نفس كشيدن برايمان مهم نيست
وجيهه قنبري
راستش خيلي طول كشيد تا همين چند خط را بنويسم. چند روز لپتاپ را جلوي رويم ميگذاشتم و به صفحه سفيد مقابلم خيره ميشدم. دستم به نوشتن نميرفت. چه بايد بنويسم؟! از«مضرات نفس كشيدن در هواي آلوده»، « طرحهاي بيسرانجام مقابله با آلودگي هوا»، «زمستانهاي نفسگير» يا «روياي هواي پاك» و «خوابرفتگي ذهن مسوولان و خفگي بيپايان ما در روزهاي سرد»؟ دست دست ميكردم نه به اين خاطر كه در روزهاي فروردين و ارديبهشت ماه به راحتي نفس ميكشيم و چشمهايمان به غير از خاكستري، رنگهاي ديگري ميبيند. همهاش به اين فكر ميكردم چرا تا وقتي هواي شهر از آلودگي بالا نياورده است، نفس كشيدن برايمان مهم نيست؟ يادم ميآيد وقتي بچه بودم با همبازيهايم بعضي وقتها نفسهايمان را حبس ميكرديم و ميشمرديم تا ببينيم كدام يك از ما ميتواند بيشتر نفس نكشد. به شماره 50 كه ميرسيد صورتها سرخ ميشد، من به 60 نرسيده ياد ماهي قرمزي كه از تنگ بيرون افتاد و بالا و پايين ميپريد ميافتادم و يكباره نفسم را رها ميكردم و نفس كشيدن برايم مهم ميشد، مهمتر از برچسبهاي رنگوارنگي كه در مغازه لوازمالتحريري ديده بودم و هر روز به آن فكر ميكردم. اين روزها كمتر به نفس كشيدن فكر ميكنيم. دلمان به بارانهاي ارديبهشتي خوش است و نسيم بهاري؛ براي همين خيلي اهميت نميدهيم كه فروردين ماه امسال تنها يك روز هواي پاك داشتيم. اهميت نميدهيم فروردينماه امسال شش روز هواي ناسالم براي گروههاي حساس داشتيم و با ورود پديده گرد و غبار به جو تهران غلظت ذرات آلاينده كوچكتر از ۵/۲ ميكرون و كوچكتر از ۱۰ ميكرون در هوا افزايش يافت. ما زماني ياد نفس كشيدن ميافتيم كه در حال خفگي باشيم. تا روزهايي كه نفسمان بالا نيايد خيلي مانده است. براي همين كمتر به «چه كنيم» فكر ميكنيم. تا روزهايي كه مثل ماهي قرمز بيرون افتاده از تنگ آب بالا و پايين بپريم هنوز 4 يا 5 ماه مانده است، براي همين يا كمتر به طرحهاي كارآمد و به درد بخور براي رفع آلودگي هوا فكر ميشود يا اصلا فكر نميشود. ما آدمهاي لحظه 90 هستيم. آدمهاي شب امتحاني. ذهنمان با برنامههاي پيوسته آشنا نيست. در يك دور باطل تكرار گرفتار شدهايم. زمستانها دست ميجنبانيم كه هوايي براي نفس كشيدن داشته باشيم، بهار و تابستان خسته از بدو بدوهاي بيحاصل پا روي پا مياندازيم.