لالهزار، دوباره لالهزار
مرجان يشايايي
گشت زدن در لالهزار، به خصوص در روزي تعطيل كه از شلوغي و هياهوي شهري كمتر خبري هست، هم فال است و هم تماشا. هم ميشود به سالهاي دور تهران نگاهي انداخت و آرزوها كرد كه تحقق آنها غيرممكن نيست و هم به عينه توسعه ناپايدار شتابان شهري را به چشم ديد، اما من ميخواهم كمي فراتر از يك ناظر به صحنه لالهزار نگاه كنم.
ناصرالدين شاه پس از بازگشت از سفر اول فرنگستان به خيال احداث خياباني مانند «شانزهليزه» در تهران افتاد و دستور داد از ميان باغ مصفاي لالهزار خيابان بكشند، زمينهاي اطراف خيابان نيز ميان «مقربين درگاه» تقسيم شد. خيابان لالهزار يكي از خيابانهاي قديمي و مركزي شهر تهران است. اين خيابان از جنوب به ميدان امام خميني (توپخانه) و از شمال به خيابان انقلاب اسلامي (شاهرضا) منتهي ميشود.
لالهزار در اواخر دوره قاجار زمان احمدشاه قاجار و اوايل پهلوي، نماد نوگرايي و هنر ايران بود و «شانزهليزه تهران» لقب گرفته بود. بسياري از تئاترها، رستورانها، تجارتخانهها، كابارهها، پيالهفروشيها، خياطخانهها، سينماها و فروشگاههاي معروف ايران در اين خيابان قرار داشتند. همچنين موسيقي سبك كوچه بازاري در اين منطقه متولد شد.
فعلا در لالهزار نه خبري از هياهوي تئاترها هست و نه موسيقي كوچه بازاري و خياطخانهها. تماشاخانه تهران كه بعد از ترور صاحب آن احمد دهقان به تئاتر دهقان تغيير نام يافت و نخستين محلي است كه دانشآموزان هنرپيشگي در آن تمرينهايشان را شروع كردند، در كوچهاي به همين نام در لالهزار جنوبي به شكل مخروبهاي مفلوك درآمده است و در كوچه ديگري به نام باربد كه زماني شش سينما فعال بود حالا درها بسته، برخي جوش داده شده و ساختمانها انگار براي زنده ماندن دست و پا ميزنند.
روزگاري در لالهزارجنوبي، 16 سينما فعال بودهاند كه حالا يا اثري از آنها به جا نمانده يا سردر ويرانه و ساختمان در حال خرابي تنها نشانههاي رونق آن زمان است.
لالهزار از محلات مركزي ابرشهر تهران است كه قرباني توسعه ناپايدار شهري شده.
براي مطالعه آنچه بر سر لالهزار آمده، بايد به نظرات جامعهشناسي شهري نگاهي بيندازيم. لوفلور اولينبار مساله حق به شهر را براي شهروندان تعريف كرد، از نظر او، شهرهاي امروزي منعكسكننده روابط سرمايهداري و نظام قدرتند و فضاهاي شهري اساسا به خاطر ارزشهاي مبادلهايشان اهميت مييابند.
مفهوم شهر از منظر لوفلور شامل 3 عنصر بازتوليد روابط اجتماعي و سرمايهداري و قدرت، زندگي روزمره و فضاست.
در حقيقت فضاي عمومي در شهرها بستر و زمينهاي براي نمايش ميزان تحقق مفهوم حق به شهر محسوب ميشوند. حتي ميتوان اينگونه بيان داشت كه مطابق نظر لوفلور هرچه ميزان مشاركت و تملك و تخصيص فضا توسط شهروندان در فضاهاي عمومي بالاتر باشد به تحقق مفهوم حق به شهر نزديكتر شدهايم.
لالهزار امروز اما در غوغاي صنف الكتريكيها و انبارهايشان به كلي هويتي ديگر پيدا كرده. در مكانهاي عمومي لالهزار كه روزگاري يك مركز تفريحي و فرهنگي و هنري شهري بود حالا انواع كابل و لامپ و سيم انبار ميشود و اصولا لالهزار جاذبههاي خود را تسليم هجوم بيبرنامه و بيقاعده انواع انبارهاي اجناس كرده.
اما در همين گوشه و كنار هم ميتوان جوانههاي بازگرداندن لالهزار به يك خيابان واجد ويژگيهاي شهري را مشاهده كرد: خانه شهر، سازه عظيمي كه در شمال ميدان امام خميني و ابتداي خيابان لالهزار به جاي ترمينال اتوبوسهاي شهري ساخته شده تا مورد استفاده عموم قرار گيرد، خانه اتحاديه كه ايرانيها بيش از 2 نسل است آن را نماد سريال داييجان ناپلئون ميدانند، هر دو نشان ميدهند كه لالهزار به كل فراموش نشده. ميتوان با پيوند بناهاي تاريخي در دايره ميدان امام خميني و احياي بافت كلي لالهزار و تماشاخانهها و كافههاي آن، جاذبه توريستي تهران را هم افزايش داد.
كارشناس ارشد جامعهشناسي