به جغرافياي خاصي
محدود نيست
تحليل جغرافيايي ويديوها و خبرهاي اعتراضات پس از فوت مهسا اميني نشان ميدهد اين اعتراضات به لحاظ جغرافيايي گسترده و به لحاظ طبقاتي وابسته به تحركات طبقه متوسط است
محمد رهبري
مرگ مهسا اميني در پايان شهريور سال جاري، جرقه يكي از پردامنهترين اعتراضات اجتماعي در ساليان اخير را رقم زد. از زمان آغاز اعتراضات در اواخر شهريور ماه تا اواخر آبانماه، شهرها و استانهاي مختلفي در سراسر كشور شاهد اعتراضات خياباني بودند. در طول 2 ماه گذشته شهرهاي متعددي شاهد اعتراضات بودهاند. فراواني، پراكندگي و تداوم اين اعتراضات بيانگر آن است كه اين جنبش محدود به يك مساله و جغرافياي خاص نيست. از همين رو است كه مطالعه شدت اعتراضات در شهرهاي مختلف ميتواند تصوير بهتري از انگيزههاي اين اعتراضات به دست دهد. فهم دقيق از ميزان اعتراضات در هر شهر و استان ميتواند زمينههاي اجتماعي، اقتصادي، سياسي و فرهنگي اعتراضات را بهتر روشن كند.
با توجه به آنكه امكان جمعآوري اطلاعات ميداني از اعتراضات فراهم نيست، يكي از روشهاي تهيه اطلس جغرافياي اعتراضات، رجوع به اخبار منتشر شده از اعتراضات در شبكههاي اجتماعي است و بر اساس تعداد اخبار منتشر شده از هر شهر و استان، مي توان تخميني از شدت اعتراضات در هر استان زد. در اين ميان، يكي از كانالهاي فعال كه اقدام به انتشار ويديوهاي اعتراضي ميكند را مورد بررسي قرار داديم. بررسي اخبار منتشر شده در اين كانال ميتواند تصويري از شدت اعتراضات در هر شهر و استان در قياس با استانهاي ديگر به دست دهد. بديهي است كه اتكا به دادههاي يك كانال تلگرامي بهتنهايي نميتواند از دقت كافي براي ارايه يك اطلس جغرافيايي از اعتراضات كافي باشد، اما از اين طريق ميتوان تصويري اوليه از شدت اعتراضات و اطلس جغرافيايي آن به دست آورد؛ خصوصا آنكه امكان قياس اعتراضات در شهر و استانهاي مختلف را فراهم ميكند.
بر اساس تحليل يافتههاي به دست آمده، ميتوان براساس تعداد اخبار منتشر شده راجع به هر استان، شدت اعتراض در استانهاي مختلف در قياس با يكديگر را به 6 دسته تقسيمبندي كرد.
استانهاي با شدت اعتراضات بسيار زياد (استانهايي كه نام خودشان يا يكي از مناطقشان حداقل 200 بار تكرار شده است).
استانهاي با شدت اعتراضات زياد (استانهايي كه نام خودشان يا يكي از مناطقشان بين 100 تا 200 بار تكرار شده است).
استانهاي با شدت اعتراضات متوسط (استانهايي كه نام خودشان يا يكي از مناطقشان بين 50 تا 100 بار تكرار شده است).
استانهاي با شدت اعتراضات كم (استانهايي كه نام خودشان يا يكي از مناطقشان بين 30 تا 50 بار تكرار شده است) .
استانهاي با شدت اعتراضات خيلي كم (استانهايي كه نام خودشان يا يكي از مناطقشان بين 10 تا 30 بار تكرار شده است).
استانهاي با شدت اعتراضات ناچيز (استانهايي كه نام خودشان يا يكي از مناطقشان كمتر از 10 بار تكرار شده است).
بر اساس اين دستهبندي از تعداد اخبار منتشر شده، ميتوان اين اطلس جغرافيايي از اعتراضات ايران را ارايه كرد.
دستهاول: استانهاي با بيشترين ميزان اعتراضات
بر اساس يافتههاي به دست آمده، بهترتيب دو استان تهران و كردستان، شاهد بيشترين حجم اخبار اعتراضات در طول 2 ماه اخير بوده است. در استان تهران به ترتيب مناطق اكباتان، نازيآباد، ستارخان، وليعصر، بلوار كشاورز، سعادتآباد، نارمك، تهرانپارس، پونك، اميرآباد، تجريش، چيتگر، خيابان شريعتي و لالهزار بيشترين ميزان اعتراضات را داشتهاند؛ به اين معنا كه اخبار اعتراضات منتشر شده از اكباتان بيشترين تعداد و اخبار اعتراضات منتشر شده از لالهزار كمترين تعداد را داشته است (راجع به هريك از اين مناطق حداقل 10 خبر منتشر شده است) . همچنين اخبار دانشگاه شريف، كوي دانشگاه (دانشگاه تهران)، دانشگاه الزهرا و دانشگاه شهيد بهشتي نيز به ترتيب بيشترين خبرها را در ميان دانشگاههاي شهر تهران به خود اختصاص داده است. در استان كردستان، به ترتيب اخبار شهرهاي سنندج، سقز، مريوان، بوكان، مهاباد، اشنويه، كامياران، ديواندره و دهگلان بيشترين تكرار را در ميان اخبار منتشر شده داشته است؛ به اين معنا كه اخبار مربوط به سنندج و سقز بيشترين تكرار و اخبار مربوط به ديواندره و دهگلان كمترين تكرار را داشته است (راجع به هر يك از اين مناطق حداقل 10 خبر منتشر شده است).
