ارتباط شرق و غرب در طول تاريخ به اشكال مختلف وجود داشته و جنگها اغلب براي فتح سرزمينها و تصاحب ثروت به وقوع پيوستهاند. جنگهاي صليبي يكي از مهمترين و تاثيرگذارترين رويدادهاي تاريخ اروپا و جهان اسلام به شمار ميروند. اين جنگها نه تنها به عنوان يك درگيري نظامي، بلكه به عنوان يك پديده فرهنگي و مذهبي با پيامدهاي عميق اجتماعي و سياسي در هر دو طرف، يعني مسلمانان و مسيحيان، شناخته ميشوند.
پيامدهاي جنگهاي صليبي
اين نوع از جنگها نزديك به دو قرن ادامه داشت و ميليونها كشته به جا گذاشت و خانوادههاي زيادي را داغدار كرد. اين جنگها تاثيرات عميقي بر سرنوشت مردمي كه در آن شركت داشتند و همچنين بر ساكنان شهرهاي مختلف از جمله عكا، صور، صيدا، انطاكيه، اورشليم، بيتالمقدس، قسطنطنيه و قونيه داشت. پيامدهاي جنگ، نابساماني، كشتار، دربهدري و غارت ناشي از اين جنگها را اشاره ميكند و تاكيد ميكند كه حتي مسلمانان كه غالبا پيروز بودند، از زحمتها و رنجهاي ناشي از حملات در امان نبودند.
وجه تسميه «جنگهاي صليبي»
در مورد نامگذاري اين جنگها، دو نظريه مطرح شده است؛
1- در نظريه اول، ولز معتقد است كه نام جنگهاي صليبي به دليل استفاده از صليب مقدس توسط جنگجويان در اين جنگها به وجود آمده است.
2- نظريه دوم مربوط به شوراي كلرمون است كه در نوامبر 1095 ميلادي به دستور پاپ اوربان دوم تشكيل شد. اين شورا با دعوت از اسقفهاي بلندپايه به مسائل كلي نظير جنگ، وظايف مسيحيان و تنش مسلمانان با زوار مسيحي پرداخت.
جغرافياي فلسطين و قدس
شهر بيتالمقدس و سرزمين فلسطين به عنوان يك مكان مقدس، در تاريخ و فرهنگ سه دين بزرگ آسماني يعني يهوديت، مسيحيت و اسلام، جايگاه ويژهاي دارد. اين شهر نه تنها به دليل تاريخ غني و آثار باستانياش، بلكه به خاطر معنويت و اعتقادات عميق پيروان اين اديان، اهميت زيادي دارد.
اهميت بيتالمقدس در اديان آسماني
آثار بهجا مانده از پيامبران بزرگ در اين شهر، نشاندهنده منزلت بالاي معنوي آن است. اين آثار نه تنها به تاريخ اين منطقه اشاره دارند، بلكه به ارتباط عميق انسانها با خداوند و جستوجوي معنويت در زندگي اشاره ميكنند. پيوندهاي فرهنگي و اجتماعي بيتالمقدس به عنوان يك نقطه تقاطع فرهنگي و اجتماعي، همواره محل تلاقي اديان و فرهنگهاي مختلف بوده است. اين شهر به عنوان نمادي از همزيستي و تنشهاي مذهبي، در تاريخ معاصر نيز مورد توجه قرار گرفته است؛
الف) يهوديت و ديوار ندبه
ديوار ندبه، كه باقيماندهاي از معبد سليمان است، به عنوان مقدسترين مكان براي يهوديان شناخته ميشود. يهوديان به اين مكان ميروند تا دعا كنند و به ياد معبدي كه در گذشته وجود داشت، عزاداري كنند. ديگر مكانهاي مقدس مانند كوه معبد و مقبرههاي پيامبران نيز در اين شهر قرار دارند.
ب) مسيحيت
1- كليساي قبر مقدس؛
اين كليسا به عنوان مكاني كه عيسي مسيح در آن به صليب كشيده شد و سپس از آن برخاست، شناخته ميشود. اين مكان براي مسيحيان از اهميت ويژهاي برخوردار است و هر ساله ميليونها زائر به آنجا ميروند.
