چيستي و چرايي چهارشنبهسوري
علي نيكويي
ايرانيان بر اين باورند كه سهشنبه آخر هر سال مراسمي را تحت نام چهارشنبهسوري بزرگداشت ميكنند كه ريشه در اساطير و فرهنگ ملي آنان دارد؛ چون مهرگان، سده، نوروز.
روايتهاي گوناگون در مورد ريشههاي تاريخي آيين چهارشنبهسوري در دست است كه گهگاه اطلاعات مكشوف از منابع گوناگون تضادهايي با يكديگر دارند، در سطور بعدي به نقل برجستهترين گزارشها ميپردازيم:
1- در ايران پيش از اسلام در شب چهارشنبهسوري مردم از سه كپه آتش به نامهاي آسمان/ آذر/ آبان ميپريدند كه بعدها به هفت كپه افزايش يافت به نام هفت امشاسپند و پس از پايان آتشافروزي خاكستر آن را جمع ميكردند و از خانه بيرون ميبردند و در كنار ديواري ميريختند- (رضايي، ۱۳۷۴: ۵۷۴)
2- پس از پيروزي اعراب بر ايرانيان، ايرانيان بر پايداري در بسياري از باورهاي خود اصرار ورزيدند، اعراب چهارشنبه را نحس ميدانستند ايرانيان جهت عدم پيروي از دستورات اعراب در نحسي اين روز، چهارشنبه آخر سال را جشن گرفتند و به شادي پرداختند- (محمدي، ۱۳۸۰: ۱۶)
3- پس از شهادت امام حسين (ع) مختار به خونخواهي امام قيام كرد و براي اعلام زمان قيام به يارانش با آتش روي بامها خبر داد- چون با اين خبر قيام آغاز گرديد و به پيروزي رسيد اين رسم از آن زمان بهجاي مانده است و مردم هر سال به ياد آن پيروزي جشن ميگيرند- (شكورزاده، ۱۳۶۳: ۸۰)
4- ايرانيان در روزگار باستان ايام هفته را با عنوان شنبه، يكشنبه و... - نميخواندند، بلكه هر روز نامي براي خود داشت و متعلق به امشاسپندان و ايزدان بود و سال نزد آنان ۱۲ ماه و هر ماه سي روز تمام بيكموكاست بود- بهكار بردن ايام هفته چون شنبه و يكشنبه و...- خاصه اعراب بود و اعراب بودند كه براي چهارشنبه نحوست خاصي قائل بودند و براي فرار از نحسي آن خصوصا در شب چهارشنبه آخر سال آتش ميافروختند تا دفع شر و بلا شود- (پورداود، ۱۳۴۳: ۴۷)
5- چهارشنبهسوري همان روزي است كه سياوش با اسب خود از آتش گذشت و چون بيگناه بود نسوخت- فردوسي داستان سياوش را بدينگونه نقل ميكند: سياوش شاهزاده پاكدامن ايراني از جانب همسر جوان پدر خود كه سوداي وصال با سياوش را داشت و سياوش از اين امر امتناع كرد، به دروغ متهم ميگردد به چشم ناپاكي و طمع در همسر پدر- سياوش براي اثبات پاكدامني خود حكميت آتش را بر ميگزيند و بايد از آتش بگذرد:
سياوش سيه را به تندي بتاخت/ نشد تنگدل جنگ آتش بساخت/ ز هر سو زبانه همي بركشيد/ كسي خود و اسپ سياوش نديد/ ز آتش برون آمد آن رادمرد/ لبان پر زخنده به رخ همچو ورد (فردوسي، ۱۳۱۴: ۲۵۵)
6- سياوش در پايان سال ۱۰۱۳ پ- م كه برابر با روز چهارشنبه بود بنا به دستور افراسياب پادشاه توران كشته شد و چون در ميان زردشتيان مراسم سوگواري و رثاي مردگان جايز نيست پارسايان زردشتي در آخرين شب چهارشنبه سال از آتش ميگذشتند تا خاطره سياوش در دفاع از عفت خويش جاودان بماند- (كاوه، ۱۳۷۳: ۴۲)
7- چهارشنبهسوري ارتباط با شب يلدا دارد؛ آتش روشن كردن در شب چهارشنبهسوري در واقع نوعي كمك به گرم شدن خورشيد به حساب ميآيد و
در واقع جادوي گرم كردن خورشيد است كه با پريدن از آتش تمام سرماي مرگآور زمستان از انسان دور ميشود و شادابي و زندگي در وي هويدا ميگردد؛ در چهارشنبهسوري با پريدن از روي آتش به شكل نمادين مرگ را به زمستان ميدهند و حيات بهاري پيدا ميكنند، همانگونه كه ايرانيان به طور نمادين سبزه را در بهار سبز كرده تا طبيعت را تحريك كنند به ازسر گرفتن زندگي و رشد، چهارشنبهسوري هم نوعي تحريك و تشويق خورشيد به گرم شدن است- (طالبي، ۱۳۷۷: ۲۱)
8- در اوايل امر اين جشن با چهارشنبه ارتباطي نداشت؛ بلكه روز هفته پس از دوران اسلامي به آن افزوده شد- به چهارشنبه مربوط شدن و مراسم چهارشنبهسوري نوعي استفاده و نوعي نماد است و بدينترتيب از يك سال به سال آينده كوچ مينماييم؛ اما كيفيت اسطوره چهارشنبهسوري همان است كه در جشن سده است انتظار ميرود كه سرما رخت بندد- (بهار، ۱۳۴۵: ۳۳۲)
با نگاهي به ريشههاي آيين چهارشنبهسوري نميتوان به يك تعريف واحد دست يافت اما چيزي كه ميتوان انديشيد آن است كه در ايران پيش از اسلام جشني با عنوان چهارشنبهسوري وجود نداشته و اين مراسم از تركيب باورهاي ايراني- عربي در اوايل دوره تسلط اعراب به ايران بروز نموده است- شايد حساسيت عرب به نحوست چهارشنبه، مخالفت ايرانيان با اعراب فاتح، تقدس آتش نزد ايرانيان، جامعه كشاورزي ايراني و تنفر ايشان از زمستان و تعلق خاطر ايرانيان كشاورز به بهار، آشنايي ايرانيان با نامگذاري ايام هفته به سبك اعراب (شنبه، يكشنبه، و...) دست به دست هم داد تا جشني كوچكتر از سده كه تنها چون جشن سده، خوشحالي از پايان چله بزرگ زمستان و پايان سرما براي ايرانيان كشاورز نبود؛ بلكه در كنار اين مزيت سهشنبه شب منحوس اعراب را هم به نشان دهنكجي و اعتراض جشن ميگرفتند- اگر اينگونه بينديشيم اين جشن يك مبارزه فرهنگي با فاتحان عرب و يك نيايش به درگاه خدا (مانند سده) بوده است.
منابع
1- بهار، مهرداد- (1345) پژوهشی در اساطیر ایران- تهران- انتشارات بنیاد فرهنگ ایران
2- پورداوود، ابراهيم- (1343) اناهيتا، به كوشش مرتضي گرجي- تهران- انتشارات اميركبير.
3- رضايي، عبدالعظيم- (1374) اصل و نسب دينهاي ايرانباستان- تهران- انتشارات مروي.
4- شيخ صدوق - (1367) من لا يحضره الفقيه، ترجمه غفاري- تهران- نشر صدوق.
5- طالبي، طهماسب- (1377) جشن سده- روزنامه همشهري- سل هفتم- شماره1971- موررخ 24/12/1377
6- فردوسی ، ابوالقاسم - (1314) شاهنامه ، ج 1-10- به کوشش سعید نفیسی - تهران
7-كاوه، عليمحمد- (1373) گاهشماري و تاريخگذاري از آغاز تا سرانجام- تهران- نشر بردار.
8- مجلسي، محمدباقر- (1384) حليه المتقين ج1- قم- انتشارات عصر جوان.
9- محمدي، حسين- (1380) جشنهاي ايرانباستان- تهران- انتشارات جهاد دانشگاهي تربيت معلم.