دسته دوم: استانهاي با شدت اعتراضات زياد
دسته دوم، استانهايي هستند كه شدت اخبار اعتراضات در آن «زياد» بوده است كه براساس يافتههاي به دست آمده استانهاي سيستان و بلوچستان، خراسان رضوي، فارس، البرز و مازندران در اين گروه جاي ميگيرند. بر اين اساس، در استان خراسان رضوي، اخبار شهر مشهد و دانشگاه فردوسي بيشترين تكرار را داشته است. در استان البرز، اخبار راجع به شهرهاي كرج، گوهردشت و فرديس بيشترين تكرار را داشته است. در استان سيستان و بلوچستان، به ترتيب اخبار شهرهاي زاهدان، خاش و چابهار بيشتر از همه تكرار شده است و در استان مازندران نيز اخبار اعتراضي بهترتيب راجع به شهرهاي بابل، آمل، ساري، لاهيجان و نوشهر بيش از همه تكرار شده است. همچنين در اين دسته اخبار استان فارس نيز زياد به چشم ميخورد. علاوه بر اينكه در شهر شيراز اخبار اعتراضات در قياس با ساير شهرها زيادتر بوده است، حمله تروريستي به حرم شاهچراغ نيز باعث افزايش اخبار مربوط به اين استان شده است.
دسته سوم: استانهاي با شدت اعتراضات متوسط
دسته سوم استانهايي هستند كه ميزان اخبار اعتراضات در آنها در قياس با ساير استانها «متوسط» ارزيابي شده است. در اين دسته تعداد اخبار اعتراضات راجع به مراكز استانهاي اصفهان، آذربايجان شرقي (تبريز)، گيلان (رشت) و كرمانشاه نيز به ترتيب بيشترين تكرار را داشته است. همچنين استان خوزستان نيز در اين دسته قرار ميگيرد و اخبار منتشر شده راجع به شهرهاي اهواز، ايذه و دزفول، بهترتيب بيشترين تكرار را داشته است.
دسته چهارم: استانهاي با شدت اعتراضات كم
در اين دسته مراكز استانهاي كرمان، مركزي (اراك) و قزوين قرار دارند. اخبار اعتراضات مربوط به اين استانها در قياس با ساير استانهاي ديگر، كمتر تكرار شده و بههمين دليل در دسته استانهاي با شدت اعتراضات كم قرار گرفتهاند.
دستهپنجم: استانهاي با شدت اعتراضات خيلي كم
اين دسته بيشترين تعداد استانها را به خود اختصاص داده است و بهترتيب مراكز 12 استان اردبيل، قم، بوشهر، يزد، اروميه، همدان، زنجان، هرمزگان (بندرعباس)، ايلام، لرستان (خرمآباد)، گلستان (گرگان) و چهارمحال و بختياري (شهر كرد) در آن قرار دارند. اخبار اعتراضات در شهر عسلويه استان هرمزگان نيز در اين دسته قرار گرفته است. ميزان اخبار اعتراضات در اين 12 استان، در قياس با ساير استانها خيلي كمتر بوده است.
دسته ششم: استانهاي با شدت اعتراضات ناچيز
اين دسته نيز شامل 4 استان ميشود كه عبارتند از مراكز استانهاي سمنان، كهگيلويه و بويراحمد (ياسوج)، خراسان شمالي (بجنورد) و خراسان جنوبي (بيرجند). در اين 4 استان تعداد دفعات اعتراضات بسيار ناچيز بوده است و به همين دليل نيز بين 1 تا 9 خبر راجع به هر يك از اين استانها در اين منبع منتشر شده است.
تحليل يافتهها
اگر اين منبع توانسته باشد اخبار اعتراضات را بهطور نسبتا خوبي پوشش دهد، اطلس جغرافيايي اعتراضات اخير حاوي نكات قابل توجهي است و تحليل اين يافتهها با اين پيشفرض انجام ميشود كه تعداد اخبار منتشر شده از اعتراضات در اين منبع تا حد خوبي توانسته است شدت اعتراضات در هر استان را نشان دهد.