2- كليساي قيامت: اين كليسا نيز به عنوان يكي از مكانهاي مقدس در مسيحيت شناخته ميشود و به يادآوري وقايع مهم زندگي عيسي مسيح اختصاص دارد.
ج) اسلام
1- مسجد الاقصي؛ اين مسجد به عنوان يكي از مقدسترين مكانها در اسلام شناخته ميشود. مسجدالاقصي مدتي قبلهگاه مسلمانان بود كه نشاندهنده اهميت آن در تاريخ اسلام است.
قبه الصخره؛ اين مكان نيز به خاطر صخرهاي كه پيامبر(ص) از آن به آسمان عروج كرد، براي مسلمانان مقدس است.
علل و عوامل آغاز جنگ
1- عامل اول؛ قبل از ظهور تركان سلجوقي، مسلمانان به ويژه خلفاي فاطمي در مصر، سياستي مدارا و تساهل نسبت به مسيحيان در فلسطين و ديگر مناطق «خاور نزديك» اتخاذ كرده بودند. اين سياست به مسيحيان اجازه ميداد تا آزادانه به پيروي از تعاليم ديني خود بپردازند و به زيارت اماكن مقدس بروند. زائران مسيحي حق داشتند به اماكن مقدس مانند «كليساي قيامت» در بيتالمقدس رفت و آمد كنند. اين آزادي به مسيحيان اين امكان را ميداد كه به زيارت اماكن مقدس در فلسطين بروند و اين عمل به عنوان نوعي عبادت يا كفاره محسوب ميشد. در سال 1070 ميلادي، تركان سلجوقي بيتالمقدس را از دست فاطميان خارج كردند. اين تغيير قدرت به تدريج باعث ايجاد تنشهايي ميان مسلمانان و مسيحيان شد. با افزايش گزارشهاي منفي درباره رفتار تركان، احساس خطر و تهديد در ميان مسيحيان اروپا افزايش يافت.
اين احساس خطر به عنوان يك محرك قوي براي بسيج نيروها و آغاز جنگهاي صليبي عمل كرد. در حالي كه زيارت فلسطين قبلا به عنوان يك عمل مذهبي و عبادت تلقي ميشد، حالا به دليل تهديدات جديد، به يك موضوع سياسي و نظامي تبديل شد. در پي اين تحولات، امپراتور روم شرقي، الكسيوس كومنيني، به پاپ اوربان دوم درخواست كمك كرد. اين درخواست به تشكيل جنگ اول صليبي منجر شد كه هدف آن بازپسگيري سرزمينهاي مقدس و حفاظت از زائران مسيحي بود.
2- عامل دوم: امپراتوري بيزانس در دوران پاياني خود با مشكلات داخلي جدي مواجه بود. نفاقهاي سياسي و مذهبي، به ويژه شقاق بزرگ سال 1054 ميلادي كه منجر به جدايي كليساي شرقي و غربي شد، به تضعيف قدرت مركزي و انسجام امپراتوري انجاميد. ظهور بدعتها و جنبشهاي مذهبي مختلف نيز به تضعيف پايههاي اجتماعي و سياسي امپراتوري كمك كرد و باعث كاهش اعتماد عمومي به حكومت شد. در اين زمان، اقوامي مانند بلغارها، پچنگها، كومانها و روسها به مرزهاي امپراتوري بيزانس هجوم ميبردند. اين هجومها فشار زيادي بر منابع و نيروهاي نظامي بيزانس وارد ميكرد. تركان سلجوقي نيز با تسخير سرزمينهاي آسيايي بيزانس، از جمله ادسا، انطاكيه و نيقيه، بهشدت بر قدرت اين امپراتوري فشار آوردند. در سال 1071 ميلادي، شكست سپاهيان بيزانس در نبرد «مناذگرد»، نقطه عطفي در تاريخ اين امپراتوري بود كه به تضعيف بيشتر آن انجاميد. با ادامه پيشروي تركان، خطر سقوط قسطنطنيه به عنوان پايتخت امپراتوري بيزانس بهشدت احساس ميشد. اگر قسطنطنيه به دست تركان ميافتاد، تمامي اروپاي خاوري در برابر لشكريان آنها آسيبپذير ميشد و اين امر ميتوانست به فتح مجدد سرزمينهاي اروپايي منجر شود. امپراتور آلكسيوس اول، براي مقابله با اين تهديدات، به پاپ اوربان دوم و شوراي پياچنتسا سفرايي فرستاد و از آنها درخواست كمك كرد. او به اروپاي لاتين هشدار داد كه مبارزه با تركان در خاك آسيا عاقلانهتر از انتظار براي حمله آنها به اروپا است. آلكسيوس با تأكيد بر خطرات ناشي از هجوم تركان، اروپاييان را به اتحاد و كمك به بيزانس تشويق كرد. اين دعوت به جنگ، به عنوان يكي از عوامل كليدي در شكلگيري جنگهاي صليبي عمل كرد و موجب بسيج نيروهاي مسيحي براي مقابله با تهديدات تركان شد.
