از كجا آغاز بايد كرد؟ (۱)
عباس عبدي
مسائل خوزستان به نقطهاي رسيده كه همه اتفاق نظر دارند؛ حق متوجه مردم است. هر چند به نظر بنده نيازي نبود كه فرياد مردم بلند شود تا مسوولان امر متوجه اين حق شوند. خوشبختانه آقايان، بدون استثنا سفرهاي زيادي به خوزستان ميكردند و وضع آنجا را ميديدند. براي فهم مشكلات مردم حتي نيازي نبود پاي درددل آنان بنشينند، كافي بود نگاهي به ظاهر و سر و روي خرمشهر كنند تا متوجه عمق ماجرا شوند. اينكه ميگويند رنگ رخساره نشان ميدهد از سِرِّ ضمير؛ در اينجا كاربرد دارد. اگر سهدهه پس از جنگ به خرمشهر و آبادان وارد شويم و همچنان آثار جنگ و خمودگي چهرهها در آن ديده شود و از ميراث گذشته آن فقط تعداد زياد نمايندگان مجلس آن، باقي مانده باشد (اين شهر سه نماينده در مجلس دارد) و هيچ نشان مثبت ديگري در آن نبينيد، در اين صورت واضح بود كه ماجرا چيست؟ من هميشه در اين فكر بودم كه حتي اگر حقوق مردم آنجا را هم توجه نميكردند، باز هم كوشش براي زدودن آثار جنگ يك الزام و ضرورت بود، حال چگونه چنين چيزي انجام نشده است، پرسش مهمي است. اگر گزارشهاي فساد در منطقه آزاد خرمشهر اعلام و رسيدگي ميشد كل ماجراي خوزستان براي همه روشن ميشد. اصلا مساله براي آقايان روشن بود؛ مگر ممكن است در حكومتي كه براي گرفتن اجازه نشر كتاب، واژه واژه كتابها به دقت خوانده و معناي محتمل آن شكافته و طعم آن مزه ميشود، از بي آبي يا وضعيت خوزستان بيخبر باشند؟ اكنون كه صداي اعتراض خوزستانيها درآمده است، ميتوان پرسيد كه چه بايد كرد و از كجا بايد آغاز كرد؟ سعي ميكنم كه در پاسخ به اين پرسش نكات اصلي و ريشهاي مورد نظرم را طي چند يادداشت تقديم كنم. مساله اين است كه آيا خوزستانيها يكشبه متوجه مشكلات خود شدهاند و راه اعتراض را پيش گرفتهاند؟ آيا پيشتر معترض نبودهاند؟ مگر ممكن است؟ اگر اعتراضي كردهاند چرا شنيده نشده است؟ يا اگر اعتراض كردهاند پس چرا عمل نشده است؟ از چه طريقي اعتراض كردهاند؟ آيا اعتراض آنان با واكنش منفي امنيتي مواجه شده است؟ شيوههاي مدني و ممكن اعتراضي آنان كه در دسترس و مجاز بوده كدام است؟ در پاسخ ابتدا به دو نمونه نمايندگان مجلس و رسانهها ميتوان اشاره كرد.
۱- مگر نه اينكه مردم خوزستان 18 نماينده در مجلس دارند، و صدها نماينده در شوراي شهر و چند نماينده در مجلس خبرگان. پس چرا اين نمايندگان كه بايد صداي قانوني اين مردم باشند و مطالبات آنان را به صورت مدني و قانوني پيگيري كنند تا كارد مشكلات به استخوان مردم نرسد در اين ماجراي اخير حضوري ندارند؟ پاسخ اين است كه آنان براي انجام اين وظيفه انتخاب نشدهاند، و اصولا با ايده درد مردم بيگانه هستند، چون از دل رقابتي آزاد و نمايندگي واقعي بيرون نميآيند. تا هنگامي كه مردم نتوانند نمايندگان واقعي خود را در ساختار حقوقي و سياسي داشته باشند؛ صداي اعتراض آنان از تريبونهاي سياسي و حقوقي بازتاب پيدا نميكند، و كسي نخواهد بود كه حقوق مردم را پيگيري و به نتيجه برساند، در نتيجه مردم بيدفاع شده و اقدام موثر و ملموس حقوقي و سياسي نميتوانند انجام دهند. اين وضع ادامه پيدا ميكند تا هنگامي كه زخم مشكلات، عفونت ميكند و سراسر بدن را فرا ميگيرد و هيچ آنتيبيوتيكي درد آن را آرام نميبخشد و عفونت را خشك نميكند. اگر خوزستان نمايندگان واقعي داشت اجازه نميدادند كه ۳۰ سال پس از جنگ چنين وضعي در آنجا حكمفرما باشد. پرسشي كه حكومت بايد از خود بپرسد اين است كه اكنون در خوزستان با چه كسي طرف است؟ با مردمي كه فاقد نمايندگي حقوقي هستند؟ يا سران عشاير و طوايف، يا نهادهاي مدني مثل شوراها، يا احزاب، يا سنديكاها و ...؟ بله، هنگامي كه هيچ گونه نمايندگي كردن را براي مردم به رسميت نشناسيم، نتيجه همين خواهد شد كه هر گونه اعتراض به درگيري و تقابل منجر شود. نمايندگيهاي موجود نماينده و حلّال مسائل مردم نيستند و قادر به نمايندگي مطالبات مردم نميباشند، زيرا آنان از خلال فيلتر نظارت استصوابي بيرون آمدهاند و نه از رقابت واقعي مردم. به همين دليل آنان بخشي از مساله هستند و نه بخشي از راهحل. در نتيجه آنان در اين ماجرا غايب هستند و جرات حضور در ميان مردم را ندارند. بايد در تهران و در مجلس دنبال مسدود كردن فضاي مجازي باشند و نه تامين آب و برق و شغل براي مردم. آنان بايد مطالبات ولينعمتان خودشان را پيگيري كنند، اين ولينعمتان هر كه هستند مردم خوزستان نيستند. ادامه دارد