فناوري و تغييرات ژئوپلتيك
جغرافيا ديگر تعيين كننده نيست
عليرضا قزيلي
زماني كه از ژئوپليتيك سخن گفته ميشود بيدرنگ نام سه نظريهپرداز به ذهن ميرسد:
1- هالفورد مكيندر جغرافيدان انگليسي با مقالهاش در 1904 نظريه «جزيره جهان» (هارتلند Heart land) را مطرح كرد. او معتقد بود اورآسيا منطقه واقع بين آلمان و سيبري مركزي، جزيره جهان است و هر كس اين منطقه را دراختيار داشته باشد ميتواند بر جهان مسلط شود. وي در ۱۹۱۹ عنوان كرد: «كسي كه بر شرق اروپا تسلط يابد بر جزيره جهان حاكم خواهد بود و كسي كه بر جزيره جهان حاكم باشد، بر دنيا مسلط است.»
2- نيكلاس اسپايكمن، دانشمند علوم سياسي امريكا كه نظريه «سرزمين حاشيهاي» (ريميلند Rim land) را مطرح كرد. وي معتقد بود سرزمينهاي حاشيهاي اروپا، خاورميانه، آسياي جنوبي و خاور دور اهميت بسيار بيشتري دارند. اين مناطق كليدهاي امنيت ايالاتمتحده امريكا به شمار ميروند و تسلط بر اين مناطق، سلطه بر جهان جديد را امكانپذير ميكند.
3- آدميرال آلفرد تايرماهان، افسر نيروي دريايي امريكا كه نظريه «قدرت دريايي»
Sea Power و «نيروي دريايي را به عنوان كليد قدرت جهاني» معرفي كرد. به نظر ماهان «درياهاي جهان بيش از آنكه سرزمينهاي جهان را از هم جدا كنند آنها را به هم پيوند ميدهند و بنابراين هر كشوري بتواند نيروي دريايي قدرتمندي تشكيل و بر درياها مسلط شود ميتواند بر جهان مسلط شود.
تا چند دهه پس از جنگ جهاني دوم «استراتژي و دكترينهاي نظامي» قدرتهاي بزرگ برگرفته از اين نظريات بود. در اين سه ديدگاه عامل جغرافيا بهطور طبيعي نقش تعيين كنندهاي در رفتار و سياست دولتها دارد. از آغاز قرن 21 رشد فناوري، به ويژه فناوري اطلاعات و هوش مصنوعي تا حد بسيار زيادي عامل جغرافيا را در تعيين استراتژي كمرنگ كرده و معادلات قبلي را برهم زده است. هر چند هنوز وسعت سرزميني، نيروي نظامي، كنترل آبراهها و... از عوامل قدرت به شمار ميروند اما با روندهاي موجود شايد بايد گفت در جهان آينده «هر كسي اطلاعات Data را كنترل كند، دنيا را كنترل خواهد كرد.»
شايد از حدود يك دهه پيش دولتها اين واقعيت را باور كردند كه كنترل جهان در گرو كنترل اطلاعات است. ابتدا چين و سپس امريكا به اين امر پرداختند و اكنون نوعي اتحاد ميان دولتها و شركتهاي توليد و مديريت ديتا به وجود آمده است. بازيگران اصلي اين صحنه عبارتند از: دولت چين به اضافه غولهاي فناوري اطلاعات چيني مثل تن سنت Tencent، علي بابا، تيك تاك، هووآوي Huawei و بيدو Baidu و از طرف ديگر دولت امريكا به اضافه شركتهاي گوگل، آمازون، فيسبوك، مايكروسافت و اپل.
به نظر ميرسد جهان به طور تدريجي در حال تقسيم ميان اين دو قطب اصلي و احتمالا مراحل اوليه شكلگيري يك جنگ سرد است. همانطور كه پس از جنگ جهاني دوم «پرده آهنين» دو قطب را از هم جدا كرد، «ديوار فناوري اطلاعات» جهان آينده را به دو قسمت تقسيم خواهد كرد. اينكه كشورها در كدام سمت اين ديوار قرار بگيرند بستگي به اين دارد كه رايانه، تلفن هوشمند، سامانههاي اطلاعاتي و... آنها از كدهاي كدام يك از دو قطب استفاده ميكند و اطلاعات را به كدام سمت ديوار ارسال و استفاده ميكند. شايد بتوان گفت، امپراتوري يا امپرياليسم جديد برمبناي قدرت نرمافزاري و اطلاعات (Data) در حال شكلگيري است. در امپرياليسم جديد، اطلاعات Data از مستعمرات (كشورهاي پيرامون) به مركز جريان پيدا ميكند. اين ديتا، انرژي مورد نياز مركز امپراتوري را تامين ميكند و به قدرتمندتر شدن امپراتوري ميانجامد و محصول توليد شده در يك چرخه بسته به مستعمرات و كشورهاي پيرامون براي مصرف ارسال ميشود.
تصور كنيد در مدت 10 يا 20 سال آينده تمام اطلاعات سياسي، اقتصادي، مالي، نظامي و فرهنگي يك كشور و اطلاعات فردي تصميمگيران آن در جايي در امريكا يا چين نگهداري شود، اين كشور تا چه ميزان داراي استقلال يا حاكميت ملي است؟
اكثر كشورهاي جهان در سطح بسيار بالا يا تا اندازهاي به يكي از اين دو قدرت وابستهاند. در اين ميان تقريبا هيچيك از شركتهاي بزرگ اروپايي در فهرست 10 شركت برتر جهاني در زمينه توليد و مديريت اطلاعات قرار ندارد. اين طبيعي است كه همه كشورها توان سختافزاري و نرمافزاري فناوري اطلاعات كه ازجمله فناوريهاي بسيار پيشرفته و پيچيده است را ندارند و تا زماني كه كشوري اين فناوري را نداشته باشد، نميتواند نقش تعيين كنندهاي در اين صحنه بازي كند. به دليل وجود محدوديتهاي مختلف: علمي، فناوري، مالي، اقتصادي و... برخي كشورها تلاش خود را روي كسب تخصص و مهارت در چند شاخه مهم و نياز حياتي خود متمركز كردهاند. براي نمونه رژيم صهيونيستي روي فناوري و سامانههاي نظارت، رديابي، كنترل شهروندان، جاسوسي، جمعآوري اطلاعات، جنگهاي سايبري و... سرمايهگذاري كرده و ميتوان گفت در اين زمينه پيشرفتهاي قابل توجهي به دست آورده و توليدات خود مثل پگاسوس را به مرحله صادرات رسانده است. برخي كارشناسان معتقدند قرارداد همكاري امنيتي رژيم صهيونيستي و امارات متحده عربي و فروش سامانههاي نظارت و كنترل، بيشتر با هدف كنترل جمهوري اسلامي ايران و بهرهبرداري از دادههاي جمعآوري از طريق اين سامانه انجام شد.
بدين ترتيب ميتوان گفت كه كشورها به ميزان برخورداري و تسلط بر فناوري IT، توليد، جمعآوري، مديريت اطلاعات، ايجاد اتحاد با يكي از دو قطب فناوري جايگاه خود را در نظام جهاني به دست ميآورند.