• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۳ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 16 -
  • ۱۴۰۰ سه شنبه ۲۵ آبان

امكان و امتناع نوانديشي فقاهتي

عباس نعيمي جورشري جامعه‌شناس

اگر بپذيريم كه سنت تفكر در ايران چندين تكيه‌گاه دارد و يكي از آنها حوزه است، آنگاه مي‌توان اين پرسش را مطرح كرد كه انديشه در اين نهاد قديم، چه سرنوشتي بر خود ديده است. براي پاسخ به اين پرسش مي‌توان فاعلان امر را رديابي و واكاوي كرد كه كدام حوزويان به انديشيدن به مثابه توليد دانايي پرداخته‌اند. اين‌گونه مي‌توان نشان داد مرحوم داود فيرحي از چنين مختصاتي برخوردار بوده است. در اين راستا محورهاي زير قابل تامل است: 

۱. انديشه تابعي است از نهادهايي سپهرساز كه به توليد عناصر نو يا بازتوليد عناصر پيشين مشغولند. نهاد اسلامي اين رده، حوزه علميه بوده كه جايگاه تاريخي خاص خويش را رقم زده است. حضور طيف‌هاي متعدد تفكر در آن سبب شده مواضع متغير تاريخي در بستر آن رقم بخورد. مواجهه اين نهاد كهن با دستاوردهاي جهان جديد نيز چندگونه بوده است. آنچنان كه امواج انديشگاني دوره معاصر همچون قانون طبيعي، آزادي مدني، شهروندي، ديوان سالاري، عقل خودبنياد و مساله تكنولوژي و... به تمايز ديگري درون حوزويان منتهي شده است. شاخه‌اي از اين جماعت، ضمن پايداري بر طريق فقاهت به هستي‌شناسي روشنفكري و نتيجتا روشنفكران ديندار و نوانديشي مذهبي نزديك شدند. داود فيرحي از اين زمره بوده‌ است.
۲. تفكر به مثابه مفهوم‌سازي پيرامون مساله‌اي معين، هادي اين مقال خواهد بود كه مساله فيرحي بازشناسي شود. اين مساله از قِبل آثار و آراي او قابل تشخيص است. آنچنان كه مي‌توان در مركزش اين مساله را مفهوم شناسي كرد: توانمندي فقه در مواجهه با امواج جديد فرهنگ جهاني! اين‌گونه مساله فيرحي از يك‌سو نيازهاي جهان جديد است كه با حقوق طبيعي و قراردادهاي نوين اجتماعي معلوم مي‌گردد و ازسوي ديگر بهينه‌سازي فقه را درنظر دارد تا پويايي خويش را در مديريت چالش‌هاي متاخر، به نمايش بنهد، بلكه تفسيري متمايز از نحله سنتي ارايه دهد. فقه را در ترادف اخلاق بنشاند و بر تمايز فقه - اخلاق، خط ابطال نهد.
۳. مساله‌يابي فوق سبب مي‌شود كه متفكر در تمايز با پاسخ‌هايي قرار گيرد كه «ديگران» طرح نموده‌اند. اين‌چنين است كه فيرحي در عين حوزوي بودن از حوزه فراتر مي‌رود. در عين نوانديشي ديني، به روشنفكران ديندار نمي‌رسد. در عين ايران‌گرايي مدني از منتقدان ايران شهري مي‌گردد. اين وجوه تمايز بيانگر قدمگاه نظري متفكر است اگرچه اين قدمگاه خود محل ترديد و نقد بوده است. ساحت سخن اين متفكر به دين تعلق مي‌گيرد كه در موضعي درون دستگاهي تلاش به ارايه پاسخ دارد. بناست از رقبا پيشي گيرد، در متن دين پرچم بر افروزد و در عرصه عمومي پيام‌دار گردد.
۴. اين ترسيمي از «نوانديشي فقاهتي» كه در گزاره‌‌هايي تجلي دارد. اين پازل ايضا عيار تمييز انديشه مي‌دهد از جمله مشروعيت، دولت، انديشه سياسي، دانش و انديشه اسلامي. به نظر مي‌رسد مي‌توان حداقل از اين چهار مولفه به عنوان ستون‌هاي سقف تفكري نام برد كه نوانديشي فقاهتي ناميده مي‌شود. فيرحي در اين ريشه‌‌يابي تاريخي همچون كوششي است مستمر تا نشان دهد مشروعيت حكمراني در گرو آراي عمومي شدني است فلذا به عقل جديد نزديك شود. كوششي است مستمر تا نشان دهد آشتي فقه و دموكراسي محتمل است فلذا گذر از يكي به نفع ديگري را منتفي بداند. كوششي است مستمر تا نشان دهد دولت و ملت در مختصات مشروطه و انگاره‌هاي علامه ناييني گريزي است از بن‌بست‌هاي محتمل عملي. كوششي است مستمر تا نشان دهد دانش و انديشه اسلامي نه منحصر به مفاد نظري بلكه مقامات عملي دارد كه از قضا در دستگاه فقه، اثر عامه مي‌نهد. اين‌چنين قطعات پازل فيرحي در مقام نوانديشي فقاهتي برساخت مي‌شود تا مشخصا از مجتهد شبستري، عبدالكريم سروش و سيدجواد طباطبايي راه جدا نمايد.
۵. مساله فيرحي اگرچه خود مولفه‌سازي مي‌نمايد كه گامي است به پيش اما در گسترش افق‌هاي نظري هماهنگ با پديدارهاي كنوني كمتر توفيق داشته است. جامعه‌شناسي فرهنگي ايران بيانگر خطوط تغييراتي است كه زيست فقاهتي عامه را در مرتبه‌اي متفاوت‌ از ادوار پيشين نشان مي‌دهد. تحولات تكنولوژيك، كوچك شدن سبد خانوار، مساله اشتغال، سرانه تحصيلات، بحران‌هاي زيست‌محيطي، گسل‌هاي چند سطحي اعتماد اجتماعي و... ترديد‌هاي جدي در انگاره‌هاي فيرحي ايجاد مي‌كند اگرچه نمي‌توان آنها را مردود شمرد. 
در يك جمع‌بندي به نظر مي‌رسد اين موفق بودن پروژه مرحوم داود فيرحي تابعي است از رنگارنگي ساحت فرهنگ در تنوع اقليم و جغرافياي ايران. تنوعي كه در آينه‌هايي چند نمود دارد. تمايزات بافت شهري و روستايي، اسلوب‌هاي رفتار محله و طايفه، متدهاي هم‌ خواهي سطوح كلان و خرد، قشري‌گري آييني، معرفت ديني در مناطق و فشار حاشيه گفتماني و جابه‌جايي با متن، نمونه‌هايي از اين دست است. مساله فيرحي براي انساني مقلد و ديندار در مرزهاي سنت راهگشايي مي‌نمايد تا حيات اجتماعي‌اش را اين‌بار در حدود جهاني بازخواني نمايد. دستگاه نظري فيرحي يك «امكان» است براي بازخواني فقه در سپهر مدرن.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها