• ۱۴۰۳ جمعه ۷ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5881 -
  • ۱۴۰۳ سه شنبه ۲۴ مهر

نيك‌فرجام و مرگ‌آگاه

سيمين سليماني

پاييز سال گذشته حوالي همين روزها با امين‌الله رشيدي گفت‌وگويي مفصل و طولاني داشتم. بيشتر شبيه يك گپ و گفت صميمانه بود تا گفت‌وگويي مطبوعاتي به معناي متداول آن. از خاطراتش صحبت كرد، از زندگي پربارش و تجربياتي كه از سر گذرانده. هنرمندِ -در آن زمان- 98 ساله‌اي كه از خاطراتش چنان دقيق نقل مي‌كرد كه نشان مي‌داد با آنها و در كنار آنها زندگي مي‌كند و تلخ‌ و شيرين‌شان را هر روز مي‌چشد. امين‌الله رشيدي را در آستانه 100 سالگي‌، هوشيار و سرشار از خاطرات دور و ديرش يافتم. سرشار از آنچه در طول ساليان بر او گذشته بود. از آرشيو غني خود گفت و از نوشته‌ها و سفرهايش. حاصلش گفت‌وگويي شد با عنوان «گنجينه‌اي از ناشنيده‌ها، سينه‌اي از ناگفته‌ها» كه هفتم آبان ماه سال پيش در صفحه موسيقي روزنامه «اعتماد» چاپ شد.

بعد از آن، آخرين تصاوير و صدايي كه از او ديدم و شنيدم، برمي‌گردد به ارديبهشت‌ امسال كه زادروزش بود. هنرمند حالا 99 ساله ما با چنان شور و شوقي حيرت‌انگيز مي‌خواند و البته آواز كه شگفت‌انگيز بود. ديگر نه صدايي از او شنيدم و نه تصويري ديدم و نه حتي خبري درباره او. تا اينكه دو روز پيش رسانه‌ها و فضاي مجازي خبر درگذشت او را در سطحي گسترده منتشر كردند و چنين بود كه هنرمند پيشكسوت و هميشه پوياي موسيقي ايران با دوستدارانش خداحافظي كرد؛ اما صدايش خواهد ماند؛ حتي بيشتر از گنجينه آثاري كه در آرشيو شخصي خود دارد.
رشيدي به گفته خودش هميشه به دنبال كارهاي جديد و اصولي بود. به اين معنا بايد او را هنرمندي نوگرا در متن سنت موسيقايي ايران دانست. كسي كه همواره سعي داشت خود را در بند سنت‌ها محصور نكند و تعصب بي‌جا مانع از نوآوري‌هاي هنري‌اش نشود. در آن گفت‌وگو رشيدي همچنين از روزنامه‌ها و آرشيو و مصاحبه‌هايش گفت. دوست داشت قدر گنجينه‌اش را بدانند. گله داشت از اينكه به اين گنجينه مانند سال‌هاي عمر خودش، توجهي نشده است و چه صبور بود كه مي‌توانست تاب بياورد اين بي‌اعتنايي را. همان زمان نوشتم توقع امين‌الله رشيدي در مقام پيشكسوت يكصد ساله موسيقي ايران با دهه‌هاي متمادي كار و تجربه، ابدا توقع گزافي نيست.
رشيدي در آن گفت‌وگو از تلويزيون ايران انتقاد كرده بود كه «اصلا به كلي خوانندگي و موسيقي را از بين برده و اصلا بهتر است بگوييم نيست ديگر. سيستمي كه ما داريم اصلا موسيقي و ساز و آواز نمي‌خواهد؛ ما به كي شكايت ببريم؟ گوش به حرف ما نمي‌دهند. موسيقي‌‌‌اي كه اينها در تلويزيون مي‌خوانند، اصلا موسيقي نيست. گنجينه‌اي از آثار اجرا شده دارم در باغ ارم شيراز. كاخ‌هاي سلطنتي و... يادداشت‌ها و مصاحبه‌هاي زيادي در ادوار مختلف، من هم ترانه‌سرا هستم و هم نويسنده، كتاب‌هايم هستند، سفرنامه‌هايم به هر جا كه مي‌رفتم... به كدام اهميت مي‌دهند؟» اينها را كسي مي‌گفت كه به گواه بسياراني كه او را ديده‌ و تجربه معاشرت با او داشته‌اند، چندان اهل گله و شكايت نبود و بيشتر، دوست داشت از روشني‌ها بگويد تا سياهي‌ها؛ ولي چاره چيست وقتي روزگار بدسگال گاهي منعطف‌ترين و شادمان‌ترين انسان‌ها را هم به زانو در مي‌آورد و زبان‌شان را به گلايه مي‌گشايد. امروز كه مطالب رسانه‌ها را در واكنش به درگذشت امين‌الله رشيدي مرور مي‌كردم به تيتري برخوردم كه در نوع خود پارادوكس به‌جايي بود: «خاموشي صداي ماندگار...» چه او الحق به بركت صدايش از يك‌سو و نام نيكش از سوي ديگر در حافظه تاريخ هنر اين سرزمين خواهد ماند. با همه مصايبي كه بر امين‌الله رشيدي گذشت، در لحظه لحظه زندگي‌اش پويا و شاد بود. چنان زندگي را مي‌استود كه حتي مرگش نيز هستي‌بخش شد. چنانكه به گفته فرزندش افسانه رشيدي، پيكر زنده‌ياد بنا به خواست و وصيت او قرار است براي تحقيقات به دانشگاه علوم پزشكي اهدا شود. بر اين اساس گويا مراسم تشييعي براي او برگزار نخواهد شد. چنين زندگي و مرگي آرزوي بسياراني است. همچون مرگ آنان كه «به چرا مرگ خود آگاهانند.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون