند و در مورد هزينه كرد اعتبارات تصميم بگيرند و مديريت استانها نميتوانستند در اين رابطه اظهارنظر كنند. اما آقاي بقايي آمدند گفتند اعتبار پايگاهها بايد در اختيار استانها قرار گيرد. مخالفتهايي هم با اين تصميم صورت گرفت، اما ايشان معتقد بودند كه روش تامين اعتبار پايگاهها غيرقانوني بوده و بايد اصلاح شود. اين كار انجام شد و نتيجه اين شد كه پايگاهها قابليتهاي اجرايي و مديريتي و استقلال خود را از دست دادند. مشكل استانها اين بود كه همواره با مشكل كمبود اعتبار مواجه بودند، هر اعتباري كه به استان تخصيص پيدا ميكرد به اجبار براي ضروريات هزينه ميشد. يكي از ضرورياتي كه همواره در استانها وجود داشت، پرداخت حقوق نيروهاي قراردادي بود. تامين اعتبار براي نيروهاي قراردادي كار سختي بود و به همين خاطر اين هزينهها از محل اعتبارات پايگاهها تامين ميشد و بودجه پايگاهها در جايي ديگر، صرف حل مشكل ديگري ميشد.
٭ كارشناس ميراث فرهنگي، مدير پيشين پايگاههاي شهر تاريخي تهران و
ميراث جهاني بم