چند نكته كوچك درباره نظام آموزشي ما
از پادگان تا بنگاه مالي
محسن آزموده
اگر مشخصه اصلي مدرسههاي ما تا يكي، دو دهه پيش سختگيري سربازخانهاي و پادگاني بود، امروز مهمترين ويژگي آنها پولي شدن و هزينههاي بالاي اقتصادي است. نظم پادگاني نظام آموزشي ما اختصاصي به دوران جديد ندارد، ميراثي از مكتبخانههاي قديم است كه با تجدد آمرانه پهلوي اول براي ساختن دولت-ملت مدرن و شهروندسازي آدمها توأمان شد. شواهد و قرائن نشان ميدهد كه سختگيري در مدارس و خواست همسانسازي (كانفورميستي و يونيفورميستي) همه شهروندان در مدارس پيش از انقلاب هم غالب بود. نگاهي به مجموعه داستان قصههاي مجيد از هوشنگ مرادي كرماني يا داستان كوتاه گلدستهها و فلك از جلال آلاحمد نشانگر همين موضوع است.
رويكرد ايدئولوژيك به آموزش و پرورش هم كه مختص به ايران نيست. در همه جاي جهان، نظام آموزش رسمي ميكوشد ايدئولوژي خود را از طريق آموزش و پرورش بسط و گسترش دهد. ايران هم از اين وضعيت مستثنا نيست. پيش از انقلاب نظام آموزشي ميكوشيد ناسيوناليسم باستانگراي شاهنشاهي را آموزش دهد، بعد از انقلاب اسلام شيعي جاي آن را گرفت. اما مشكل اينجاست كه نظام آموزشي ايران در جا انداختن ايدئولوژي خود و دروني كردن آن موفق نبوده و نيست. براي اين عدم موفقيت دلايل و علل زيادي ميتوان بر شمرد، اما يك دليل آشكار شيوههاي غلط آموزش ايدئولوژي است. در نظام آموزشي ما -دقيقا مثل صدا و سيما- ايدئولوژي رسمي به شكلي بسيار شعارزده و سطحي آموزش داده ميشود. طبيعي است كه اين شكل غلط آموزش بيشتر به دلزدگي و بيعلاقگي افراد ميانجامد. همچنانكه روش آمرانه آموزش شهروندي، بيشتر از آنكه شهرونداني دموكراتيك تربيت كند، به بازتوليد آمرانگي و انحصارطلبي حتي در مناسبات خصوصي و مدني شهروندان منجر شده، شهرونداني قانونگريز كه به صورت منطقي و عقلاني به ارزش و اهميت حكومت قانون پي نبردهاند.
درنهايت بايد از مالي شدن افراطي نظام آموزشي ما ياد كرد. در دورههاي پيشين، چه پيش از انقلاب و چه بعد از آن، نظام آموزشي هر كاستي و مشكلي كه داشت، دستكم اينقدر پول زده نبود و نگاه عموم جامعه به مدرسه به عنوان يك نهاد عامالمنفعه بود. حالا متاسفانه نگرش غالب به مدرسه آن را به صورت يك بنگاه اقتصادي درنظر ميگيرد و اولويتهاي آموزشي و پرورشي به حاشيه رفته. البته ظاهر ماجرا اينطور نيست يعني در بدو امر وقتي فرزندتان را در يك مدرسه ثبتنام ميكنيد، از امكانات آموزشي و پرورشي و تفريحي سخن به ميان ميآيد، اما خيلي زود منش اقتصادي كار روشن ميشود، طوري كه عموم خانوادههاي طبقه متوسط و فرودست، بيش از هر چيز نگران تامين هزينههاي آموزشي فرزندان خود هستند. با اين توصيفات بايد در شيوههاي آموزشي مدارس و دانشگاهها بازنگري كرد، در غير اين صورت نبايد انتظار موفقيت و كارآمدي نهادهاي مدرسه و دانشگاه را داشت.