3- عامل سوم؛ نورمانها در فاصله سالهاي 1060 تا 1091 ميلادي، جزيره سيسيل را از دست مسلمانان آزاد كردند. اين فتح به مسيحيان اجازه داد تا به منابع جديدي دسترسي پيدا كنند و تجارت خود را گسترش دهند. از سال 1085 ميلادي به بعد، لشكريان مسيحي موفق به كاهش نفوذ مسلمانان در شبه جزيره ايبري شدند. اين تحولات به مسيحيان اين امكان را داد تا به بازارهاي جديد و منابع تجاري دسترسي پيدا كنند. با كاهش نفوذ مسلمانان در مديترانه باختري، اين منطقه به روي بازرگانان مسيحي باز شد. شهرهاي ايتاليايي از اين فرصت استفاده كردند تا تجارت خود را گسترش دهند و به ثروت بيشتري دست يابند. شهرهاي ايتاليايي با استفاده از بنادر خود، كالاهاي داخلي و مصنوعات اروپايي را به بازارهاي خاور نزديك صادر كردند. اين امر به افزايش قدرت اقتصادي و سياسي اين شهرها كمك كرد. شهرهاي ايتاليايي ميخواستند بازارهاي خاور نزديك را به روي كالاهاي خود بگشايند و از اين طريق نفوذ تجاري خود را افزايش دهند. اگرچه اطلاعات دقيقي در مورد اينكه اين سوداگران ايتاليايي تا چه حد به شخص پاپ نزديك بودند، در دست نيست، اما ميتوان گفت كه منافع تجاري آنها ممكن است با اهداف مذهبي و سياسي پاپ همراستا بوده باشد. پاپ اوربان دوم نيز از اين فرصت براي بسيج نيروها و آغاز جنگهاي صليبي استفاده كرد.
تحليل مورخان غربي در مورد جنگهاي صليبي
تحليلهاي مورخان، به ويژه در زمينههاي مذهبي و اجتماعي، نشاندهنده پيچيدگيهاي اين جنگها و تاثيرات آنها بر روابط فرهنگي و ديني ميان مسلمانان و مسيحيان است. اين جنگها به شكلگيري تصورات و پيشداوريهاي فرهنگي و مذهبي در هر دو طرف كمك كرده و تأثيرات آنها تا به امروز ادامه دارد. مورخان غربي در تحليلي علل و عوامل آن، به ويژه كساني كه خود در جنگها حضور داشتند، از نزديك شاهد وقايع بودند و آثار خود را بر اساس تجربيات شخصي و مشاهدات خود نوشتند. اين آثار به شكلگيري روايتهاي مختلف از جنگهاي صليبي كمك كرده است. نويسندگان مهم- افرادي مانند «رمون داگيل» مولف كتاب Histo risa francorum qui ceperunt Iherusalem از مردان كليسا بوده كه در جنگ اول صليبي، «فوشه دوشارتر» نويسنده Iherusalem peregrinantium Gesta Francorum از حاضران در مجمع كلرمون فرانسه و شاهد حوادث جنگ اول صليبي بودند. «آلبرت داكس» از جمله مورخان معاصر آلماني جنگهاي صليبي در كتاب خود با عنوان Historia Hierosolymitana و مشتمل بر حوادث سالهاي ۱۱۰۳ تا ۱۱۲۰ ميلادي به تحليل اين جنگها پرداخته است. اين نويسندگان بهطور خاص به ابعاد ديني و اجتماعي جنگها توجه كردهاند.
