10 روز از ريزش تونل 42 معدن زغال سنگ «طزره» گذشته، جسد ميلاد روشنايي و سيد اصغر افضلي؛ كارگراني كه زير آوار كارگاه 13K معدن طزره جان دادند، روز جمعه به دست خاك سپرده شد و همكاران معدنكارشان ميگويند سرماي خاك و سرماي ثانيهها، كمك ميكند داغي اين درد؛ درد فقدان يك فرزند، يك همسر، يك پدر، زودتر سرد شود . درد مشترك كارگران معدن زغالسنگ، همين است؛ بيشمار خاطره تلخ از جا ماندن و جان دادن يك معدنكار زير آوار زغال و سنگ . نميشود از حوادث معدن زغالسنگ گفت و يادي از «زمستان يورت» نكرد؛ امدادگران معدن زغالسنگ؛ كارگران استخراج كه به واسطه تجربه، داوطلب امدادرساني در حوادث معدن ميشوند، خاطره مشتركشان، آن زخم عميق پشت نگاهشان، مشاهدات بعد از انفجار معدن زغالسنگ«زمستان يورت» است . وقتي از يحيي شهمرادي؛ يكي از كارگران استخراج زغالسنگ كه هميار پيدا كردن اجساد ميلاد و سيد اصغر افضلي بود پرسيدم چرا «زمستان يورت»و جسدهايش، ياد همه مانده و ميماند؟ كمي مكث كرد و انگار با خودش حرف ميزد، «زمستان يورت، يك كشتار واقعي بود، كشتنشون اونا رو.»
10 روز از ريزش تونل 42 معدن زغال سنگ طزره گذشته، جسد ميلاد روشنايي و سيد اصغر افضلي، روز جمعه به دست خاك سپرده شد و تا امروز، پيمانكار ميلاد و سيد اصغر، مثل يك شبح، نامرئي و خاموش است . پيامكهاي كارگران هميشه گمنام «طزره» را روي صفحه گوشي تلفنم ورق ميزنم؛ جملههايي كه ميتواند حادثه طزره را، شانه به شانه «زمستان يورت» پيش براند: «..... روز جهاني كارگر، روز 11 ارديبهشت، همان روز حادثه ريزش كارگاه 13K، مديرعامل شركت زغال سنگ البرز شرقي، يك پيام تبريك براي همه كارگران فرستاد، اما زير پيام نوشته شده بود كه هر قسمت ازتونل يا كارگاهها، بنا به تشخيص مسوول آن بخش، فعال خواهد بود...... اغلب كارگاهها و اغلب تونلهاي معدن، به پيمانكار اجاره داده شده. به همين دليل، روز جهاني كارگر، اغلب كارگران، مشغول به كار بودند....... نيروهاي قرارداد معين (شركتي) در صورت اشتغال در روز جهاني كارگر، مزدي معادل اضافه كاري ميگيرند اما نيروهاي پيمانكاري، موظف به كار در تمام ايام سال هستند و هيچ مزاياي اضافهاي هم دريافت نميكنند..... تونل 42 در اختيار پيمانكار بود..... ميلاد و سيد اصغر، كارگران پيماني تونل 42 بودند...... مسوول ايمني شركت معادن البرز شرقي، چند بار به پيمانكار بابت ناامني كارگاه 13K و خطر ريزش سقف كارگاه هشدار داده بود و اين كارگاه اجازه فعاليت نداشت..... ميلاد و سيد اصغر، مجبور به كار در كارگاه 13K بودند چون نيروي پيمانكاري بودند......»
ابراهيم ميرحسيني؛ كارگر استخراج معدن زغالسنگ طزره، جسد ميلاد و سيد اصغر را پيدا كرد . بعد از 6 روز پيكور زدن و حفر كردن در عمق آواري كه نبايد ميريخت و نبايد ميكشت.... كمي به نيمه شب مانده كه با ابراهيم حرف ميزدم، مصادف با همان زماني كه جسد سيد اصغر هم؛ كمي دورتر از جسد ميلاد، از لابلاي سياهي آوار زغال؛ پيدا شد و مثل گمشدهاي خيلي دور از دست كه حالا چه شوقي به مصاف اين همه چشم انتظاري ميآيد.... ابراهيم همين حال را داشت.... وقتي مطمئن شد اين توده نرم مقابل مته پيكور، جسم بيجان يك انسان است؛ با همان ماسكي كه بر صورت داشت، همانطور كه در شيب 60 درجه و در سرازيري منتهي به چاههاي زغال، معلق مانده بود، براي نفر همراهش فرياد زد: «نتيجه داد ...... نتيجه داد ......»
چند سال سابقه استخراج زغال سنگ دارين؟
20 سال. 41 سالمه. از 20 سالگي رفتم معدن.
در چند عمليات امداد معدنچيان شركت كردين؟
7 عمليات.
بدترين عمليات از بابت تعداد اجساد، چه حوادثي بود؟
انفجار معدن زمستان يورت؛ ارديبهشت 1396
خاطره مشترك همه امدادگران معدن، انفجار زمستان يورته. چرا؟ وقتي در خاطراتتون ميگردين، چرا «زمستان يورت» انقدر پررنگه؟
در اون حادثه، 43 نفر از همكارامون رو يك جا از دست داديم.
چطور از انفجار معدن باخبر شدين؟
يكي از همكارام تلفن زد، پرسيد نرفتي؟ كجا؟ گفت يورت منفجر شده، چند نفر زخمي شدن، كشته داده. خبر دادم كه من آمادهام. رفتم سمت معدن.
تصويري كه از اولين لحظات ورود و بعد از باز كردن راسته تونل يادتون مونده.....
همهچيز متوقف شده بود. همهچيز رو از دست داده بوديم. كل تونل قيچي شده بود. پيشنهاد دادم تونل رو دور بزنيم. وقتي تونل رو دور زديم، وقتي از فرعي، وارد راسته تونل شديم، به اولين گروه جنازهها رسيديم؛ 20 نفر؛ 20 جسد سوخته. موج انفجار و حرارت آتش همهشون رو سوزونده بود.
چقدر با كانون انفجار فاصله داشتن؟
حدود 60 متر. همه اونايي كه زمان انفجار، توي راسته تونل بودن، سوخته بودن.
قابل شناسايي بودن؟
از نظر من نه.
باقي 43 جسد رو چطور پيدا كردين؟
از فاصله 100 متر تا انتهاي تونل، بر اثر شدت انباشت گاز متان منفجر و تخريب شده بود. در فاصله 60 متري يك آوار مهيب بود. 20 نفر، اينطرف اين آوار سوخته بودن، 23 نفر، اونطرف آوار مرده بودن. از اين 23 نفر، 9 نفر، امدادگر بودن. باقيشون زمان انفجار، داخل تونل مشغول كار بودن كه بر اثر موج انفجار و ضربات از بين رفته بودن.
جسدها سالم بودن؟
تكه تكه نبودن. غير از همون 20 تايي كه سوخته بودن...
تا چند وقت بعد از عمليات امداد، تصاوير زمستان يورت جلوي چشمتون بود؟
تا 60 روز افسردگي شديد داشتم. زندگي برام سخت شده بود. وقتي يك همكارت كشته ميشه، حال خودت رو نميفهمي. وقتي دست يا پاي همكارت ميشكنه، انگار دست و پاي خودت شكسته. حالا 43 همكارمون رو يك جا از دست داده بوديم. 43 جسد؛ جسدهايي كه سوخته بودن و حتي نميتونستي تشخيص بدي كه آيا اين علي بود، آيا اين نقي بود، آيا اين غلام بود، آيا اين حسين بود؟ درد زمستان يورت، اصلا قابل گفتن نيست. تا 60 روز شب سرم رو روي بالش ميگذاشتم و تا صبح گريه ميكردم كه چراچنين اتفاقي افتاد؟
چطور تونستين زمستان يورت رو پشت سر بگذارين؟
داروي اصلي، گذشت زمان بود. فقط گذشت زمان ميتونست تصاوير زمستان يورت رو از ذهنت پاك كنه و هنوز هم اون تصاوير از ذهنم پاك نشده. هر حادثهاي كه توي معدن اتفاق ميافته، حادثه طزره، پنجشنبه وقتي جسد آقا ميلاد و آقا سيد اصغر رو پيدا كردم، دوباره خاطره زمستان يورت اومد جلوي چشمم.
چطور از ريزش كارگاه طزره باخبر شدين؟
از نيمه ظهر گذشته بود. توي تونل 35 مشغول كار بودم كه اومدن و خبر دادن كارگاه 13 K تونل 42 قيچي شده. رفتم داخل كار و ديدم كه كل كارگاه رو از دست داديم.
چقدر با تونل 42 فاصله داشتين؟
كمتر از 20 دقيقه.
از ريزش كارگاه هيچ صدايي نشنيدين؟
نه. انفجار كه نبود. ريزش بود، موجي نداشت كه صدايي داشته باشه. حتي تا فاصله 300 متري هم كسي با خبر نشده بود. كسي فهميد كه از بقيه به كارگاه نزديكتر بود.
يعني اگه اون كارگر هم نزديكشون نبود، ممكن بود تا آخر ساعت كار، هيچ كسي باخبر نشه؟
بله. ريزش همينه. اگه كسي جلوي ورودي هواي تونل نبود، متوجه ريزش نميشد چون صدايي نداشت. ريزش ناگهاني اصلا خبر نميكنه. داري كار ميكني كه يك دفعه، كارگاه قيچي ميكنه و مياد پايين و تموم.
وقتي وارد تونل 42 شدين، حدستون چي بود؟ پيدا كردن زنده يا مرده؟
يك سال قبل دو تا از عزيزان ما گرفتار ريزش كارگاه شدن. مسير ورود و خروج كارگاه بسته شد و دو تا معدنچي، زير آوار حبس شدن. بعد از 9 ساعت رسيديم به محل تخريب و ريزش. هر دو سالم بودن. در حادثه تونل 42 طزره هم اميدوار بودم كه ميلاد و آقا سيد رو نجات بدم. اولين روزي كه وارد تونل شدم تا 12 ساعت داخل تونل بودم و راههايي رو امتحان ميكردم كه بتونم نجاتشون بدم.
تونل 42 بعد از ريزش كارگاه چه شرايطي داشت؟
تونل سالم بود. ما تونل رو از دست نداده بوديم. كارگاه رو از دست داده بوديم. كارگاه 13K يكي از كارگاههاي تونل 42 بود.
يعني شما از راسته تونل وارد شدين و بايد داخل حفرههاي زير زميني ميرفتين تا از ديواره حفرهها به كارگاه برسين.
اون حفرههاي زيرزميني، راه «نفررو» به سمت كارگاههاست. از راسته تونل كه همون تونل مادر بود، هيچكس چيزي نميديد. داخل كانال نفررو، حفره كارگاههاست؛ كارگاه به طول 100 متر، يا 105 متر، يا 160 متر، يا 180 متر. طول كارگاه 13K، 70 متر بود. 25 متر از بالا و 20 متر از پايين كارگاه، سالم بود. بين اين فاصله، حدود 40 متر تخريب شده بود.
و زمان ريزش كارگاه، فقط ميلاد و سيد اصغر اونجا كار ميكردن؟
بله. فقط همين دو نفر اونجا مشغول كار بودن.
چقدر طول كشيد تا به محل تخريب رسيدين؟
كمتر از يك ساعت. كارگاه از سر بونكر (چاهي براي ريزش زغال استخراج شده) تخريب شده بود. انتظار اين حجم تخريب رو نداشتيم. تخريب كارگاه 13K بدترين نوع تخريب بود. كل كارگاه، همزمان فرو ريخته بود.
ابعاد اين كارگاه چقدر بود؟
طول كارگاه 70 متر بود، ضخامت زغال حدود 2 متر بود. 52 متر، قابل برداشت بود. ميلاد و آقا سيد، حدود 11 متر پيشروي داشتن. 11 سيكل 80 سانتي برداشت كرده بودن كه كارگاه تخريب شد.
يعني به اندازهاي كه حدود 11 متر از درازاي زغال برداشت شده و فضا خالي شده بود؟
بله .
و كل اين 11 متر فضاي خالي روي سرشون خراب شد؟
متاسفانه بله.
چطور به جسدها رسيدين؟
سركارگر هر روز صبح به كارگر ميگه از كدوم نقطه شروع به كار كنه. مثلا ميگه از 25 متري كارگاه، شروع به كار كنه. اگر اين كارگاه تخريب بشه، ما بايد به درازاي حداقل 25 متر پيشروي كنيم تا به محل احتمالي حبس كارگر برسيم. گزارشي كه به من دادن نشون ميداد كه ميلاد و آقا سيد، 11 متر پيشروي داشتن. گزارش 6 ماه اخير همين كارگاه رو نگاه كردم كه ببينم ميانگين برداشت روزانه زغالشون چقدر بوده. ميلاد و آقا سيد بهطور ميانگين روزانه 15 متر تا 17 متر و گاهي تا 20 متر زغال كنده بودن. يعني نقطه شروع جستوجو، بايد بعد از 15 متر تعيين ميشد. ولي رسيدن به نقطه شروع 15 متر هم خيلي سخت بود چون كل كارگاه رو از دست داده بوديم. متر به متر پيشروي، سخت بود علاوه بر اينكه فشار آوار هم خيلي زياد بود. روز ششم، وقتي بعد از 100 متر حفاري و 1000 متر آواربرداري، استاد خودم كه الفباي استخراج رو به من ياد داده بود، وارد تونل شد و حجم تخريب رو ديد، گفت ابراهيم، اين تخريب خيلي سخته. همين بود كه مجبور شديم سه نوبت، تونل موازي حفر كنيم. حداقل 100 متر بغلتراشي كرديم چون شدت ريزش خيلي زياد بود.
از ورودي كارگاه، چه آواري رو بايد كنار ميزدين تا راه پيشروي باز بشه؟
هر كارگاه استخراج، يك راهروي نفررو داره با قطر 80 سانت در يك متر، 80 در 120 سانت يا 80 در 140 سانت؛ به اندازه رد شدن يه آدم. اين راهروي نفررو، جلوتر از كارگاهه و مقاومتره. از اين ورودي نفررو، ميرسي به لايههاي كارگاه و ميري داخل. مشابه راهروي نفررو، راهروي زغالريز كارگاهه. كارگر، زغال استخراجشده رو از اين راهروي زغالريز، ميريزه پايين، توي بونكر. وقتي ميگيم كل كارگاه 13K رو از دست داديم، يعني از سر راهروي نفررو تا خروجي كارگاه رو از دست داديم.
با درازاي 70 متر.
بله .
يعني شما براي پيشروي بايد راه نفرروي جديد حفر ميكردين كه بتونين توي اون مسير جلو برين؟
بله. ما بايد به موازات كارگاه تخريبشده، كانال ميزديم كه وارد آوار بشيم. 70 ساعت اول، دو تا كانال به درازاي 25 متر كنديم؛ يك كانال كوچكتر كه به نتيجه نرسيد. يك كانال بزرگتر كه باز هم به نتيجه نرسيد. كانال سوم، ما رو تا نزديك آوار رسوند. از نزديك آوار پيكور زني رو شروع كرديم.
شما جلوتر از بقيه بودي؟
بله. جلوتر از بقيه بودم. پيكور ميزدم تا به جسدها رسيدم.
چطور جسد رو پيدا كردين؟
بايد حفره كوچيك حفاري ميكرديم؛ ابعاد 80 در 80 سانت كه توي شيب 60 درجه، آوار پشت كارگاه به سمت ما هجوم نياره. با همون حفرههاي 80 در 80، به كمر ميلاد رسيدم.
جسد سالم بود؟
آره سالم بود. فقط بر اثر 6 روز زير آوار موندن آسيبديده بود. خيلي نگران بودم كه سر و گردن و دستش از فشار و ضربه آوار آسيب ديده باشه كه اينطور نبود.
با اونچه از حجم آوار كارگاه ديدين، آيا ميلاد و آقا سيد در لحظه ريزش سقف فرصت فرار داشتن؟
اصلا. آوار و محل جسدها به ما نشون داد كه هيچ حركتي ممكن نبوده. اگر به سمت تخريب يا جرز يا استحكامات سازه كارگاه فرار ميكردن، به اين سادگي نميتونستيم جسدشون رو بيرون بياريم. جسد ميلاد و آقا سيد، جايي بود كه انتظارش رو داشتيم؛ ميلاد در زمان ريزش كارگاه، مشغول اره كردن چوب بوده چون اره توي دستش بود. آقا سيد هم مشغول پيكور زدن بوده. هر دو به فاصله يك متر تا يك و نيم متر از هم افتاده بودن. حتي يك دقيقه هم فرصت فرار نداشتن. توي يك دقيقه، خيلي ميتوني فرار كني.
فكر ميكنين وقتي سقف به مرحله ريزش رسيده، متوجه شدن؟
شايد به اندازه ثانيهاي. اين نظر شخصي منه. زمانشون انقدر كوتاه بوده كه تا متوجه ريزش سقف شدن، رفتن زير آوار.
بيرون آوردن جسدها راحت بود؟
بيرون آوردن ميلاد يك ساعت و نيم طول كشيد.
چون بايد اين حفره 80 در 80 بزرگتر ميشد؟
بله. و اين حفره بايد با احتياط خيلي خيلي بيشتر بزرگتر ميشد چون حجم آوار بيش از حد بود. آوار اين كارگاه، بدترين نوع آوار بود؛ سنگ بزرگ نبود كه جلوي حفره رو بگيره. آوار نرمي بود كه آواربرداري رو خيلي سخت ميكرد. خطر حمله آوار هم به همين دليل خيلي زياد بود چون ما توي شيب 60 درجه مشغول حفاري بوديم و آوار به سمت ما سنگيني ميكرد.
پس زير پاي شما در زمان پيكور زدن خالي بود و شما با خطر سقوط مواجه بودين؟
بله.
وقتي جسد ميلاد رو خارج كردين مشغول جستوجو براي جسد آقا سيد شدين؟
بعد از اينكه جسد ميلاد رو بيرون آورديم، به نيروي كمكي گفتم بايد از همين نقطه شروع كنيم تا به آقا سيد برسيم. بيشتر از 4 ساعت پيكور زدم تا به جسد آقا سيد رسيديم.
ميلاد شاگرد آقا سيد بود؟
پيكور چي از پايين كارگاه به سمت بالا پيكور ميزنه. حفره ميكنه و زغال رو ميخوره (كندن زغال)، شاگردش چوب ميبره و به سقف بالا سر پيكورچي چوب ميزنه كه سقف ريزش نكنه. همون جايي كه جسد ميلاد رو پيدا كرديم، اره و كلنگ هم پيدا كرديم. حدس ما درست بود؛ آقا سيد، پايين پاي ميلاد مشغول پيكور زني بوده. گزارش كارگاه رو نگاه كرديم و پرسيديم پيكور چي چند متر از چوب زن (كارگر نصاب تكههاي چوب) جلوتر بوده؟ گفتن معمولا 4 متر. اين فاصله هم طبيعي بود چون اگه فاصلهشون بيشتر بود، سقف ريزش ميكرد. ما هم در فاصله كمتر از 3 متر به آقا سيد رسيديم.
جسد آقا سيد هم سالم بود؟
هردوشون سالم بودن. فقط ريزش آوار بيش از حد بود ولي بدن هر دوشون، درجا زير اون آوار نرم اوليه مونده بود.
شما جسدها رو پيدا كردي. خودت هم طناب پيچشون كردي؟
نه ديگه. بايد تيم كمك ميكرد. حتي براي بيرون آوردن آقا سيد كمك لازم داشتم. بايد چند نفري روي زمين ميكشيديمش.
سه روز از پيدا شدن جسد ميلاد و آقا سيد گذشته. حال خودتون خوبه؟
خوشحالم كه تونستم خانوادهشون رو از چشمانتظاري جنازهشون در بيارم.
چشمانتظاري جنازه معدن خيلي سخته؟
خيلي سخته. خانواده هي مياد بهت ميگه چي شد؟ پيدا كردي؟ رسيدي؟ يكي از شبا كه از تونل بيرون اومدم، يكي از اقوامشون اومد، به من گفت: «من توقع زيادي ندارم. فقط جنازهمو ميخوام.» ببين چقدر اين حرف سنگين بود.
شمردي كه توي اين 20 سال، چند تا جنازه از معادن زغال بيرون آوردي؟
20 تا از زمستان يورت. يكي از معدن قزوين. 6 نفر از معدن كلاري، 2 نفر از معدن طزره.
مرگ معدنكار عادي ميشه؟
هيچوقت.
شما 29 تا جنازه از معدن زغال بيرون آوردي. هر بار كه خبر حادثه معدن رو ميشنوي، توي مسيري كه ميري به سمت تونل، خودت رو براي چه تصويري آماده ميكني؟
هر بار به اميد نجات ميرم نه براي پيدا كردن جنازه. من دنبال جنازه نيستم.
فكر ميكني سالها بعد، وقتي يك روزي خواستي خاطرهاي از درد كارگر معدن زغال سنگ تعريف كني، كدوم تصوير به يادت مياد؟
.... زمستان يورت..... وقتي بعد از 72 ساعت بيخوابي و حفاري شبانهروزي، رسيدم به 20 متر جا، جايي كه 20 تا جنازه، مثل گلهاي كه ماشين بهشون زده، هر كدوم يك طرف پرت شده بودن، يكي اينطرف، يكي اونطرف....