اقتدار ايران در افغانستان
عبدالمحمد طاهري
در سفر اخير هياتي از گروه طالبان به تهران، براي نخستينبار ديداري ميان نمايندگان اين گروه با اعضاي گروه مقاومت ملي افغانستان در خاك ايران انجام شد. اين ديدار از سه جنبه اهميت دارد. نخست اينكه اين اقدام شاهدي بر ظرفيت اعمال اقتدار و نفوذ جمهوري اسلامي ايران نه تنها بر طالبان، بلكه بر هر گروهي بود كه بتواند قدرت را در افغانستان به هر شكل و سياقي به دست بگيرد. اين اقدام نشانه اين بود كه ايران نشان داد اگر گروهي بخواهد قدرت را در افغانستان در اختيار بگيرد بايد گروههاي معارض و رقيب را هم در نظر بگيرد. مساله دوم اين است كه طالبان با پذيرفتن پيشنهاد جمهوري اسلامي ايران و موافقت با ديدار با گروههاي مخالف خودش، قصد داشت اجماعي به نفع خود ايجاد كند و به نوعي زمينه مشروعيت براي خود ايجاد كند. طالبان از اين معبر ميخواست به نوعي نشان دهد كه يك حاكميت مشروع است كه حاضر به انعطاف و گفتوگو با مخالفان داخلياش است. نكته سوم اين است كه رسما طالبان حاضر به پذيرش اين شد كه سلطهاش بر خاك افغانستان بدون معارض و بدون رقيب نيست. در كنار همه موانعي كه در سر راه تثبيت قدرت طالبان در افغانستان وجود دارد، از جمله مشكلات درونسازماني و اختلافات دروني طالبان، مشكلات اقتصادي، ناامني، فقر و ديگر مشكلات، مساله مقاومت ملي نيز يكي از موانع مهم در مقابل آنها براي تثبيت و استمرار سلطهشان بر خاك افغانستان است. اين براي طالبان روشن شد كه كساني كه امروز تحتالحمايه ايران قرار دارند كساني هستند كه اگر زماني براي ما مشكل امنيتي براي ما ايجاد كند، ايران از ظرفيتهاي آنها براي فشار به طالبان استفاده خواهد كرد. اين سفر دستاورد چنداني براي گروههاي معارض يا طالبان نداشت. طالبان به صورت جزيي ميتواند روي پذيرش خود توسط جمهوري اسلامي ايران مانور بدهد. معتقدم كه در اين ديدار طالبان به هيچ نتيجهاي با مخالفان نرسيدند. بسيار بعيد ميدانم كه حاكميت طالبان بتواند نسبت به گروههايي كه آنها را قبول ندارند، حساسيتزدايي كند و نقش آنها را كمرنگ كند، مگر اينكه طالبان پيشنهادهاي جمهوري اسلامي را بپذيرند. پيشنهادهاي جمهوري اسلامي ايران نسخهاي خلاصهتر از خواستههاي گروه احمد مسعود و مجاهدين پيشين افغانستان است كه اگر از سوي طالبان پذيرفته شود، ميتواند يك جهش بزرگ در فرآيند سياسي افغانستان باشد. همه گروههاي افغانستان به دنبال اين هستند كه در نخستين گام بدون تنش و تعارض، مشكلات مردم افغانستان را حل كنند، اما تاريخ طالبان نشان داده است كه گروهي نيستند كه تن به مصالحه بدهند و بيشتر قصد دارند باورها و رهيافتهاي خاص خودشان و قرائتهايي كه از حكومتداري دارند به كرسي بنشانند، در اين مسير ممكن است گاهي با برخي گروهها همكاري كنند يا برخي افراد را بازي بدهند، اما نهايتا دنبال انحصار خودشان هستند.
قرائن و شواهد ميداني نشان ميدهد كه طالبان به دليل ميزباني ايران از مخالفانش، چندان به ايران خوشبين نيست. جمهوري اسلامي ايران كماكان همان گروههايي را حمايت ميكند كه بين سالهاي 1996 تا 2001 ميلادي مخالف طالبان بودند. احمدشاه مسعود، زماني بزرگترين جناح نظامي معارض طالبان بود و اكنون پسر او با متحدين پيشين او از حمايت ايران برخوردارند. نبايد اينگونه تصور شود كه سفرهاي طالبان به ايران در دوران مذاكرات دوحه و سفر اخير به تهران، نشانه برگشتن ايران از دوستان قديمي خود در افغانستان است. زماني كه هياتهاي طالبان در دوران مذاكرات دوحه به تهران ميآمدند، هدف اصلي ايران اين بود كه تلاش كند مسير مطمئن براي دور شدن دشمن از جغرافياي ايران ايجاد شود، به هر حال در آن دوران دشمن در خاك افغانستان حضور داشت و در مرزهاي ايران قرار گرفته بود. هميشه رابطه ايران با گروههاي مجاهدين خوب بود، اما با نشستهايي كه با طالبان داشت، ميخواست براي خروج امريكاييها از منطقه زمينهسازي كند و در اين مسير موفق هم شد. من فكر ميكنم كه طالبان اعتقادي به اين ندارد كه جمهوري اسلامي ايران از حكومت اين گروه در افغانستان حمايت خواهد كرد، قطعا آنها هم به روشني ميدانند كه چنين چيزي نيست و هرگز اتفاق نخواهد افتاد.