ايران و اسراييل امريكا و روسيه
فياض زاهد- محمد مهاجري
ما سطحي از تنش را تجربه كردهايم و در حال مواجهه با ابعاد متفاوتي از تنش با رژيم غاصب و حاميان آن هستيم كه در تاريخ مواجهه ايران با رژيم غاصب بيسابقه بود.
شايد تا دو سال پيش تصويري فانتزي از نبرد آخرالزماني در ذهن خود متصور بوديم. برخي شعارها و استراتژيهاي مواجهه و استقرار و تقويت جبهه مقاومت و بلند كردن دستان ايران با آنچه در ماههاي اخير تجربه شد، شكلي واقعيتر به خود گرفته است.
۷ اكتبر، فارغ از داوري انساني ما درباره چرايي و چگونگي كيفيت عمل مهاجمان حماس، با تاسي از نفرت انباشته و درك همه خشونتي است كه اعمال شد. رفتار رژيم صهيوني پس از آن رويداد نشان ميدهد كه چرا مبارزان خود تن به چنان خشونتي دادهاند.
اگر قرار است كسي را محكوم كنيم بايد اول از همه رژيم را بابت شكل دادن چنين مواجههاي ملامت كرد. آنها در يكسال اخير دست به جنايت جنگي و اعمال انواع توحش زدهاند. اين دردناك است كه دولتهاي قدرتمند غربي با تعامل دوگانه اوكراين- غزه؛ تهاجم روسيه را محكوم كردند (كه كار درستي بود)، اما در مواجهه با رژيم اشغالگر نه تنها از آن ارزشهاي جهاني و انساني خبري نيست، بلكه دول اروپايي و امريكايي به شكل نفاقآميزي اين دوگانگي را سامان دادهاند.
آنچه شاهد هستيم توحش و تنازع بقاست. هر كس ميتواند و پشتوانه دارد امكان كشتار هم دارد، اما چنين واكنشي تا كجا ميتواند بازدارنده باشد؟!
اينك روشن شده اين تنها رژيم اشغالگر نيست كه با ملتهاي مظلوم طرف است. محور اصلي حمايتگر و تامينكننده تسليحات و پشتيبانيهاي استراتژيك دول غربي و در راس آنها امريكاست.
در عمليات وعده صادق ۱ چنانچه پدافند و همراهي دول غربي نبود اسراييل متحمل ضربات خردكنندهاي ميشد.
در عمليات وعده صادق ۲ از آنجا كه كشورهاي ديگري در پدافند رژيم حضور نداشتند و تكنيك و تجهيزات تهاجم هم متفاوت بود، ضربات موثرتر بود.
تحليل اين دو رويداد مويد اين نكته كليدي است كه عامل اصلي حفظ بقا و تداوم جنايات اين رژيم جعلي امريكاست. اگر امريكا تصميم به ادامه حمايت نگيرد پايان رژيم نزديك است. ما در تحولات اخير منطقه چه مذاكرات پنهاني و آشكار تلاش كرديم اقدامات معقولي انجام دهيم. هم برخورد استراتژيك و هم مذاكرات حرفهاي توأمان رخ داد.
آنچه اهميت دارد حفظ تعادل قدرت در مناسبات طرفيني است. براي اين كار بهتر است برويم سراغ مولفه اصلي؛ يعني دولت امريكا. اگر قرار است روزي در نقطهاي و در جايي با امريكا وارد گفتوگوهاي راهبردي شويم شايد آن روز، امروز باشد.
ما به بازخواني رابطه با امريكا نياز داريم. اين علت دلايل و منافع مختلفي در بردارد. اما از همه آنها مهمتر كشيدن افسار رژيم اشغالگر است. ايران بايد از كارتهايش براي كسب امتيازات بيشتر و تعادلبخشي و تثبيت قدرت خود استفاده كند.
اين معادله بدون در نظر گرفتن نقش روسيه قطعا قابل حل نيست. اين درست است كه روسها به دليل درگير بودن در جنگ اوكراين، گرفتاريهايي دارند، اما آنچه در عرصه شاهد هستيم اينكه روسيه خود را تا حد قابل توجهي از حوادث اخير كنار كشيده و از آن بالاتر، پنهان كرده و مصداق ضربالمثل «آسه برو آسه بيا كه گربه شاخت نزنه» شده است.
ايران دستكم در جنگ اوكراين، پشتيباني سياسي قابل اعتنايي از مسكو كرده و اين حمايت در مقايسه با ساير متحدان اين كشور بيشتر بوده. اما در عوض روسيه تقريبا هيچ هزينهاي نپرداخته است. صرفنظر از اينكه در قبال حملات وحشيانه اسراييل به سوريه، اين كشور را تنها و بيدفاع گذاشت و سيستم پدافندي مستقر خود را فعال نكرد، در برابر حملات متعدد رژيم صهيونيستي به ايران نيز عملا سكوت كرد.
در عالم دپيلماسي، اين منافع دوطرف است كه حرف ميزند. نميشود ايران براي روسيه مايه بگذارد و دولت پوتين كه مدعي داشتن روابط استراتژيك با ايران است، فقط تماشاچي يورشهاي پهپادي و تروريستي تلآويو در ايران و تهران باشد.
شايد لازم باشد مسوولان ديپلماسي كشورمان در ديدارهايي كه با مقامات مسكو دارند، اين نكته را به آنها گوشزد كنند كه «چه خوش بيمهرباني هر دو سر بي...» ايران به دروغ متهم به حمايت تسليحاتي از روسيه شده و هزينههاي فراواني را در سطح جهان و حتي افكار عمومي ملتها پرداخته و فقط زيانهاي چنين رابطهاي را پرداخته و در مقابل، آنچه به دست آورده با ارزش نبوده است.
هم اكنون كه امريكاييها درگير انتخابات رياستجمهورياند و روسيه نيز در جريان جنگ اوكراين، در حال دست و پا زدن است، فرصتي نسبتا طلايي براي امتيازگيري است و البته در اين ميان، آمادگي نيروهاي مسلح براي پاسخ به هر شيطنتي، به جاي خود محفوظ است.