ادب مرد« لازمه» دولت اوست
نيوشا طبيبي
۱- انتصاب خانم دكتر انصاري به عنوان رييس سازمان محيط زيست، خبر خوشي است. ايشان از داخل سازمان آمدهاند، در سطوح مختلف كارشناسي و مديريتي آن كار كردهاند، تحصيلاتشان مرتبط است و از اهل سياست هم نيستند كه امروز وزير كشاورزي يا صنعت يا شهرسازي باشند و فردا وزير فرهنگ يا ميراث يا رييس سازمان محيط زيست. تا به حال انتصابهاي انجام شده در حوزه محيط زيست و ميراث بيشتر سياسي بوده تا تخصصي. هميشه اين دو حوزه را براي كساني نگهداشتهاند كه بايد پستي ميگرفتهاند ولي صندلي خالي پيدا نميشده و ناگزير به آنها دادهاند وگرنه تصور بفرماييد كه مهندس عمران چه ارتباطي با موضوع تخصصي ميراث فرهنگي ميتواند داشته باشد؟
اگرچه حوزه كار خانم دكترانصاري، لبريز از مساله و مشكل و هزار هزار گرفتاري و گره در كارشان است، اما اميد را نبايد از دست داد. به هر حال كه نميشود گوشهاي نشست و مرگ طبيعت و محيط زيست ايران را نظاره كرد و به اهمال و ندانمكاري و اعمال مديريتهاي ناصواب ادامه داد. ظرفيتهاي زيستي بسياري از مناطق طبيعي به اتمام رسيده يا توان زيستگاهها تماما تحليل رفته. تجاوز به جنگلها، توسعه صنعتي و احداث تاسيسات آلاينده و ويلاسازي و شهركسازي در مناطق حساس طبيعي كماكان ادامه دارد. سوء مصرف آب و احداث بيرويه چاههاي عميق و نيمهعميق، ضربه سختي به محيط زيست ايران زده كه بايد آن را درمان كرد. حضور تيمي كارشناسي كه فهمي دقيق و عميق از مشكلات داشته باشند، نور اميدي است كه شايد بتوان روند تخريب گسترده را كند كرد.
۲- اگر درگير كار فيلمبرداري شده باشيد ميدانيد كه محال است در نقطهاي از ايران بشود بدون صداي پس زمينه حداقل يك موتورسيكلت سيجي۱۲۵ - چند دقيقه تصوير گرفت. حتي در دور دستترين مناطق صداي آزاردهنده اين موتورسيكلت قديمي و عتيقه كه همچنان در ايران توليد ميشود، سكوت را ميشكند. رييس پليس راهور چند روز پيش از آلايندگي اين موتورها سخن گفته است. جداي از آلودگي هوا، اين موتورسيكلتها سالهاست كه گوش همه شهروندان ايراني را خراشيدهاند و آزارشان صبح تا شام گريبانگير همه مردم است. انجين اين موتور پنجاه سال پيش طراحي و ساخته شده است، در زماني كه حد و ميزاني براي ميزان صداي توليد شده توسط موتور وضع نشده بود. قطعا رسيدگي به آلايندههاي صوتي هم از وظايف سازمان حفاظت از محيط زيست است.
۳- رييس پليس راهور از ضرورت درانداختن طرحي ملي براي نوسازي ناوگان موتورسيكلت كشور هم حرف زده، كاري بسيار مهم و البته سخت. موتورها، هم محل درآمد و امرار معاش ميليونها نفر هستند و هم در مبادلات و جابهجاييهاي درونشهري سهم مهمي را برعهده دارند. پس حذف ناشدني هستند. اما براي اين وسيله كه نقش مهمي در زندگي مردم ايران امروز بازي ميكند تنها قوانيني محدود كننده تدوين شده. كمتر به ايجاد تسهيلات يا فضاهاي ويژهاي براي آنها توجه شده است. با در نظر گرفتن سهم بزرگ آنها و واقعيت حذف نشدنيشان، بايد آموزش و فرهنگسازي و تعبيه فضاهاي ويژه براي آنها در دستور كار قرار گيرد. اما همه به موتورسيكلت و راكبانش، به چشم مزاحمان تردد شهري و ترافيك نگاه ميكنند. آنها را عامل درجه اول تصادفات و تخلفات شهري ميدانند. شيوه طراحي معابر و گذرگاهها و اولويتهاي ترافيكي بر پايه ناديده گرفتن اين حجم عظيم از تردد و استفادهكنندگان از اين خدمات است. به عنوان نمونه، استفاده از موتورسيكلت در اسپانيا بسيار معمول است و حتي از سوي دولت تشويق هم ميشود. براي آنها مسيرهاي ويژه و حتي محل ايستادن جداگانه و جلوتر از خودروها پشت چراغ قرمز پيشبيني شده است. پاسخ اين تسهيلات براي راكبان موتورسيكلتها گردن گذاشتن به قوانين و رعايت آداب ترافيكي است. در دسترس داشتن موتورهاي كم آلاينده با قيمتهاي معقول باعث شده كه حجم صداي موتورسيكلت بسيار كم و ناچيز باشد. موتورسيكلتهاي برقي هم به سرعت جا باز كردهاند و در دسترس قرار دارند. بستر كنشها و واكنشهاي ترافيكي، اقليم شهر است، قوانين، شكل معابر و از همگسيختگي عمومي حمل و نقل و رفت و آمد، هر رانندهاي را اجبارا وادار به تخلف ميكند. شهري كه در آن نظم و انضباط جاري است و هر چيزي در جاي خودش قرار گرفته، وسوسه تخلف را از راننده ميگيرد و همه را مقيد به آداب ترافيكي ميكند. در اين موضوع سخن فراوان است، مثلا ميتوان پرسيد، رييس يك اداره، يك سازمان كه خود به آداب و بايستههاي ظاهري نظم و ترتيب مقيد نيست، آيا ميتواند در سازمان زيرمجموعهاش نظم و ادب و انضباط را جاري كند؟