اگر بخواهيم اين يافتهها را بر اساس جمعيت هر استان تحليل كنيم، بايد گفت در رابطه با برخي استانها نوعي رابطه همبستگي ميان جمعيت و شدت اعتراضات مشاهده ميشود؛ بهعبارت ديگر هرقدر جمعيت استان كمتر بوده شدت اعتراض نيز در آن كمتر بوده است. با اينحال، در برخي ديگر از استانها اين رابطه چندان مشاهده نميشود. از اين منظر استانهايي كه ميزان اعتراضات در آن نسبت به جمعيتشان بيشتر بوده عبارتند از: استانهاي كردستان، قزوين، مركزي (اراك)، مازندران و سيستان و بلوچستان. همچنين استانهايي كه در آن شدت اعتراضات نسبت به جمعيتشان كمتر بوده عبارتند از: گلستان (گرگان)، كرمان، خوزستان و اصفهان. به همين جهت در تحليل ميزان اعتراضات، علاوه بر متغير جمعيت هر استان، بايد عوامل و دلايل ديگري را نيز مد نظر قرار داد.
بر اين اساس، شدت زياد اعتراضات در شهر تهران و شهرهاي استان كردستان با توجه به ماهيت و عوامل شكلدهنده به اين اعتراضات، تا حدي طبيعي است و اينكه در اين دو استان، بيش از ساير استانها اعتراض شده است را ميتوان به ماهيت اين جنبش اعتراضي از يك سو و زادگاه مهسا اميني از سوي ديگر نسبت داد. جنبش زن، زندگي آزادي كه طبقه متوسط را با خود همراه كرد، بهطور طبيعي بيشتر از همه در تهران نمود پيدا كرده است كه بهلحاظ طبقه متوسط فرهنگي و اقتصادي بيشترين جمعيت را در خود جاي داده است. مردم استان البرز نيز به دليل مجاورت با تهران كه بيشترين تبادلات فرهنگي را با مردم پايتخت دارند، طبيعتا از پتانسيل اعتراضي بيشتري در قياس با ساير شهرها و استانها برخوردارند. استان سيستان و بلوچستان نيز، به دليل آنچه در آنجا رخ داد و مرگ تعدادي از هموطنان بلوچ، طبيعتا مورد توجه بيشتر قرار گرفته و اخبار بيشتري راجع به آن منتشر شده است. اما آنچه قابل تامل است، شدت اعتراضات در شهر مشهد و شهرهاي استان مازندران است. شدت بالاي اعتراضات در اين شهرها، خصوصا در قياس با كلانشهرهايي نظير تبريز، اصفهان و حتي شيراز قابل تامل است و نشان ميدهد كه اعتراضات را صرفا نبايد با متغيرهاي فرهنگي يا جمعيتشناختي تحليل كرد و عوامل ديگري نيز در شدتبخشيدن به اعتراضات نقش ايفا ميكنند. بهنظر ميرسد كه در كنار مطالبات سبك زندگي، مطالبات اقتصادي نيز در افزايش اعتراضات در اين مناطق تاثير داشته است. حتي نقش اين دو عامل را ميتوان در مناطق متنوعي كه در تهران شاهد اعتراضات بودهاند نيز مشاهده كرد. نكته ديگر اما آن است كه در محرومترين استانهاي ايران كمترين ميزان اعتراضات رخ داده است. اين امر نشان ميدهد كه اعتراضات را نبايد صرفا به عوامل اقتصادي و محروميتهاي ناشي از آن تقليل داد. اگر اعتراضات صرفا ريشهها و انگيزههاي اقتصادي داشت، بايد در حاشيه شهر تهران (محلهايي كه در آبان 98 شلوغ شده بود) يا در استانهاي محروم از شدت بيشتري برخوردار ميشد؛ در حالي كه يافتهها اين موضوع را تاييد نميكند.
با توجه به ماهيت جنبش «زن، زندگي، آزادي» و شهرها و استانهاي درگير در آن، بايد عوامل اقتصادي و فرهنگي و دغدغه سبك زندگي را به عنوان عوامل محرك اعتراضات، در كنار هم ديد. به عبارت بهتر اعتراضات توامان دلايل اقتصادي، سياسي و فرهنگي داشته است و بر اساس اطلس جغرافيايي اعتراضات، ميتوان نتيجه گرفت كه طبقه متوسط و طبقات ضعيفتري كه هنوز به لحاظ فرهنگي خود را در كنار طبقه متوسط ميدانند در اين اعتراضات احتمالا بيشترين مشاركت را داشتهاند. دليل اين امر نيز محروميت نسبي است كه اين قشر از مردم تجربه كرده كه طبق نظريات مرتبط با اعتراضات اجتماعي، مردمي كه اين نوع از محروميت را تجربه كرده باشند، از پتانسيل بيشتري براي اعتراض برخوردارند. اين محروميت را نبايد صرفا مترادف با محروميت اقتصادي دانست، بلكه به معناي از دست دادن امكاناتي است كه اين گروه از مردم پيش از اين در اختيار داشته اما حالا به دلايل بحرانهاي اقتصادي از آن محروم شده است. با اين حال، اين جمعيت معترض همچنان بهلحاظ فرهنگي نيز خود را متعلق به طبقه متوسط ميدانند و عوامل فرهنگي و سياسي مرتبط با مطالبات سبك زندگي نيز يكي از عوامل مهم در ايجاد انگيزههاي اعتراضي بوده است.