تحليل ديني
مورخان غربي به تحليل ديني و كيشي جنگهاي صليبي و اهميت كليساي كاتوليك در اين نبردها توجه ويژهاي داشتهاند. آنها جنگهاي صليبي را به عنوان يك مبارزه مقدس عليه مسلمانان توصيف كرده و به نقش كليسا در تحريك و سازماندهي اين جنگها پرداختهاند.
تصوير مسلمانان، مبارزه مقدس
روايتهاي مورخان غربي عمدتا جنگهاي صليبي را به عنوان مبارزهاي مقدس عليه مسلمانان توصيف كرده و مسلمانان را به عنوان «ساراسنهاي بيدين» معرفي كردهاند. اين توصيفها به شكلگيري تصورات منفي از مسلمانان در ذهن مسيحيان كمك كرده است.
توصيف مسلمانان
در اين روايتها، مسلمانان به عنوان مشركان و بتپرستان معرفي شدهاند و جنگهاي صليبي به عنوان عمليات تلافيجويانه عليه ظلمهايي كه مسلمانان به مسيحيان روا داشتهاند، توصيف شده است.
نقش كليسا (نظريه جنگ مقدس)
جنگهاي صليبي به عنوان جنگهاي مقدس تنها پس از جلبتوجه كليسا به اين نظريه ممكن شد. اين نشان ميدهد كه مذهب عامل اصلي تحريككننده اين جنگها بود و كليسا توانست با استفاده از اين نظريه، حمايت عمومي را جلب كند.
جنبش احياي مذهبي
در سدههاي دهم و يازدهم ميلادي، جنبش احياي مذهبي در غرب به تقويت كليسا و پاپ كمك كرد و احساسات مذهبي را در ميان مسيحيان افزايش داد. اين جنبش به كليسا اين امكان را داد كه بر امور سياسي و اجتماعي مسيحيان تأثير بگذارد.
شعارها و انگيزهها
شعارهاي مذهبي، شعارهايي مانند «مسيحي نبايد با برادر مسيحي خود بجنگد» به وضوح نشاندهنده اين بود كه جنگ بايد عليه مسلمانان صورت گيرد. اين شعارها به ترويج احساسات ضد اسلامي در ميان مسيحيان كمك كرد.
احساس نجات سرزمينهاي مقدس
در سده يازدهم، احساس نيرومندي در مسيحيان اروپا به وجود آمد كه بايد سرزمينهاي مقدس را از دست مسلمانان نجات دهند. اين احساس به عنوان يك انگيزه قوي براي شركت در جنگهاي صليبي عمل كرد. خطابه در كلرمون، سخنراني پاپ اوربان دوم در سال ۱۰۹۵ ميلادي در كلرمون، به وضوح نشاندهنده انگيزههاي مذهبي جنگهاي صليبي بود. او با توصيف ظلم و ستم بر كليساهاي مسيحي شرق، مردم را به جنگ عليه مسلمانان دعوت كرد و اين سخنراني به عنوان نقطه عطفي در آغاز جنگهاي صليبي شناخته ميشود.
ايده عفو گناهان
ثواب جنگ صليبي، اين بود كه شركت در جنگهاي صليبي موجب عفو گناهان ميشود. اين ايده بهشدت با زيارت بيتالمقدس پيوند خورده بود و به عنوان يك انگيزه قوي براي شركت در جنگها عمل ميكرد. اين مفهوم به مسيحيان اين اميد را ميداد كه با شركت در اين جنگها، نه تنها به هدف مذهبي خود دست يابند، بلكه از گناهان خود نيز رهايي يابند.
تفاوتهاي آموزههاي اسلامي و مسيحي در زمينه جنگ
بر اساس اعتقادات اسلامي، تمام پيامبران به عدالت و رحمت الهي دعوت كردهاند و هيچيك از آنها به خشونت و ظلم توصيه نكردهاند. اين ديدگاه بر اساس آموزههاي قرآن و سنت پيامبر اسلام است. مسلمانان بر اين باورند كه برخي از مطالب موجود در كتاب مقدس كنوني حاوي تهمتهايي به انبياي الهي است كه با ساحت مقدس آنها سازگار نيست. از اين رو، نقد مسلمانان صرفا متوجه متن كتاب مقدس است و به هيچوجه شامل شخصيت انبياء (عليهم صلواتالله اجمعين) نميشود.
مساله جهاد در قرآن
در قرآن، جهاد به عنوان دفاع از خود و جامعه مسلمانان تعريف شده است و در مواردي كه جنگ لازم است، مسلمانان به رعايت اصول انساني و عدم آسيب به غيرنظاميان توصيه شدهاند. آيات قرآن به صلح و آرامش نيز تأكيد دارند. در مقابل، برخي از متون عهد قديم به جنگ و كشتار دعوت ميكنند و مسلمانان اين موارد را به عنوان نشانهاي از خشونت در برخي از آموزههاي مسيحي ميدانند. جنگهاي صليبي، كه با شعارهاي مذهبي آغاز شدند، به كشتار بيگناهان و ويراني تمدنهاي اسلامي منجر شدند. اين وقايع به عنوان نمونهاي از سوءاستفاده از آموزههاي مذهبي براي توجيه خشونت و جنگ در تاريخ مسيحيت شناخته ميشوند. در تاريخ اسلام، مسلمانان در دورههاي مختلف، از جمله فتح اندلس، موفقيتهاي چشمگيري در زمينههاي علمي، فرهنگي و تمدني داشتهاند. اين موفقيتها به عنوان نشانهاي از پيروي از اصول انساني و اخلاقي در دين اسلام تلقي ميشود. بر اساس آموزههاي حضرت عيسي(ع)، ميتوان درخت سالم و فاسد را از ميوههاي آن تشخيص داد. مسلمانان بر اين باورند كه نتايج عملي آموزههاي اسلامي، از جمله صلح و پيشرفت، نشاندهنده سلامت اين دين است.
تاثير جنگهاي صليبي، بر روابط مسلمانان و مسيحيا ن
در نهايت، جنگهاي صليبي نه تنها يك دوره تاريخي خاص، بلكه نمادي از تنشهاي عميق و پيچيده بين فرهنگها و تمدنها هستند كه تأثيرات آنها تا به امروز ادامه دارد. درك اين تاريخ و تلاش براي ايجاد ديالوگ و تفاهم ميتواند به كاهش تنشها و بهبود روابط بين جوامع كمك كند. در حال حاضر، مسلمانان به وضوح احساس ميكنند كه تمدن و تكنولوژي غربي، به ويژه در قالب قدرتهاي مسيحي، ابعاد مختلف زندگي سياسي، اقتصادي و فرهنگي آنها را تحت تأثير قرار داده است. اين تأثيرات به شكلهاي مختلفي خود را نشان ميدهند:
تسلط فرهنگي و اقتصاد
كشورهاي غربي به ويژه ايالات متحده، با استفاده از قدرت اقتصادي و نظامي خود، به تسلط بر منابع طبيعي و اقتصادي كشورهاي مسلمان پرداختهاند. اين تسلط به شكلهاي مختلفي از جمله تحريمها، مداخلات نظامي و كنترل بازارهاي جهاني نمايان ميشود.
فرهنگ غربي: نفوذ فرهنگ غربي در جوامع مسلمان، به ويژه از طريق رسانهها و فناوريهاي نوين، باعث تغييرات عميق در هويت فرهنگي و اجتماعي مسلمانان شده است.
سياستهاي نظامي و مداخلهجويانه
حملات نظامي به كشورهاي مسلمان، مانند افغانستان و عراق، يمن و فلسطين و لبنان و ... به وضوح نشاندهنده سياستهاي مداخلهجويانه غرب است. اين حملات نه تنها به ويراني زيرساختها و كشتار غيرنظاميان منجر شده، بلكه به بيثباتي سياسي و اجتماعي در اين كشورها دامن زده است.
حملات به فلسطينيان: كشتار و شكنجه فلسطينيان و تصرف سرزمينهاي آنها توسط اسراييل، نمونهاي از نقض حقوق بشر است كه با حمايت يا سكوت كشورهاي غربي همراه بوده است. اين وضعيت به احساس ناامني و بيعدالتي در ميان مسلمانان دامن ميزند.
نقض حقوق بشر و عدم پاسخگويي
بسياري از اقدامات نظامي و سياسي غرب، به ويژه ايالاتمتحده، در محاكم بينالمللي و وجدانهاي بيدار انساني محكوم شدهاند. با اين حال، غرب به ويژه امريكا، به راحتي از پاسخگويي به اين جنايات طفره ميرود و به اعمال خود ادامه ميدهد.
همچنين كشورهاي غربي با دراختيار داشتن ابزارهاي فشار و نفوذ در نهادها و سازمانهاي بينالمللي، به راحتي ميتوانند حقوق مسلمانان را ناديده بگيرند و با بهانههاي مختلف به مداخلات نظامي و سياسي بپردازند.
احساس ناامني و بيعدالتي
مسلمانان در دنياي معاصر، به ويژه در مناطق تحت تأثير جنگ و ناامني، احساس تهديد و ناامني بيشتري ميكنند. اين احساس ناشي از مداخلات نظامي و نقض حقوق بشر است كه بهطور مداوم در جوامع مسلمان مشاهده ميشود. اين وضعيت نه تنها به بيثباتي سياسي و اجتماعي منجر ميشود، بلكه بر هويت مسلمانان نيز تاثير ميگذارد و احساسات ضد غربي را در ميان آنها تقويت ميكند.
آثار بهجا مانده از پيامبران بزرگ در اين شهر، نشاندهنده منزلت بالاي معنوي آن است. اين آثار نه تنها به تاريخ اين منطقه اشاره دارند، بلكه به ارتباط عميق انسانها با خداوند و جستوجوي معنويت در زندگي اشاره ميكنند. پيوندهاي فرهنگي و اجتماعي بيت المقدس به عنوان يك نقطه تقاطع فرهنگي و اجتماعي، همواره محل تلاقي اديان و فرهنگهاي مختلف بوده است. اين شهر به عنوان نمادي از همزيستي و تنشهاي مذهبي، در تاريخ معاصر نيز مورد توجه قرار گرفته است؛
الف) يهوديت و ديوار ندبه
ديوار ندبه، كه باقيماندهاي از معبد سليمان است، به عنوان مقدسترين مكان براي يهوديان شناخته ميشود. يهوديان به اين مكان ميروند تا دعا كنند و به ياد معبدي كه در گذشته وجود داشت، عزاداري كنند. ديگر مكانهاي مقدس مانند كوه معبد و مقبرههاي پيامبران نيز در اين شهر قرار دارند.
ب) مسيحيت
1- كليساي قبر مقدس؛
اين كليسا به عنوان مكاني كه عيسي مسيح در آن به صليب كشيده شد و سپس از آن برخاست، شناخته ميشود. اين مكان براي مسيحيان از اهميت ويژهاي برخوردار است و هر ساله ميليونها زائر به آنجا ميروند.
2- كليساي قيامت: اين كليسا نيز به عنوان يكي از مكانهاي مقدس در مسيحيت شناخته ميشود و به يادآوري وقايع مهم زندگي عيسي مسيح اختصاص دارد.
ج) اسلام
1- مسجدالاقصي؛ اين مسجد به عنوان يكي از مقدسترين مكانها در اسلام شناخته ميشود. مسجدالاقصي مدتي قبلهگاه مسلمانان بود كه نشاندهنده اهميت آن در تاريخ اسلام است.
قبه الصخره؛ اين مكان نيز به خاطر صخرهاي كه پيامبر (ص) از آن به آسمان عروج كرد، براي مسلمانان مقدس است.
مورخان غربي به تحليل ديني و كيشي جنگهاي صليبي و اهميت كليساي كاتوليك در اين نبردها توجه ويژهاي داشتهاند. آنها جنگهاي صليبي را به عنوان يك مبارزه مقدس عليه مسلمانان توصيف كرده و به نقش كليسا در تحريك و سازماندهي اين جنگها پرداختهاند.