• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 16 -
  • ۱۴۰۰ سه شنبه ۲۵ آبان

نمود استبداد در سده‌هاي ميانه

محمد عثماني

دانشجوي دكتراي علوم‌سياسي گرايش انديشه سياسي، دانشگاه فردوسي‌مشهد

  ۱- مقدمه: 

دكتر داود فيرحي از انديشمندان نوانديش در ايران معاصر است. تعلق خاطر به دين و مذهب او را به سوي علوم حوزوي كشانده بود؛ اما در مواجهه با دشواره‌هاي حكومت ديني نوبنياد در ايران، از براي حل آنها راهي دانشگاه شد. دو مسير علمي متفاوت، كه فيرحي، همسازي افق‌هاي معناي آنها را در ذهن خود مي‌پروراند. او در زماني كه پا در علوم سنتي داشت، به زودي دريافت كه دشواره‌هاي امروز ايران، از درون سنت نمي‌جوشد؛ لذا با رجوع به دانشگاه و تحصيل در رشته علوم سياسي، به دنبال كاربست امر ديني در عرصه عمومي با بينش نو بود. مطالعه تلاش‌هاي انديشمندان اسلامي در ادوار مختلف تاريخي از يك‌سو و نيز آگاهي از روند نوزايي در غرب از سوي ديگر، فيرحي را به سمت انديشيدن انديشه‌ها در گام اول و طرح ايده فكري خود در گام دوم سوق داد. ما در اين نوشته كوتاه بر آن هستيم تا تلاش مرحوم فيرحي در همسازي افق‌هاي معنايي دو جهان زيست سنت و دنياي مدرن را از طريق بازخواني تاريخ اسلام و بررسي تكوين استبداد در حكومت‌انديشي اسلامي سده ميانه را واكاوي كنيم. تلاشي كه نشان از چگونگي كاربست آموزه‌هاي علمي جديد در خوانش تاريخ سياسي و فكري مسلمانان در انديشه فيرحي را بازتاب مي‌دهد.

۲- تحليل جامعه اسلامي سده ميانه برمبناي جامعه مدني: 
 جامعه مدني مفهومي مدرن كه از لايه ميانه يك اجتماع به مثابه حلقه وصل حكومت و مردم، سخن مي‌گويد. همچنين حوزه يا فضاي اجتماعي است كه در آن افراد و گروه‌هاي سياسي و غيرسياسي با يكديگر وارد كنش متقابل مي‌شوند و زندگي اجتماعي خود را سامان مي‌‌بخشند. اين تعريف معطوف به ساخت جوامع مدني كه در استقلال از حكومت، افراد و نهادها به هدايت و خودآگاهي اجتماعي از يك‌سو و تاثيرگذاري بر حكومت از سوي ديگر اقدام مي‌كنند. از اين چشم‌انداز، فيرحي به بازانديشي بنيان‌هاي اجتماعي جهان زيست اسلامي، پس از فوت پيامبر اسلام اقدام مي‌كند. حكومت مدينه با حضور پيامبر، رهبري كاريزماتيك را در راس حكومت خود داشت. با فوت پيامبر، بحران جانشيني به وجود آمده، نقش نخبگان اجتماعي به مثابه نيروهاي تاثيرگذار در جامعه پُررنگ مي‌شود. اين طيف از نيروهاي اجتماعي در زمان خلفاي راشدين، از صحابه پيامبر و همنشينان او در تصميم‌سازي‌هاي سياسي تشكيل مي‌شدند. از اين‌رو هم در ميان توده‌هاي مردم جايگاه بسزايي داشتند و هم خلفا در امور سياسي، آنان را طرف مشورت خود قرار مي‌دادند.
 فيرحي اين نقش اجتماعي و سياسي گروه «اهل حل و عقد» را به عنوان لايه مياني و مستقل از حكومت تصور مي‌كند كه وجود آنها، مانع از خودرايي و استبداد در حكومت مي‌شده است. شواهد تاريخي بسياري از اين افراد وجود دارد كه مانع خودرايي حاكم يا سدي محكم بر انحراف جامعه و حكومت از اهداف اسلامي خود شده‌اند. اين طيف از نخبگان تاثيرگذار در اواخر قرن اول و در نتيجه شدت يافتن بحران‌هاي سياسي در ميان مسلمانان رو به افول مي‌گذارند. فيرحي بر اين باور است، وجود افرادي با ويژگي‌هاي علمي ناشي از همنشيني با پيامبر، آنان را متفاوت از ديگر اقشار جامعه كرده است. اين افراد با وجود برآمدن بحران جانشيني در حكومت، توانستند حكومت را بدون پيامبر تداوم بخشند و قدرت آن را تثبيت كردند. تا زمان خليفه سوم، نقش هدايتي در تثبيت قدرت، توسط اين افراد ادامه داشت؛ اما با كشته شدن بسياري از اين افراد در ميدان فتوحات اسلامي، اين نقش به افرادي با عنوان تابعين داده مي‌شود. تابعين افرادي با همان نقش صحابه بودند؛ با اين تفاوت كه اينان به جاي همنشيني با پيامبر، صحابه را درك كرده بودند. حضور اين افراد در مقام نيروهاي اجتماعي تاثيرگذار حل و عقد، فرصت سربرآوردن نزاع‌ها و چالش‌هاي پنهان در لايه‌هاي سياست را ممكن ساخت. شروع اين فرآيند در عصر خليفه سوم عثمان رقم خورد كه به كشته شدن او منجر شد. اوج آن در زمان خلافت امام علي بود. 
 فيرحي معتقد است كه با شهادت امام علي، افراد قدرتمند اجتماعي كاسته مي‌شوند و به تناسب آن نهاد جامعه مدني در مقابل قدرت نيز روبه ضعف مي‌گذارد. يعني با كسب قدرت توسط معاويه، افراد برسازنده جامعه مدني، در مقابل شخصت قوي او ضعيف مي‌شوند. اين ضعف نهادهاي اجتماعي تاثيرگذار، زمينه رشد و نمو خودرايي و استبداد را به سياست وارد كرد. حكومت‌انديشي كه براساس مشورت بنا شده بود؛ در عصر معاويه، تغيير ماهيت مي‌دهد و استبداد را نهادينه مي‌كند. اين امر تا بدان‌جايي پيش مي‌رود كه افراد تاثيرگذار اجتماعي، خود را در دامان قدرت و توجيه‌كننده سياست‌هاي آنان تعريف كردند. فيرحي اين تحول در بافت اجتماعي را زمينه‌اي براي تغيير ماهيت حكومت از خلافت پيامبر به سلطنت موروثي در خاندان اموي مي‌داند. همچنين به نظر فيرحي، ضعف نهاد جامعه مدني، سبب شد تا افراد موثر باقي مانده از نسل گذشته، امكان ايفاي نقش حقيقي خود را پيدا نكنند؛ لذا در جريان حادثه عاشوراي امام حسين(ع)، ضعف نهادهاي مدني تا آن‌جايي رسوخ مي‌كند كه حكم به ناحق بودن جنبش اعتراضي امام حسين(ع)  مي‌دهند؛ يعني ضعف نهادهاي كنترل‌كننده قدرت از يك‌سو و عدم توانايي آگاهي‌بخشي به جامعه از سوي ‌ديگر، موقعيت حاكمي چون يزيد را از طريق استبداد، تحكيم مي‌بخشد. فيرحي، روند استبداد‌ورزي در قدرت اسلامي را از دوره معاويه مي‌داند كه در ساختار حكومت به وسيله دين توجيه و نهادينه شد.

 ۳- نتيجه‌گيري: 
 مرحوم فيرحي در طرح‌واره فكري خود تلاش كرده كه در ميانه اصالت و معاصرت راه جديدي باز كند؛ روندي كه با بهره‌گيري از بينش‌هاي جديد در جهان معاصر به سراغ سنت و پالايش آن براي زيست در دنياي معاصر مي‌رود. او در خوانش تاريخ و تبارشناسي قدرت در ساخت حكومت اسلامي را به خوبي مورد كنكاش قرار داده است؛ اما در استفاده از توان‌ نظام معرفتي سنتي براي زيست در دنياي جديد با سوال‌هاي بسياري روبه‌رو است. استاد مرحوم دكتر داود فيرحي از انديشمندان تلاشگر عرصه فكر و دانايي در ايران معاصر بود كه مرگ نابهنگام او خسارتي بزرگ براي حوزه فكر و انديشه بود. طرح‌واره فكري او، داراي دو بعد بود؛ از يك‌سو درصدد خوانش تاريخ براي واكاوي بسترهاي برسازنده نظام معرفتي در همراهي با قدرت است و از سوي ديگر به دنبال واكاوي نظام دانايي تنظيم‌كننده مناسبات سياسي و اجتماعي است. فقه و بسترهاي تاريخي شكل‌دهنده آن، طرح‌واره فكري فيرحي در كشاكش اصالت و معاصرت است. پرداختن به استبداد، آسيب‌شناسي اين طرح‌واره براي گذار به سوي دنياي جديد با اندوخته‌هاي گذشته است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها